eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ آیت الله فاطمی نیا : 🌷 هرکس در روی زمین درحال راه رفتن است ، به صدقه سرحضرت زهرا (سلام الله علیها) است. هر کجا هستی ، سرسفره حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستی. ✅ @telaavat 👆👆👆👆
ثبت نام چهاردهمین دوره آزمون های ارزیابی و اعطای مدرک تخصصی به حافظان قرآن کریم در رشته های حفظ 10جزء،20 جزء و کل قرآن کریم به همت سازمان دارالقرآن الکریم از روز یکشنبه 21 بهمن آغاز و تا 21 اسفند ماه ادامه دارد. لینک ثبت نام 👇👇👇👇👇 http://telavat.com/fa/node/62766
آیت الله بهجت (ره): 🔶«به‌گونه‌ای قرآن بخوان که چشم تو قرآن را ببیند، گوش تو قرآن را بشنود و قلب تو نسبت به معارف بلند او حضور داشته باشد. باید آن را از آفرینندۀ قرآن تلقی کند، که قرآن را خدا می‌گوید و تو شنونده قرآن هستی»🌸🍃 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷کلام امیر🌷 🔔فراموش مکن براى چه به دنیا آمده اى❗️ ♦️نهج البلاغه ♦️ ✨ فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا، وَابْتَلَى فِیهَا أَهْلَهَا، لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً✨ 💠همانا خداوند سبحان دنیا را برای آخرت قرار داده ، و مردم را در دنیا به آزمایش گذاشت ، تا روشن شود کدام یک نیکوکارتر است. 📚 نامه ۵۵ ✅ @telaavat 👆👆👆
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 56 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با خودم فکر کردم حضور در کردستان مرا به همه چیز محتاط و مشکوک کرده است. ـ تکبیره الاحرام، نمازجمعه... نمازجمعه اقامه شد. در فاصله دو نماز چون نتوانسته بودم به خطبه ها گوش دهم سریع بلند شدم تا خودم نماز ظهرم را بخوانم. در قنوت بودم که صدای مهیبی آمد. برای چند ثانیه گیج شدم. انفجار آن هم در نمازجمعه!؟ ناگهان غوغا شد. نمازم را قطع کردم و در سیل مردمی که به محل انفجار هجوم میبردند به جلو دویدم. اوضاع به هم ریخته بود، عده ای هم از آنجا دور میشدند. من جزء اولین کسانی بودم که به صف اول رسیدم. امام جمعه محبوبمان آیت الله مدنی غرق در خون و پاره پاره بر محراب افتاده بود. یک نفر دیگر را هم دیدم که کنار شهید مدنی روی زمین افتاده بود. اولین باری نبود که شهیدی با آن وضع میدیدم اما شهادت آقای مدنی با آن وضع و در محراب نماز خیلی پریشانم کرده بود. صدای فریاد و شیون از هر سو بلند بود و انگار کسی نمیدانست چه باید بکند. شیشه های مغازه های پشت جایگاه شکسته و تکه های بدن شهید بزرگوار در اطراف محراب پخش شده بود. با اضطراب و اندوه، در حالی که اشکهایم سرازیر بود، نایلونی برداشتم و هر جا تکه های بدن مطهر شهید را میدیدم جمع کردم توی کیسه. در همین لحظه، از بالای پشتبام های محوطه تیراندازی شروع شد. مردم وحشت زده به این سو و آن سو میدویدند و اطراف جنازه مطهر غوغایی بود. دقایقی بعد به طرف همان ساندویچی که دقایقی پیش آنجا بودیم، رفتم تا شاید ابوالفضل را پیدا کنم. نرسیده به آنجا به دو جوان شک کردم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 57 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حال غیرعادی داشتند اما زرنگ تر از من بودند چون تا پرسیدم: «اینجا چی کار دارید؟» بدون اینکه به من جواب بدهند به خانمی که از آنجا میگذشت اشاره کردند و داد زدند: «این زن مسلحه...» یک لحظه خام شدم. البته تجربۀ زیادی هم در این مورد نداشتم. با حرف آنها به طرف آن زن برگشتم که: «دایان!» ایستاد و چون محجبه بود یکی دو دقیقه منتظر ماندم تا دو سه نفر خانم رسیدند و از آنها خواستم او را بازرسی کنند. در این دقایق به این فکر میکردم خود من هم مسلح هستم! عضو رسمی سپاه کردستان بودم و اجازه حمل سلاح داشتم اما فکر نمیکردم درگیر آن شرایط شوم. در این مدت آن دو جوان از غفلت من استفاده کرده و در رفته بودند! کمی دنبال آنها گشتم ولی اثری از آنها نبود و دنبال قضیه را نگرفتم. آنقدر ناراحت بودم که حتی دل و دماغ ماندن در جمع را نداشتم. راهی خانۀ برادرم شدم. در مسیر متوجه شدم که هوا دگرگون شد. رفته رفته باد شدید و پرغباری وزید. من به چهارراه قدس رسیده بودم وهوا به طرز عجیبی طوفانی شده بود. وزش باد شدید در روزی مثل بیستم شهریور که در تبریز هنوز هوا گرم است انگار یک دلیل فوق طبیعی داشت. وارد خانه برادرم که شدم همه از حال و روزم فهمیدند که خبری شده. خبر شهادت شهید مدنی را دادم، همه منقلب شدند. آن روز سفرۀ مهمانی برادرم دست نخورده ماند. روز بعد در مراسم تشییع جنازۀ شهید مدنی در خیابان فردوسی پیشاپیش گروه خانمها به سمت بازار حرکت میکردیم. در همین مسیر مردی را دیدم که کنار خانمها در حال حرکت بود. به طرفش رفتم. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نجوای شبانه خدایا ؛ برای تمام شبهایی که به آدمهایت امید داشتم و نا امیدم کردند و عجیب گریستم مرا ببخش... ببخش اگر حواسم پرت شد و یادم نبود که جز بر تو امید بستن ابتدای نا امیدی و درد است... خدا جان ؛ هر شب با لب‌های ستارگانت مرا آرام ببوس... که یادم بماند دل بردارم از هر دلبری غیر از خودت... 🌙شبتون پر از یاد خدا التماس دعا🙏 ✅ @telaavat 🍃🌾🍃🌾
🔸🔶صفحه 68 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
A 068.mp3
546.8K
💠 هر روز یک صفحه قرآن 🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار... 📗 قرائت صفحه 68 قرآن 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 دوشنبه 🔸 13 اسفند سال 1398 هجری خورشیدی 🔸 26 جمادی‌الثانی سال 1440 هجری قمری 🔸 4 مارس سال 2019 میلادی 📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻انعقاد "معاهده پاریس" بین ایران و انگلستان و جدا شدن افغانستان از ایران (1235 ش) 🔻رحلت فقیه بزرگ و استاد برجسته حوزه علمیه قم، آیت‌الله "میرزا محمد فیض قمی" (1329 ش) 🔻برگزاری نخستین سمینار شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر (1374 ش) 🔻شهادت شهید امیرحسین عظیمی (1362 ش) 🔻یک هواپیمای نظامی ایران در ارتفاعات البرز سقوط کرد و 8 سرنشین آن کشته شدند (1352 ش) 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام حسن عسکری علیه السلام: به خدا قسم؛ او (امام زمان) غیبتی خواهد داشت که در آن دوران از هلاکت نجات نمی یابد مگر آن کسی که خداوند او را به اقرار و اعتقاد به امامتش ثابت بدارد و به دعا کردن برای تعجیل فرج توفیق دهد 📚 مکیال المکارم جلد ۱ ص ۱۷۹ 👇👇👇 ✅ @telaavat