7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸دختر بهشتی🌸
به مناسبت روز دختر
✨هنرنمایی دختر نابغه حافظ قرآن وسوالات استاد پرهیزگار از او
👇👇👇
✅ @telaavat
🌷من زنده ام🌷
#قسمت_هشتم
من و احمد و علی یک سال تحصیلی با هم فاصله داشتیم. کتاب های درسی آنقدر دست به دست می شد، که وقتی به علی می رسید کلمات همه رنگ و رو رفته بود. عموما بعدازظهری بودیم و با یک ناهار مختصر کیف به دست راهی مدرسه می شدیم. وقتی از تیررس نگاه اهل خانه و محل دور می شدیم احمد کیف ما دوتا را روی سرش میگذاشت و ادای زنان دوره گرد عرب را در می آورد.احمد کیف به سر مثل باد می دوید و ما به دنبال او تمام مسیر خانه تا مدرسه را بدون ترس از زمین خوردن می دویدیم.طوری که وقتی به مدرسه می رسیدیدم حدود ده دقیقه روی کیفمان می افتادیم و نفس نفس می زدیم. اسم دبستان من مهستی بود و سر راه مدرسه ی آنها قرار داشت.
آنها کیف مرا همان دم در مدرسه پرت می کردند و میرفتند. اولیای مدرسه فکر می کردند من به شوق مدرسه میدوم.غافل از اینکه این شوق وقت خروج از مدرسه بیشتر بود. با این تفاوت که در مسیر بازگشت احمد کیف هایمان را سر کوچه به دستمان میداد و مثل بقیه بچه ها راهی خانه میشدیم.آقا ما را بد عادت کرده بود.همیشه موقعی که خسته از مدرسه بر میگشتیم اورا میدیدم که جلوی در خانه ایستاده و با جیب هایی پر از نخودچی کشمش منتظر ماست. از سر کوچه چشم از در خانه بر نمیداشتیم. با دیدن آقا دلگرم می شدیم و خستگی های مدرسه از یادمان میرفت.آقا می گفت : هرکدومتون می تونه از توی جیب هام فقط یک بار به اندازه ی مشت هاش نخودچی کشمش برداره. به من می گفت: اول نوبت دختر تو جیبی باباس، بعد نوبت علی و بعد احمد. همه ی آرزویم این بود که بزرگ شوم و قدم به جیب آقا برسد چون همیشه کنار جیب هایش را از بس که حرص میزدیم پاره می کردیم. با این یک مشت نخودچی کشمش که هنوز مزه اش زیر زبانم مانده سرمان گرم بود تا خوردنی دیگری گیرمان بیاید.آنقدر شرطی شده بودیم که اگر آقا را دم در نمیدیدم بغض می کردیم. یک روز که من کلاس چهارم و احمد و علی کلاس دوم و سوم بودند، وقتی رسیدیم در خانه، آقا نبود. رفتیم داخل خانه، دیدیم داخل هم کسی نیست. حتی مادرم که عضو ثابت خانه بود، هم حضور نداشت.
داداش حمید را که هنوز شیرخوار بود سپرده بودند به خاله توران. بعد از چند دقیقه خاله توران که همسایه ی دیوار به دیوار ما بود داخل آمد و گفت: بچه ها بریم خونه ما چای شیرین بخوریم. رفتیم چای شیرین خوردیم اما سراغ هرکس راکه میگرفتیم خاله توران می گفت: حالا می آن. جایی رفتن،کار داشتن. برید بازی کنید.
نزدیک غروب شد و باز هم خبری نشد. بعد از غروب یواش یواش سرو کله ی آبجی فاطمه و بچه ها پیدا شد، همه ی قیافه ها هراسان و چشم ها سرخ و نمناک بود. اما باز هم از آقا و مادرم و کریم و رحیم خبری نبود. آنها بی آنکه توضیحی بدهند می گفتند: حالا پیداشون می شه. حالا می آن. اما نمی گفتند آنها کجا رفته اند. اواخر شب همه آمدند جز آقا. باز کسی نگفت چرا آقا نمی آ ید. آن شب مادرم تا صبح بیدار بود و پای سجاده اشک می ریخت و پیغمبر و امام ها را صدا می زد و قسم می داد و دخیل می بست. صبح که بیدار شدیم همه رفته بودند و دوباره خاله توران و چای شیرین و ناهار دمپختک. خورده نخورده رفتیم مدرسه. احمد آن روز کیف هایمان را بر سر نگذاشت و هر سه آرام آرام به مدرسه رفتیم. همه ی ما لحظه های آن روز سنگین را که سخت می گذشت سپری کردیم به این امید که وقتی به خانه برگشتیم آقا با جیب های پر از نخودچی منتظرمان باشد و بگوید اول دختر تو جیبی بابا.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
461.mp3
1.09M
🔸🔶 قرائت صفحه 461 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 دوشنبه
🔸 ۲۵ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲ ذی القعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۱۶جولای سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات»
🗒 مناسبتها:
🔻پناهندگی محمدعلی شاه قاجار به سفارت روس در پی تصرف تهران توسط مشروطهطلبان (1288 ش)
🔻شکست حملات ارتش بعث عراق در سومار (1367 ش)
🔻ارسال نامه سوم "صدام" به رئیسجمهور ایران پس از پایان جنگ (1369 ش)
🔻آغاز هفته بهزیستی
🔻روز تأمین اجتماعی
🔻درگذشت روحالله داداشی، قویترین مرد ایران (1390 ش)
🔻به مناسبت قتل سید عبدالله بهبهانی مجلس شورای ملی و بازار تهران تعطیل شد و عزای عمومی اعلام گردید. (1289 ش)
🔻دکتر محمد مصدق با شاه ملاقات کرد و تقاضا کرد وزارت جنگ را عهدهدار شود ولی شاه نپذیرفت. (1331 ش)
🔻آپولوی یازده به سرنشینی آرمسترانگ، کولینز والدرین سفر تاریخی خود را به ماه آغاز کردند. (1348 ش)
🔻وفات "ابن خزیمه" محدث و فقیه (311 ق)
🔻درگذشت "میرخواندخاوند شاه" نویسنده و محقق (903 ق)
🔻افتتاح دومین دورهٔ اجلاسیهٔ مجلس شورای ملی ایران توسط احمدشاه قاجار (1327 ق)
🔻قتلعام خانواده سلطنتی روس در هنگامه انقلاب بزرگ روسیه (1918 م)
🔻انفجار آزمایشی اولین بمب هستهای جهان در صحرای "آلاماگور دو" امریکا (1945 م)
🔻درگذشت سید متولی عبدالعال قاری سرشناس مصری (2015 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
چه بسا خوردنى كه مانع خوردن ها مى شود!
كَم مِن أكلَةٍ مَنَعَت أكَلاتٍ
📚 نهج البلاغه حکمت 171
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯ومَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً لَّقُضِىَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُواْ الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ (14)
🍁جزء 25 سوره شوری 🍂
✍ ترجمه
💭 و (از دور پیامبران) پراكنده نشدند مگر پس از آنكه علم (به حقّانیّت آنان) برایشان حاصل شد، به خاطر روحیه كینه و حسادت كه میانشان بود، و اگر سنّتِ سابق خداوند (در مورد مهلت دادن به كفّار) تا زمانى معیّن نبود، میان آنان حكم مىشد (و اهل باطل هلاك مىگشتند) و همانا كسانى كه پس از آنان كتاب آسمانى را به میراث بردند، دربارهى آن دچار شك و تردید هستند.
⚡️نکته ها⚡️
در این آیه یك بار «جاءهم العلم» آمده و یك بار «اورثوا الكتاب» یعنى با آنكه حقّ را مىدانند و وارث كتاب آسمانى هستند باز هم راه تفرقه مى پیمایند.
شك، گذرگاه خوبى است ولى توقف گاه خوبى نیست. آن شكى كه به طور طبیعى پیدا شود و مقدّمه تحقیق و بررسى گردد، ارزش دارد، ولى اگر شك برخاسته از لجاجت و سوء ظن و سبب ركود و بى اعتنایى شود، ضد ارزش است.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ با وجود سفارش پیامبران به وحدت بازهم مردم اختلاف كردند. «لاتتفرّقوا... و ما تفرّقوا...»
2⃣ بیشتر تفرقه هایى كه در دین پدید آمده است از جانب عالمان و دانشمندان است. «تفرّقوا... من بعد ما جائهم العلم»
3⃣ سرچشمه اكثر تفرقهها حسادت و ظلم و فزونطلبى است. «و ما تفرّقوا الا... بغیاً بینهم»
4⃣ دلیل مهلت هاى الهى ربوبیّت اوست تا هر كس در سایه آزادى و فرصت، جوهره خود را نشان دهد. «سبقت من ربّك»
5⃣ مهلت دادن یكى از سنّتهاى الهى است. «الى اجلٍ مسمّى»
6⃣ مهلت هاى الهى تا زمان معیّنى است. «الى اجلٍ مسمّى»
7⃣ شكى كه همراه با سوءظنّ باشد، شك مخرّب است. «لفى شك منه مریب»
👇👇👇
✅ @telaavat
❣ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ
ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ
ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ
ﯾﺎ ﺭﺏ، ﺁﻧﭽﻪ ﺧﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﺎ قرارده
👇👇👇
✅ @ttelavat