eitaa logo
تله‌تکست
141 دنبال‌کننده
1 عکس
4 ویدیو
0 فایل
📌جوانی ظاهرالصلاح از اهالی #جبهه_فرهنگی_انقلاب قال صادق "علیه‌السلام" اَلْقَلْبُ يَتَّكِلُ عَلَى اَلْكِتَابَةِ دل به نوشتن آرام می‌گیرد... من الحقیر الی رفقای فرهنگی
مشاهده در ایتا
دانلود
غلبه حواشی بر اندیشه!! شاید رنج‌نامه عنوان بهتری باشد برای این نوشتار... چندباری از اینکه خوب‌های جبهه فرهنگی انقلاب کم هستند گلایه کرده‌ام و حتی در جلسات پس از شنیدن این‌که فلانی اگر دولت همراهی بیاید راس کار قطعا سمت می‌گیرد و جذب ساختار دولت می‌شود، ابراز تأسف کرده‌ام. تأسف برای اینکه اگر همه بروند پس چه کسی کار فرهنگی کند و دغدغه مردم داشته باشد! این روزهای پایانی انتخابات خیلی کلافه و البت بی‌حوصله‌ام... تقریبا نیمی از رفقای پایتخت نشینی که اتفاقا در حوزه خودشان بسیار موفق بوده‌اند و همیشه مثال عملکرد آن‌ها را در جلسات زده‌ام، برای شورای شهر کاندید شده‌اند! و ایضا در مشهد، تبریز و ارومیه... (بیش از ۲۰نفر) هر کدام هم دلایل خاص خود را دارند: یکی می‌گوید برنامه ریزی خاصی داشته! دیگری می‌گوید برای تغییر حکمرانی نیاز است! آن یکی هم می‌گفت اتفاقا ما(اهالی محترم جبهه) باید مسئول شویم! بگذریم آقا شاید حق با آن‌هاست. اما به چند جمله زیر دقت کنید (لطفا) این شب‌ها که با جمعی از رفقا به بهانه‌های مختلف به سراغ مردم ‌می‌ریم تا به قدر خودمون مشارکت در انتخابات رو هُلی داده باشیم، مردم واقعا براشون سواله که چرا به‌جای شما جوونا، مسئولین نمیان توی پارک باما صحبت کنن... آقایون رفقا اُفتاد؟ در ازدحام دنیا اگر انسانی را یافتی که تو را می‌فهمد رهایش نکن چقدر آن‌ها که ما را نمی‌فهمند بی‌شمارند... «غسان زغطان» @tele_text
تنفس در هوای ... موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ساحل بهانه‌ایست، رفتن رسیدن است روزهای پایانی خرداد و تلاش برای جمع‌بندی یک پروژه جدید✌️ بسم الله الرحمن الرحیم @tele_text
معیار عزت و ذلت !! بلال عزیزترین مردم بود، اگرچه در ظاهر ذلیل‌ترین بود؛ شکنجه می‌شد، صخره بر روی سینه‌اش می‌گذاشتند، [اما درحالى‌که] شکنجه می‌شد، می‌گفت : «اَحد، اَحد». جاهلیت با همه ستمگری‌اش نتوانست به قلب او رخنه کند، نتوانست دل او را عوض کند، نتوانست عقیده‌اش را بخرد، نتوانست کاری بکند که او به نبردی جز نبرد اصلی‌اش، یعنی نبرد با جاهلیت، نبرد با دشمنان خداوند متعال بیندیشد. بنابراین، او عزیز‌ترین مردم است؛ چون آنها نتوانستند او را شکست بدهند؛ توانستند او را شکنجه کنند، توانستند او را بکشند، اما قتل به‌معنای شکست نیست، شکست معنایش این است که قلب، عواطف و اراده او را سست و نرم کنند، اما نتوانستند اراده‌اش را سست کنند. او عزیزترین مردم بود، با اینکه برده‌ای ذلیل و اسیر و دست‌بسته بود. ما حداقل می‌توانیم مانند بلال باشیم، اگر نمی‌توانیم سروران زمین باشیم، حداقل می‌توانیم مانند بلال باشیم. اگر عزت را از راه دیگری از دست دادیم، حداقل از این راه آن را بخریم. 📚 بارقه‌‌ها، ص۴۶۳ @tele_text
تنهایی در راه وحشتی ندارد! همان‌طور که در بیراهه حتی جمعیت‌ها هم جلوگیر وحشت نخواهند بود... استاد علی صفایی حائری @tele_text
آگاه هسـتیم کـه مبتنـی بر شـرع، مکلـف به انجـام تکلیف هسـتیم و مشـخص کردن تکلیف بـا ولی‌امر اسـت و باید دید که ایشـان انگشـت اشـاره را بـه کدام جهـت می‌گیـرد تا به آن‌سـو حرکت کنیم؟ ایـن هشـدارها خطـاب بـه چـه کسـانی‌سـت؟ چقـدر این هشـدارها را شـنیده‌ایم و چقـدر مبتنـی بـر آن‌هـا عملکـرد خودمان را تنظیـم کـرده و آرایـش گرفته‌ایـم؟ عجیب اسـت کـه از این غفلت‌ها ترسـی نداریـم... ترسی نداریم کـه بـر اثر کـم کاری مـا این تلاش‌ها بـه ثمر ننشسـته و ثمردهـی‌اش سـال‌ها بـه تأخیـر افتد. اگر با خودمان رو راسـت باشـیم؛ همیشـه دنبال کار خودمان بوده‌ایـم. در ایـن مسـیر هـم کسـی نبود کـه به مـا بگوید: بـرادر! خواهـر! مسـیر از ایـن طـرف اسـت، چـرا تابلـو را نمی‌بینـی؟! اگر در آن نقطه ضروری نباشـیم و میدان را به دشـمن سـپرده باشیم، این ما هستیم که کار را زمین زده‌ایم. @tele_text
مروری بر چند ملاک‌ ارزیابی فعالیت‌های جبهه فرهنگی انقلاب: میزان مشارکت مجموعه‌های مردمی امری که تقریبا به فراموشی سپرده شده و ستادها را به رقیبی برای مجموعه‌ها تبدیل کرده است. میزان تأثیرگذاری در تقویت بنیه‌ی فرهنگی نقطه‌ی قوت در حوزه‌ی گسترش ادبیات اما معطل مانده در سطح و عدم انتقال به عامه مردم رشد نیروها مطلوب اما غیرقابل قبول در مقیاس جبهه آینده نگری در امور به تعبیر آقا، اگر تدبیر نشود، کار چنانچه باید و شاید ادامه پیدا نخواهد کرد مدیریت و هدایت امور تصدی‌گری جای تسهیل‌گری را گرفت... و چه مجموعه‌هایی که با هدایت اشتباه، ذائقه‌شان عوض شد پرداختن به کارهای زمین مانده گویا کار زمین مانده‌ای نیست... دعوا صرفا سر کارهای خاص است نمره دهید! بسم الله @tele_text
پیرمرد پنبه زن! امروز چندباری آمدم تا از تربیت بنویسم و گلایه کنم از وضع موجود اما هر دفعه به علتی نشد. به قید حیات فردا همزمان با رسیدن کتاب جدیدی که در این حوزه سفارش داده‌ام خواهم نوشت... اما ماجرای امشب را بخوانید (لطفا) طبق برنامه قرار داشتیم برای پروژه تولید محتوا در حوزه‌ی امید آفرینی به سراغ یک پنبه زن بریم. عصر امروز حدود ۷مورد رو در شهر شناسایی کردیم و بعداز نماز رفتیم سراغشون... پیرمرد نداف که خیلی هم خسته بنظر می‌رسید و اگر کمی دیرتر رسیده بودیم، رفته بود. گرمای هوا خیلی اذیت‌مان می‌کرد پیرمرد حرف‌های مارا که شنید گفت قبلاً صحبت کرده‌ام و فیلم هم گرفته‌اید دیگر نیازی نیست... کمی برایش توضیح دادم که چرا به سراغش آمده‌ایم صندلی‌اش را آورد و نشست گفت خسته‌ام از ۶صبح سرکار هستم اما بشینید کارتان دارم... نطقش باز شد بی سواد بود اما از حکمرانی نوین صحبت کرد لبخند روی لبش ترک نشد لهجه شیرین محلی‌اش با پوستی که از شدت کار چروک شده بود ترکیب جالبی را رقم زده بود... کاملا مسلط بود به آیات قرآن و احادیث گمانم در طول صحبتش حداقل ۱۰آیه‌ی قران خواند هرچند پی‌جورش نشدم که حافظ است یا نه... چقدر حرف‌هایش به دلم نشست برای منِ مدعی کلاس درس بود وقتی از معنویت در کار و زندگی گفت کاملا گیج شدم یعنی جا خوردم وا رفتم... انتظار نداشتم کسی این‌گونه حالم را بگیرد برشی از حرف هایش: گوش کن جوون هرکاری خواستی بکنی اول در نظر بگیر رضایت خدا در کار هست یا نه اگر نبود قدمی برندار! امیدوارم این گفت‌وگو با مردم که به بهانه انتخابات شروع شد تداوم داشته باشد شاید بشود مقدمه‌ای برای تحول حکمرانی @tele_text
هرکس‌ مبآرز است؛ هم‌ دشمن‌ دارد هم‌ بدخواھ... شهید بهشتـی @tele_text
بشر حیوان نیست که علف جلوی او بریزند و برایش کافی باشد... احتمالا همگی قبول داریم که تربیت نیروی انسانی یکی از اصلی‌ترین ضعف‌های ماست و متاسفانه برنامه مشخصی هم برایش نداشته و نداریم... لذا نیازی به پردازش بیشتر نیست بدیهی‌ست که برای انجام هر کاری باید آدمش پیدا بشه وگرنه کار پیش نخواهد رفت! حالا اگر از قاعده تساوی هم پیروی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که علت عدم پیشرفت ما در رسیدن به تمدن اسلامی، ضعف نیروی انسانی ِ اما... صبر کنید نیروی انسانی که موجودِ! فی الواقع ریخته... کی جمع می‌کنه!؟ پس مشکل نبود نیرو نیست مشکل ضعف در تربیت نیروست اساسا کسی(فرد یا مجموعه) حوصله‌ی تربیت ندارد همچنین دانش تربیت ندارد نه تنها ندارد که خیلی هم ایراد محسوب نمیشه بلکه تلاشی برای کسب‌ش نداشته! چند روز پیش مجبور شدم آرشیو اردوی تربیتی مربوط به سال ۹۶ رو برای یک کار ضروری بررسی کنم قرار بود ربع ساعت بشه اما شد ۳ساعت... کاملا اتفاقی متوجه شدم نیمی از بچه‌های فعلی که الان کادر مسجد یا مجموعه‌ای هستند توی اردو حاضر بودند بگذریم از اینکه همون ایام چقدر با رفقا بحث داشتیم که عاقبت این بچه‌ها چی میشه! آخرش هم این بچه‌ها به حال خودشون رها شدن... سرمایه‌ای که بود اما استفاده‌ای نشد! الان هم فصل تابستانِ اما برای دومین سال پیاپی کرکره‌ها تقریبا پایینه متولی یا مقصر کیه؟! به شما ربطی نداره... دو خط روضه: رفته بودم یکی از مساجد مطرح شهر برای گفت‌وگو و کسب اطلاع از وضعیت که این جمله رو امام جماعت محترم بهم گفت: این محل بچه‌های دبستانی زیاد داره که میومدن مسجد چند روزی هست بهشون گفتم دیگ نیاید چون برنامه‌ای نداریم براشون... جامانده: اولا با این دست فرمون بزودی به مشکل نبود نیروی انسانی(نه صرفا تربیت) هم برخواهیم خورد. دوماً توصیه می‌کنم کتاب تربیت انسانی، تمدن اسلامی رو مطالعه کنید. و آخر اینکه نسخه جدید نشریه جهت با موضوع جهت گیری تخصصی منتشر شده، منت بذارید بخونید؛ خیلی خوب است. @tele_text
می‌رسد غم های بی پایان، به پایان غم مخور... امروز شد ۱۹سال که نیستی قدردان شما هستم اگر به رسم رفاقت فاتحه‌ای نثار کنید. @tele_text
ما را تمام لذت هستی به جستجوست حوالی ساعت۱۲شب عازم منطقه شدیم... چند روزی بود قول داده بودم که برای بازدیدهای نوبه‌ای همراهی‌شون کنم. از قبل و کمی هم در مسیر از جزییات طرح خبردار شدم برام سوال بود که چطور ممکنه توسعه و پیشرفت منطقه‌ای برای این افراد به مسئله تبدیل شده باشه! بدون معطلی وارد جلسه شدیم در ظاهر آدم‌های جلسه هیچ ارتباطی با موضوع نداشتن همه چیز سنتی و غیررسمی ادامه داشت فرهنگ خاص منطقه هم مزید بر علت شده بود که صبور باشیم تا کار جلو برود گذشت... بالاخره برادری از سمت چپ دفترچه‌اش را گشود و شروع کرد کمی از منطقه گفت مشکلات مردم غفلت مسئولین کمبود شدید امکانات و مهم‌تر از همه دعواهای سهم خواهی جوان‌ترهای جلسه هم از تبعیض گفتند از اینکه اگر بخاطر خانواده مجبور نبودند، قطعا مهاجرت می‌کردند... آخرای جلسه تصوراتم تغییر کرد شاید تخصصی نداشتند اما کاملا به مسائل منطقه مسلط بودند انگیزه و دغدغه داشتند اما... سوار بر ماشین و با همراهی نفرات جدید رفتیم نقاط مختلف حجم مشکلات آنقدر زیاد بود که همان چند دقیقه قدم زدن هم دلهره‌آور شد... با اینکه بومی منطقه بودند اما از بازدید چند نقطه به دلیل ناامنی در حوالی ۴بامداد منصرف شدند... پایان ماجرا و نشست ۴نفره‌ی ما، همزمان با اذان صبح تجربه لذت‌بخشی بود الزامات پیشرفت رو مرور کردیم یکبار دیگه ظرفیت‌ها رو لیست کرده و ریشه اشتباهات اجرایی گذشته رو نوشتیم و این اولین گام بود برای تدوین سندی که بیش از ۴۰سال است نوشته نشده... مهم: بنا به دلایلی از ذکر اسم منطقه معذورم اما فکر کردن به مشکلات‌شان عذاب آور است.(به نقل از خودشون هرکسی آمد و این همه مشکل را دید، رفت و دیگر پیدایش نشد) اعتبارات بسیار بالایی به منطقه رسیده بود اما رسماً دور ریخته شده بود. آدم‌های منطقه همه‌ی مشکلات را می‌دانستند اما راهکاری نداشتند.(انگیزه بالا باعث شده بود کارای غیرکارشناسی بکنن و همین بس که اوضاع خراب‌تر شود) ضعف در مدیریت شهری و عدم نگاه تخصصی به مسائل باعث عقب ماندگی شدید منطقه شده بود. @tele_text
چرا در دنیا هیچ‌گاه «مسابقه خرسواری» برگزار نمی‌شود؟! پس از انجام تحقیقات میدانی بسیار جانورشناسان، مشخص شد که اسب‌ها در میدان مسابقه فقط در خط راست و مستقیم حرکت کرده و نه‌تنها مانع جلو رفتن و تاختن سایر اسب‌ها به‌جلو نمی‌شوند بلکه هرگاه سوارکار خودشان یا سایر اسب‌ها به زمین بیافتد، تا حدامکان که بتوانند آن سوارکار سقوط کرده را لگد نمی‌کنند. اما خرها آن‌ها وقتی در خط مسابقه قرار می‌گیرند، پس از استارت اصلا توجهی به جلو و ادامه مسیر مسابقه به‌صورت مستقیم نداشته و فقط به خر رقیب که در جناح چپ یا راستش قرار دارد، پرداخته و تمام تمرکزش، ممانعت از کار دیگران است. یعنی تنها هدف‌شان این است که مانع رسیدن خر دیگر به خط پایان شوند... حتی به این قیمت که خودشان به خط پایان نرسند! @tele_text