#دختر_شینا
قسمت :صدوششم
خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند. خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: «خانم محمدی را جلوی در می خواهند.»
سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در.
صمد روی پله ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «اول مژدگانی بده.»
خندیدم و گفتم: «باشد. برایت سوغات می آورم.»
آمد جلوتر و آهسته گفت: «این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش.»
و همان طور که به شکمم نگاه می کرد، گفت: «اصلاً چطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم خیر.»
می دانست که از اسمم خوشم نمی آید. به همین خاطر بعضی وقت ها سربه سرم می گذاشت.
گفتم: «اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟!»
گفت: «اسممان برای ماشین درآمده.»
خوشحال شدم. گفتم: «مبارک باشد. ان شاءالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد.»
دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «الهی آمین خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد.»
وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.»
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.»
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!»
خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.»
خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!»
گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.»
گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.»
گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.»
گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.»
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.»
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
426.mp3
1.11M
🔸🔶 تلاوت صفحه 426 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
26.mp3
6.41M
#تلاوت_سی_جز_قرآن در سی روز ماه مبارک رمضان
🔹 ترتیل جزء بیست و ششم - استاد منشاوی
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸۲۱ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸۲۶ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸۱۱ ژوئن سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
🗒 مناسبتها:
🔻ویران شدن شهر قدیمی "لار" در اثر زلزلهای شدید (1340 ش)
🔻اعتصاب سراسری تهران به مناسبت هفتم شهدای 15 خرداد (1342 ش)
🔻درگذشت دکتر "محمد خزائلی" بنیانگذار انجمن حمایت از نابینایان (1353 ش)
🔻عملیات فرمانده کل قوا در منطقه دارخوین در شرق رود کارون توسط سپاه (1360 ش)
🔻انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری و انتخاب "هاشمی رفسنجانی" به این مقام (1372 ش)
🔻شهادت شهید پرویز خیامیان (1360 ش)
🔻سیل در آذربایجان و خراسان دهها خانه را ویران ساخت (1351 ش)
🔻مستوفیالممالک رئیس الوزراء به دفاع پرداخت و نطق معروف خود را ایراد نمود (1302 ش)
🔻موافقتنامه جدید بازرگانی بین ایران و شوروی امضاء شد. (1332 ش)
🔻وفات جمالالدین خوانساری؛ از علمای بزرگ شیعی (1125 ق)
🔻اشغال بوشهر توسط انگلیسیها و آغاز قیام مردم تنگستان (1333 ق)
🔻تجزیه نور خورشید با به کارگیری روشهای علمی (1855 م)
🔻مرگ "ارنست رادرفورد" فیزیکدان انگلیسی و پدر انرژی هستهای (1937 م)
🔻اخراج نیروهای آمریکایی و انگلیسی از لیبی (1970 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
🔸🔶 دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده، به سبب اعتماد به اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست.
📚 غررالحكم حدیث 2104
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯ولَا تُجَادِلُواْ أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ وَقُولُواْ آمَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَ إِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46)
🍁جزء 21 سوره عنكبوت 🍂
✅ ترجمه
💭 و با اهل كتاب جز با بهترین شیوه مجادله نكنید، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگویید: ما به آنچه (از سوى خدا) بر ما و شما نازل شده ایمان داریم، و خداى ما و خداى شما یكى است و ما تسلیم او هستیم.
⚡️نکته ها⚡️
«جدال» در لغت به معناى به هم تابیدن است. به گفتگوهاى دو نفر كه با هم درگیرى لفظى پیدا مىكنند تا بر یكدیگر پیروز شوند، جدال مىگویند.
«جدال احسن» به گفتگویى گفته مىشود كه همراه آن طعنه، استهزا، ناسزا و اهانت نباشد، بلكه بر اساس استدلال و محبّت و با انگیزههاى اصلاحى باشد. از كلمهى «قولوا» بعد از سفارش به جدال احسن، استفاده مىشود كه این لحن آیه، خود نمونه ى جدال احسن است.
امام صادق علیه السلام نمونه جدال احسن را آیات آخر سوره ى یس معرّفى فرمودند كه شخصى استخوان پوسیدهاى را پودر كرد و گفت: «مَن یحیى العظام» كیست این را زنده كند؟! قرآن پاسخ داد كه «قل یُحییها الّذى أنشأها اوّل مرّة» همان كه اوّل به آن روح داد بعد هم آن را زنده مىكند.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ گفتگو با غیر مسلمان نیز باید با بهترین شیوه باشد. «لاتجادلوا اهل الكتاب الاّ بالّتى هى أحسن»
2⃣ جدالى مورد پذیرش است كه محتواى آن و شیوه و الفاظش احسن باشد. «بالّتى هى أحسن»
3⃣ تبادل نظر و گفتگوى صحیح میان مكتبها، فرهنگها و امّتها مورد قبول اسلام است. «بالّتى هى أحسن»
4⃣ مخاطبانِ خود را بشناسیم و با هر دسته به نوعى مناسب برخورد كنیم. زیرا براى ستمگران، منطق، گفتگو و نرمش كارساز نیست. «الاّ الّذین ظلموا»
5⃣ همهى مخالفان اسلام، ستمگر نیستند. «الاّ الّذین ظلموا منهم»
6⃣ در گفتگوها، قبل از اظهار عقیده و نظر، آنچه را كه مورد اتفاق است مطرح كنیم. «الهنا و الهكم واحد»
7⃣ ایمان به تنهایى كافى نیست، تسلیم و اطاعت نیز لازم است. «آمنّا... نحن له مسلمون»
👇👇👇
✅ @telaavat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔴🔵 فضیلت و ثواب روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم (ص) :
🌺 روز بیست و ششم، خداوند به شما نظر رحمت مى افکند و همه گناهانتان را به جز خونهایى که به ناحق ریخته و اموالى که به ناروا تصرف کرده اید، مى آمرزد و خانه شما را هر روز هفتاد بار از غیبت و دروغ و تهمت پاک مى گرداند.
📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص 49
👇👇👇
✅ @telaavat
💠 • ° 🔸 ◎﷽◎ 🔸 ° • 💠
#تـلـنـگـر
🔹جامعهای رو تصور کن، که هیچکس کوچکترین توجّه و کمکی به دیگری نکنه:
👈 حتّی به پدر و مادرش...
👈 حتّی به همسر و فرزندانش...
👈 حتّی به خواهر و برادرش...
♨️خیلی وحشتناکه...😱😱😨😰
#قیامت اینطوریه...
👇👇👇
🍃✨يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ✨🍃
📖 سوره لقمان، آیه۳۳
👈 ﺍﻯ ﻣﺮﺩم! ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻧﻪ ﭘﺪﺭ ﻛﻴﻔﺮِ ﺍﻋﻤﺎﻝِ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ میکند،
ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﻛﻴﻔﺮِ ﺍﻋﻤﺎﻝِ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ تحمل میکند.
ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻟﻬﻰ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ،
ﭘﺲ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰِ ﺩﻧﻴﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻳﺒﺪ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺷﻴﻄﺎﻥِ ﻓﺮﻳﺒﻜﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺮمِ ﺧﺪﺍ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺳﺎﺯﺩ.
🗣️ آن روزی که دیگه حَسَب و نَسَب به کار نمیاید،
🗣️ آن روزی که حتّی پدر و فرزند به داد همدیگر نمیرسند،
🗣️ آن روزی که هر کس گرفتار عمل خودش هست، و به هیچکسِ دیگری کاری ندارد،
⬅️فقط یک چیز به درد میخورد:
#تقوا و ترس از خدا
🔻اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا...🔻
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :صدوهفتم
سمیه را بغل کردم. مهدی هم دستش را داد به مادرشوهرم. خدیجه و معصومه هم بال چادرم را گرفته بودند. طفلی ها نمی دانستند قرار نیست با ما به مشهد بیایند. شادی می کردند و می خواستند زودتر سوار اتوبوس شوند.
توی محوطه که رسیدیم، دیدم صمد ایستاده. آمد جلو و دست خدیجه و معصومه را گرفت و گفت: «قدم! مرخصی ام را گرفتم، اما حیف نشد.»
دلم برایش سوخت. گفتم: «عیب ندارد. برگشتنی یک شب غذا می پزم، می آییم باباطاهر.»
صمد سرش را آورد نزدیک و گفت: «قدم! کاش می شد من را بگذاری توی ساکت با خودت ببری.»
گفتم: «حالا مرا درک می کنی؟! ببین چقدر سخت است.»
خانم ها آرام آرام سوار اتوبوس شدند. ما هم نشستیم کنار شیشه. صمد دست خدیجه و معصومه را گرفته بود. بچه ها گریه می کردند و می خواستند با ما بیایند. اولین باری بود که آن ها را تنها می گذاشتم. بغض گلویم را گرفته بود. هر کاری می کردم گریه نکنم، نمی شد.
سرم را برگرداندم تا بچه ها گریه ام را نبینند. کمی بعد دیدم صمد و بچه ها آن طرف تر، روی پله ها ایستاده اند و برایم دست تکان می دهند.
تند تند اشک هایم را پاک کردم و به رویشان خندیدم. اتوبوس که حرکت کرد، صمد را دیدم که دست بچه ها را گرفته و دنبال اتوبوس می دود.
همان طور که صمد می گفت، شد. زیارت حالم را از این رو به آن رو کرد. از صبح می رفتیم می نشستیم توی حرم. نماز قضا می خواندیم و به دعا و زیارت مشغول می شدیم. گاهی که از حرم بیرون می آمدیم تا برویم هتل، نیمه های راه پشیمان می شدیم. نمی توانستیم دل بکنیم. دوباره برمی گشتیم حرم.
یک روز همان طور که نشسته بودم و چشم دوخته بودم به ضریح، یک دفعه متوجه جمعیتی شدم که لااله الاالله گویان وارد حرم شدند. چند تابوت آرام آرام روی دست های جمعیت جلو می آمد. مردم گل و گلاب به طرف تابوت پرت می کردند. وقتی پرس وجو کردم، متوجه شدم این ها شهدای مشهدی هستند که قرار است امروز تشییع شوند. نمی دانم چطور شد یاد صمد افتادم و اشک توی چشم هایم جمع شد. بچه ها را به مادرشوهرم سپردم و دویدم پشت سر تابوت ها. همه اش قیافه صمد جلوی چشمم می آمد، اما هر کاری می کردم، نمی توانستم برایش دعا کنم. حرفش یادم افتاد که گفته بود: «خدایا آدمم کن.» دلم نیامد بگویم خدایا آدمش کن. از نظر من صمد هیچ اشکالی نداشت. آمدم و کناری ایستادم و به تابوت ها که روی دست مردم حرکت می کرد، نگاه کردم و غم عجیبی که آن صحنه داشت دگرگونم کرد.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
4_6005910583998677259.mp3
993.8K
🔸🔶 تلاوت صفحه 427 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
1_12846869.mp3
7.01M
#تلاوت_سی_جز_قرآن در سی روز ماه مبارک رمضان
🔹 ترتیل جزء بیست و هفتم - استاد منشاوی
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 سه شنبه
🔸۲۲ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸۲۷ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸۱۲ ژوئن سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین»
🗒 مناسبتها:
🔻درگذشت عالم مبارز آیتالله "میرزا کاظم دینوری" (1374 ش)
🔻شهادت برادر "رسول منتظری" دیپلمات ایرانی در بوسنی و هرزگوین (1372 ش)
🔻رحلت عالم بزرگوار آیتالله شیخ "علی مشکات" (1369 ش)
🔻ارتحال عالم مجاهد و فقیه جلیل آیتالله "مجدالدین محلاتی" (1378 ش)
🔻شهادت شهید رسول جاهدالوار (1366 ش)
🔻عده زیادی از دانشجویان ایران در امریکا علیه رژیم و شاه دست به تظاهرات زدند (1350 ش)
🔻ساختمان پالایشگاه نفت در تبریز با ظرفیت 80 هزار بشکه در روز، آغاز شد (1354 ش)
🔻دوره دهم مجلس شورای ملی خاتمه یافت. (1316 ش)
🔻درگذشت حمید سبزواری، "پدر شعر انقلاب" و سراینده آثار مشهور و ماندنی دوران انقلاب و دفاع مقدس (1395 ش)
🔻قیام زنگیان به رهبری "صاحِبُ الزَّنج" علیه عباسیان در جنوب عراق (255 ق)
🔻تولد ابوبکر محمدبن علی حاتمی معروف به "ابن عربی" دانشمند بزرگ مسلمان (560 ق)
🔻تولد "ابومنصور حسن بن زینالدین" محدث و رجالی بزرگ شیعه (959 ق)
🔻رحلت "علامه محمدباقر مجلسی" صاحب کتاب شهیر "بِحارُالانوار" (1110 ق)
🔻تأسیس بانک ملی ایران (1324 ق)
🔻تصرف سرزمین "شیلی" توسط استعمارگران اسپانیایی (1540 م)
🔻اولین آزمایش برای مهار و بهکارگیری انرژی حرارتی خورشید (1914 م)
🔻روز ملی "فیلیپین"
🔻روز ملی فدراسیون روسیه
👇👇👇
✅ @telaavat