eitaa logo
تبیان
89 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
56 فایل
تبیان وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ تبیین اصول مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام در آثار آیت الله مرتضی رضوی پایگاه نشر آثار آیت اللّه رضوی : http://binesheno.com این کانال، ارتباطی با سایت تبیان ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
مصائد شیطان و صولت سلطان دو عنصر بزرگ که در چگونگی ماهیت جامعه، تعیین کننده هستند: دو عنصر و دو عامل، مؤثرترین و در عین حال نشانگر ماهیت جامعه هستند؛ که امام (سجاد علیه السلام) از آنها با «مصائد شیطان» و «صولة سلطان» نام برده و از میان آسیب ها این دو را بیشتر فراز می کند. جامعۀ بد و غیر انسانی ویژگی‌هایی دارد، از جمله: 👌 بر اساس خواسته های غریزه، نظام می یابد که شیطان همیشه بر این نظام ترغیب و تشویق کرده و انسان را به آن می کشاند. ابلیس و شیاطین کاری ندارند مگر مسلط کردن اقتضاهای غریزی بر انسان. و سرکوب کردن اقتضاهای روح فطرت. در تعاطی میان فرد و جامعه، ابلیس کارش را از افراد و انگیزش غریزۀ افراد شروع می کند. و این «مصائد شیطان» است. و در تعاطی میان جامعه و فرد، کارش را از دولت شروع می کند. زیرا دولت، نماد و نمایندۀ جامعه است. که امام علی عليه السلام فرمود: «النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»: مردم به امیران شان شبیه ترند تا به پدران شان. و امام سجاد عليه السلام در این دعا از خدا می خواهد که جامعۀ تشیع از صولت سلطان که همان صولت جامعه است، در امان بماند: «وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَان». بویژه اگر «مرارة» را با کسرۀ حرف «م» قرائت کنیم به معنی «نفوذ دادن» و «همراه و همسو کردن با خود» می شود، که دولت، امور فرهنگی را آن طور که مورد نظر خودش است در جامعه نفوذ داده، و جامعه را با خود همراه و همسو کند. و امیرالمنین علیه السلام، این دو عنصر و عامل بزرگ را در یک جمله آورده است: «إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ»: این است و جز این نیست که مردم همراه ملوک و دنیا هستند، مگر کسانی که خداوند حفظ شان کند. و امام سجاد عليه السلام از خدا می خواهد که شیعیان مشمول همین حفاظت الهی باشند. دنیا و دنیا گرائی یعنی پیروی از اقتضاهای غریزی محض و بی اعتنائی به اقتضاهای روح فطرت. و اگر دولت در قالب و ماهیت امامت باشد، تعامل و تعاطی فرد با جامعه، (تربیت، هدایت، اصلاح و مدیریت) را از فرد بر اساس اقتضاهای روح فطرت، بدون سرکوبی روح غریزه، شروع کرده و انجام می دهد. و در تعاطی جامعه با فرد، نظام اجتماعی؛ حقوق و فرهنگ را بر اساس همان اقتضاها مبتنی می کند. غریزه گرائی افراد، و غریزه گرائی دولت، دو نشانۀ جامعۀ کابالیسم است. فطرت گرائی افراد و فطرت گرائی دولت، دو نشانۀ بارز «امّت سعادتمند» است. @tebyan314
عجله عجول بودن دو نوع است: عجول بودن آفرینشی. و عجول بودن در رفتار انسانی. این که انسان در آفرینش خود، یک موجود عجول آفریده شده، عیبی یا نکوهیدگی‌ای برای او نیست. و آیه های «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلً» و «كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً» در مقام نکوهش نیستند بلکه در مقام «انسان شناسی» هستند. حتی اشرف المرسلین (صلی الله علیه و آله) نیز این نوع عجله را داشت که قرآن می گوید «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ». و در رابطه با همین بحث ما می گوید: «فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» در این آیه ها پیامبر معصومش را از گناه نهی نمی کند، بلکه او را به چشم انداز دورتر دعوت می کند. مانند آیه ۲ سورۀ طه «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»: قرآن را به تو نازل نکردیم که خودت را به مشقت شاق (طاقت فرسا) بیندازی. عجله برای پایان کابالیسم و برپائی جامعه مهدوی (عجّل الله تعالی فرجه) از این نوع است که نکوهیده نیست چنان که همیشه می گوئیم «عجّل الله تعالی فرجه». لابد خودمان عجله در این امر را دوست داریم که آن را نیز از خداوند می خواهیم. اما باید بدانیم که این کار خدا است و صبر خدا زیاد است؛ با این بینش تعجیل را بخواهیم، نه با دید و بینش در مقیاس بشری. تعجیل را بخواهیم. اما خودمان در عمل دچار این تعجیل نشویم که فرموده اند: «هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُون»: عجله کنندگان دربارۀ ظهور، هلاک می شوند. عجله موجب می شود که شخص بر خودش تلقی کند که امسال یا (مثلاً) دو سال بعد ظهور خواهد بود، و اگر این گونه تلقی ها را بر خود تکرار کند و ظهور واقع نشود اساس عقیده اش سست می گردد. انسان، انسان سالم در خیر خواهی عجول است، و این خصلت نکوهیده نیست، آنچه نکوهیده است «پای گذاشتن روی قانون علت و معلول» و «به هیچ انگاشتن نظام قدَرها و فرمول های آفرینش» در عمل است. عجول بودن در خیر خواهی خوب است اما قرآن دعوت می کند که این نیز باید متناسب با موضوع خود باشد، دربارۀ قیامت در چندین آیه سخن از ترک عجله آمده است، زیرا این موضوع چشم انداز بس بلند را لازم دارد. و همچنین دربارۀ پایان تاریخ کابالیسم و آغاز عصر حاکمیت حق، از پیامبرش می خواهد که به تناسب موضوع چشم اندازش را دراز مدت و بلند کند: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا- فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا»: آیا نمی بینی ما شیاطین را فرستاده ایم بر کافران که آنان را برانگیخته به هیجانات پر سرو صدا وادارند، انگیزش و هیجانات پر سرو صدای خاصی- پس بر آنان عجله مکن، زیرا ما می شماریم برای شان شمردن ویژه ای. @tebyan314
مقاله: فیزیک و کیهان شناسی پرسش: شما در کتاب «با دانشجویان فیزیک و کیهان شناسی» نظر هاوکینگ را دربارۀ «پیدایش از هیچ» یک بینش اختصاصی او دانسته اید در حالی که این بحث در علم فیزیک یک مبحث گسترده است و افراد کثیری از فیزیکدانان به محور آن بحث ها داشته اند و هیچ اختصاصی به هاوکینگ ندارد، و شما طوری تلقی کرده اید که این فقط هاوکینگ است که چنین سخنی را گفته و آن را نیز از مقالات و کتاب شما برداشت کرده است. جواب: اولاً من هم توجه دارم که مسئلۀ «پیدایش از هیچ» نظریۀ منحصر به هاوکینگ نیست. و ثانیاً می دانم که این نظریه تنها به «اصل پیدایش جهان» محدود نیست و در مسائل دامنه ای علم فیزیک نیز مطرح است. اما آن بحث ما در آن کتاب نه در «پیدایش جهان» است و نه در مسائل دامنۀ فیزیک، بلکه موضوع بحث ما «گسترش جهان» است دقت فرمائید: همگان به ویژه اهل فیزیک گسترش جهان را فقط در اثر انفجار عظیم بیگ بنگ می دانند و معتقد هستند که گسترش جهان صرفاً یک «انبساط» است که در اثر آن انفجار عظیم پیش می رود و جهان بزرگتر و بزرگتر می گردد. بنده عرض می کنم و عرض کرده ام: آن چیزی که منفجر شده هر چه باشد و با هر انباشتی از انرژی فرض شود و با هر تصور و تصویر ذهنی، هیچ تناسبی با «سرعت گسترش» که خود کیهان شناسان و اهل فیزیک آن را توضیح می دهند سازگار نیست؛ آقایان در برابر این سرعت عظیم گسترش چاره ای ندارند که هر روز به انباشت انرژی در آن «شیئ منفجر شده» بیفزایند و خودشان را از تنظیم معادله و محاسبه میان این «سرعت» و آن «انباشت انرژی» راحت کنند. من با این که آن انفجار عظیم را- با استخراج از آیات و احادیث- مسلّم می دانم، می گویم: گسترش جهان تنها در اثر آن انفجار نیست؛ جهان می خورد و بزرگ می شود؛ گسترش جهان انبساطی نیست، بادکنکی نیست. پیش از بیگ بنگ نیز جهان می خورد و بزرگ می شد. و عرض می کنم: جهان قبل از این بیگ بنگ، شش مرحله را پشت سر گذاشته بود. ادامه مطلب:👇 https://binesheno.com/فیزیک-و-کیهان-شناسی/ @tebyan314
انواع رأی رأی بر چهار گونه است (خواه رأی دهنده آگاهانه رأی بدهد یا جاهلانه) که عبارتند از: ۱- رأی واقعی: اگر رأی دهنده بر اساس تشخیص خودش فرد مورد نظر (یا حزب مورد نظر) را سزاوار آن مسؤلیت بداند و رأی بدهد رأی او واقعی است. ۲- رأی تسامحی: کسی که هیچ اهمیتی به انتخابات قائل نیست با مسامحه رأی خواهد داد، و این عدم اهمیت بر سه گونه است: الف: به اصل نظامی که بر مدیریت جامعه حاکم است اعتقادی ندارد و انتخابات را یک بازیچه و باصطلاح فورمالیته می داند. چنین شخصی اگر رأی بدهد یک اقدام تسامحی است. ب: کسی که روحیه «لا ابالی گری» دارد رأیش را به پول یا پارتی خواهد فروخت. ج: فردی که فاقد فکر است و هیچ انگیزه‌ای در رأی دادن ندارد مگر اینکه دموکراسی او را هم آدم حساب کرده و در ردیف آدم ها قرار داده است. ۳- رأی فراری: در انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگی پارلمان، عضویت شوراها، این تنها محبوبیت فرد منتخب نیست که او را موفق می کند بلکه عامل دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از «نفرت مردم از رقیب». این عامل دوم با درصدی متفاوت در انتخابات ها مؤثر است؛ گاهی ده درصد، گاهی چهل درصد و حتی در مواردی به نود درصد هم می رسد؛ یعنی مردم برای اینکه فلانی انتخاب نشود به آن یکی رأی می دهند؛ و باصطلاح برای فرار از بدتر به بد رأی می دهند. پس فرد منتخب در بررسی هائی که در شناخت موقعیت اجتماعی خود می کند باید این درصد را نیز بررسی کند که چه تعداد از آرا به خاطر «بدتر نبودنش» به او داده شده نه برای «خوب بودن»اش. در اینصورت دچار توهم نمی شود و به بیماری خود‌بیش‌بینی مبتلا نمی شود و گرنه خودش، خودش را رسوا خواهد کرد، زیرا حس «خود شیدائی» وادارش می کند که ادعای «منجی گری» کند و باصطلاح لقمه های بزرگتر از دهان خود بردارد. @tebyan314
انواع رأی ۴- رأی تقلیدی نوع چهارم رأی، رأی تقلیدی است؛ اکثریت فقرای هر جامعه با تقلید از اغنیاء رأی می دهند؛ هر جامعه ای به دو بخش تقسیم می شود: دهک های غنی و ثروتمند و دهک های فقیر. در این مسئله جامعۀ مرفه و پیشرفته و جامعۀ عقب مانده فرقی با هم ندارند زیرا فقر و غناء یک امر نسبی است. و در هر جامعه ای رأی فقرا چندین برابر رأی اغنیاء است. لیکن در واقعیت تاریخ همیشه رفتار فقرا در مسائل اجتماعی به ضرر خود و به نفع اغنیاء بوده است در عصر فئودالیته یک مَثَل رایج بود می گفتند «اگر قطره ای خون از انگشت ارباب بیاید، رعیت نواری از پیراهن خود پاره می کند تا انگشت ارباب را ببندد». یک نگاه به ماجرای حضرت ابراهیم در قرآن این واقعیت تاریخی را به ما نشان می دهد. و حدیث ها می گویند بقدری هیزم جمع کرده بودند تا ابراهیم را به آتش بیندازند که ناچار شدند مسافت زیادی از آتش فاصله بگیرند تا خودشان نسوزند. چه کسی اینهمه هیزم را از کوه و بیابان جمع کرده بود؟ دست اغنیاء با کندن دو شاخه هیزم تاول می زد این عظیمترین خرمن هیزم را فقرا جمع کرده بودند. ابراهیم آمده جانش را در راه فقرا به خطر حتمی انداخته و با سمبل کابالیسم درگیر شده لیکن همان فقرا برای سوزاندن او این همه صادقانه (صادقانه!!!) کمر همت بسته و این زحمت طاقت فرسا را بر خود هموار کرده اند تا او را بسوزانند. به کربلا بنگرید؛ چند نفر باصطلاح میلیاردر در کربلا بودند تعدادشان بیش از انگشتان دست نبود اما سی هزار جنگجوی فقیر با میل خود (نه سرباز وظیفه) آمده بودند که حسین(ع) را بکشند تا قدرت کابالیست اموی مقتدرتر شود. این فقط دو مثال است والاّ از نظر یک جامعه شناس در همۀ وقایع مهم و تاریخ ساز، این واقعیت حضور داشته و دارد؛ اکثریت آرائی که رؤسای جمهور آمریکا را به قدرت می رساند آرای فقرا است و همچنین در جوامع دیگر. در جامعه ما که خوشبختانه هنوز خانواده پا برجا و «واحد جامعه» است اعضای خانواده جمع می شوند: به چه کسی رأی بدهیم؟ بالاخره پدر می گوید: پسر به پسرخاله ات زنگ بزن و بپرس ما به چه کسی رای دهیم. این پسرخاله کیست؟ یکی از خودشان، مثل خودشان، زمانی با انگیزه ای و شاید بدلیل ناتوانی در امور زندگی اش مهاجرت کرده و در شهری بنگاه معاملات یا دکانی سرهم کرده و اینک ثروتمند شده است، اعضای فامیل باورشان شده که او فهمیده تر و عاقل تر از خودشان است و مطابق نظر او رأی می دهند غافل از اینکه اگر او فهمیده تر شده فقط دربارۀ منافع، سرمایه و درآمد خود فهمیده تر شده است. معمولاً افراد هر چه بیشتر ثروتمند می شوند درد جامعه و دغدغۀ امور اجتماعی شان کمتر می شود؛ یک تاجر در فکر واردات و سود خود است خواه به نفع جامعه باشد یا کمر اقتصاد و استقلال جامعه را بشکند. سیاستمداران هوشمند این تقلید فقرا از اغنیا را بهتر درک کرده اند به نفع فقرا شعار می دهند و به نفع اغنیا عمل می کنند زیرا کاملاً درک کرده اند که زمام فقرا در دست اغنیاء است. و اغنیا نیز بهتر درک کرده اند که این آقا که شعار طرفداری از فقرا می دهد به نفع ثروتمندان عمل خواهد کرد. و متاسفانه آنچه تعیین کننده است رأی تقلیدی است. @tebyan314
پرسش: یک رأی‌دهنده می گوید اگر به فلان شخص بد رأی ندهم آن دیگری که بدتر است رأی می آورد بیشتر ظلم و ستم می کند یا بیشتر آدم می کشد. پاسخ: مطابق مکتب قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) چنین توجیهی پذیرفته نیست. این مکتب می گوید: به هیچکدام رأی نده لطفاً این خیر خواهی دربارۀ جامعه را نکن زیرا که شیطان از همین راه بر تاریخ مسلط شده است، لطفاً این خیر خواهی را به خدا واگذار کن. @tebyan314