eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
605 ویدیو
41 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر ✅اطلاعاتی از اقدامات سازمانهای امنیتی مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜ ⚜⚜ ⚜💠⚜ ⚜💠💠⚜ ⚜💠💠💠⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: خشـــم داشت در وجــودم رخنــہ مےڪـرد. خود دارے پیشــہ ساختــم. گفتـم: منظـورت چیست پیــرمــرد؟ چـرا بـا ڪنایـہ حرف مےزنـے؟ امروز همہ مسلمــان و پیــروے دین محمدیــم. با دسـت پیراهـــن خونیــن عثمـــان را نشان داد و گفت: اگر چنیـن است، بـازار مڪـــاره اے ڪــہ راه انداختــہ ایــد براے چیســت؟ چرا مےخواهیــد با مــردم بہ جنــگ حـق بروید؟ خود را آمــاده جنگــے مےسازید ڪہ در آن جـز هلاڪــــت براے امــت محمــــد حاصـل دیگرے ندارد. از خـــــــدا عمــروعـــاص! مــرگ از رگ گـردن بہ تــو نزدیڪتــر است. چه مےخواهے بہ دســت آورے تا پیــش از اینڪہ پیــڪ گریبانـــت را بگیــرد، بتوانــے و آن سود جویـے؟ با خشـــم گفتــم: ات تمــام شد پیــرمــرد؟ حالا از سر راهمـان ڪنـــار بــرو! اگر بابـت این موعظــہ هم مےخواهی مے دهــم. دسـت بہ جیــب بـردم، چند دینــار بیـرون آوردم و بہ طرفش گرفتـم. خشــم آمــد و فریـــــــاد زد: لعنـــــت خــــدا و رســــول خــــدا بــر تـــو و خائنــانــے چــون تــو بـــاد ڪہ مــردم را مے فریبیــد و خون آنـــان را بـر زمیـــن مےریزیــد! از مقابــل چشــــم هایــم دور شـــو اے ڪــافـر شــراب خوار و زن بــاره ڪہ پوســت و گوشــت و خونـــت از خــوڪ و شــراب انباشتــہ اسـت. آن وقــت خــود را خــــون عثمـــان مے نامیـد و بــا علــــے مےجنگیــــــد؟! بہ سرعــت بہ راه افتادیــم. محمـــد و عبـــدالله با تعجب نگاهــم مےڪردند. پیــرمــرد هنــوز داشـت با صداے بلنــد دشنــــام مےداد. گمان نمےڪردم در میان مسلمانـــان شــام، باشند ڪسانــے ڪہ هنــوز در گرو علـــے داده باشنـد. امروز حــال خوشــے نداشتــم. بہ عبــدالله و محمــد ڪہ مےرفتند تا سپاهیـــان را سامــان دهند، گفتــم بہ معاویہ بگویند مـن امروز بہ نزدش نخواهــم رفــت و قصــد استراحـــت دارم. اما حوالـــے ظہــر بــود ڪہ یڪــے از سوے معاویـــہ آمد، با چنــد بستــہ نامــہ بہ همراه یادداشتــے از خــود معاویـــہ در آن نوشتــہ بــود نامہ هاے مربوط بہ جاسوســانمان در ڪوفــہ را بخـــوان و فـــردا صبـــح در این باره با من سخــــن بگـو. ✨ ... 🍃@chaharrah_majazi
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده:  علــے احســاس ڪرد چــاره اے جز تـــن دادن به این مــــوج فریــــب خورده و سرڪش ندارد. پس تـــن به شڪست بدون خونریزے داد: ۔ یزیــــد بن هانــــــے! به نزد مالـڪ بـــن اشتـــر برو و به او بگو دست از جنگ بشوید و باز گردد. يزيـــد بـــن هانــــے به سوي میدان نبرد تاخـــت. طولـــے نڪشید ڪه بازگشت و گفت: مالـــڪ ســــلام ميرساند و ميگوید تا شڪست ڪامل معاویـــه راه چندانے نمانده است. من بزودے با خبــــر باز هم خواهم گشت. علـــے به یـــارانش نگــــاه ڪرد؛ آن ها دوباره تهــــدید ڪردند ڪه اگر مالـــڪ را باز نگردانے ما خود با شمشیرهایمان او را باز خواهیم گرداند. علــــے به یزیــد بـــن هانـــے گفت: برو و به مالـــڪ بگو علـــے از تو مےخواهد باز گردے. مالــــڪ به ناچار دست از جنــــگ شست و برگشت؛ در حالے ڪه از خشــــم چهره اش به سرخــــے گراییده بود. مردانــے با ریــــش هاي دراز و پیشانــڛ هایے پینــــه بستـــه از هاي طولانے در نماز، مقابلش ایستاده بودند. دوستانے ڪه حالا نگاهشان پر از و بود. اشتـــــر انگشت به سوے آن ها گرفت و گفت: اے خوردگان دنیاپرســـــت! به خــــــدا سوگنــــــــد ؤه نیرنـــــــگ و فریــــــــب معاویـــــــه گریبانتــــــان را گرفتـــــه است و از دور شده اید. گمان مےڪردم براے دوري از دنیـــــا و شــــــــوق دیـــــــــــــدار پروردگارتـــــــان است؛ حـــــال آنڪه فرارتـــان را از در راه خـــــدا، فرار از مــــــرگ به سوے دنیــــــا مےبینم. رویتـــان سیــــــــاه باد اے ڪسانے ڪه سیمایتان مسلمانـــــے است اما در قلب هایتان دنیـــــــا و شهــــــــــرت زندگـــــــے لانــــــه ساخـته است. اگر فرصــــــت مےدادید، در ڪمتر از یڪ ساعت ڪار معاویـــــــه را ساختــــــه بودم. سخنـــــــان مالـــــڪ تأثیرے بر مـــــردان ریش دراز نداشت. آن ها با به اشتـــــــر نگــــاه مےڪردند و او را مےنامیدند. اینڪ او مےدید ڪه در سپـــــاه ڪوفه، علـــــے را گوشــــــه نشیـــــن ڪرده است. ڪـــاسه هاے داغ تـــر از آشے سرنوشـــت جنگ را به دست گرفتــــه بودنــــد ڪه در رأس آن ها اشعـــث قیــــس قرار داشت؛ مردے ڪه تا همیـــن ایـــام، تشنه ي جنـــگ با سپـــاه معاویـــــه بود و او را دشمـــــن خـــــدا مےنامید، حالا فرمـــــــــان به آشتــے با دشمـــن خـــــدا مےداد. ✨ ... لینک قسمت اول https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 🍃@chaharrah_majazi
🔹 🔹🔹 🔹🌙🔹 🔹🌙🌙🔹 🔹🌙🌙🌙🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: مخالفــــان گفتند: خيــــر! ما جز به ابوموسے به دیگرے نیستیم. بار دیگر اختلاف ها بالا گرفت. به صــــدا در آمد. یــــاران دیروز و مخالفـــان امروز علــــے، به گونه اي سخن مےگفتند ڪه گویے نمایندگان معاویـــه اند. دستــــور از او مےگیرند و آب به آسیــــاب او مے ریزند. علے خستـــه و ڪلافه از این همه دورویے و ، در عجـــب بود ڪه شیطان چگونه بندگان را نیز مےفریبد و در جرگه ي خود جاے مے دهد. رو به آنــان گفت: معاویــه براے چنین حڪمیتي عمروعاص را برگزیده ڪه با او هم راے و نظر است، در حالــي ڪه ابوموسے در این امر با من هم عقیده و هم رأے . پس شما هم باید در برابرش ابـــن عباس را قـــرار دهیـــد، زیـــرا عمروعاص گره اے نمے بندد مگر این ڪه ابن عباس آن را بگشاید گره اے را باز نمےڪند ڪه پیش از او ابن عبـــاس آن را نبندد. امرے را حے نمےڪند مگر این ڪه آن را سست سازد و ڪاري را نمےڪند ڪه آن را محڪم نسازد. اما سخنــان امام در آن مردان ریش دراز و قــــرآن نداشت و پس از مدتي ، پیمان نامه ے حڪمیت نوشته شد: رضایــــت دادیـــم ڪه در برابر حڪم قرآن، هر چه باشد تسلیــــــم شویم و هر دستورے داد اجرا ڪنیم. ما در مورد اختلافاتے ڪه در میان ماست، ڪتاب خدا را از ابتدا تا انتـــها بین خود حڪم ساختیم. علــے و پیروانش رضایت دادند ڪه ابوموسي اشعرے را به عنوان و بفرستند، معاویـــــه و پیروانش هم به گسیـــــــل داشتن عمـــروعـــاص به عنوان ناظر و حاكم رضایت دادند. ایشان عهــــد و پیمـــان خدا را از آن دو نفر گرفتند ڪه ڪتاب خدا را ملاڪ قرار داده و در حڪم ڪردن از مطالب آن، به چیز دیگر تجاوز نڪنند. از این پس، ســلاح بر زمیـــن گذاشته ميشود، راه ها باز مےگردد و حاضـــر و غایــــب هر دو گروه از نظر امنیــــت یڪسان هستند و تا صدور حڪم از سوے نمایندگـــــــان، امنیـــــت و دوستے بر دو طرف حاڪم خواهد بود. علـــے، غمگیــــن و در مقابل چادر فرماندهے اش ایستاده بود و به نقطه ای خیره شده بود ڪه در آن، عده اے به دور اشعــث حلقه زده بودند و او داشت عهدنامه ے حڪمیت را با صداے بلند براے آنان مےخواند. علـــے وقتے از میــان آن جمع بیرون آمد ڪه مالـــڪ و چند تن از یارانش را در ڪنار خود دید. به مالـــڪ نگاه ڪرد و گفت: مےبینے ڪه مردم ڪوفه چگونه معاویــــه را خوردند؟ من، سســـت عنصــر تر از اینان جماعـــــت ندیدم. ✨ ... 🍃@chaharrah_majazi
🔅 🔅🔅 🔅💠🔅 🔅💠💠🔅 🔅💠💠💠🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: ڪلیساے حضــرت مریــم عذرا، در بلندترین نقطه ے ڪوه و لابه لاے درختان انبوه، رو به دریا ساخته شده بود و مجسمه ے بزرگ و با عظمت حضرت مریـم را در مقابل آن، مے شد از هر نقطه از دریــــا دید؛ مجسمه اے ڪه هدیه ے فرانسوے ها به مسیحیان بیـــــروت بود. ڪشیش ایوانف در طول سال ها زندگــے در بیروت، در هیچ مڪان و ڪلیسایــے چون ڪلیساے حضرت مریــم عــذرا، به آرامــش روحــے خاصــے ڪه به آن نیاز داشت، نمےرسید. در آن ســال ها هفته اے نبود ڪه چند ساعتــے را به ڪلیسا نرود و در زیر مجسمه ے بزرگ و سفید حضرت مریم، روی صندلـــے چوبــے قهوه اے رنگ، رو به دریا ننشنید و مطالعه نڪند. و اینڪ پس از سال ها، در یڪ روز ابرے بیروت، ساعت سه بعد از ظهر، روے همان نیمڪت چوبــے نشسته بود و پیــش از مطالعــه ے ڪتابــے ڪه قصــد داشت بخش هایــے از آن را بخواند داشت از نسیــم خنڪے ڪه از سمت دریا مےوزید و سرماے دلنشینے را بر گونه ها و پیشانے اش مے نشاند لذت مےبرد. هنگامــے ڪه قصــد داشت از خانه بیرون بزند، ایریــنا گفته بــود ڪه ڪلاهش را بردارد، اما او گفته بـود ڪه یڪ پیرمرد روس، نباید پاییز بیروت، از سرما یخ ڪند، به خود بلرزد و شال و ڪلاه بپوشد. او روے پیراهنش، پولیورے طوسے پوشیده بود و همین ڪافــے بـود تا خنڪاے نسیــم‌ را روے سر و گونه هایش، جدے نگیرد. پاے چپش را روے پاے راستش انداخت و به جلد ڪتاب نگاه ڪرد: علــے بـــن ابــے طالـــب، نوشتــه عبدالفتــاح عبــد المقصــود، نویسنــده ے اهــل مصــر. با خودش فڪر ڪرد چه قــدر جالـب است ڪه به جز ، اهل و مسیحیــــــان هم درباره ے ڪتاب مےنویسند. این جلــد از ڪتاب عبــد الفتــاح عبــد المقصــود مصــرے درباره ے جنگــے بود ڪه نویسنــده، نام آن را جنــگ نهــروان گذاشتــه بـود، به گفتــه ے جــرج جــرداق، جنگ هاے علـــے همگــے جنگ هاے داخلــے بودند و علــے در زمانــِ به قدرت رسید ڪه قدرت طلبانــِ چون معاویــه براے رسیدن به حڪومت و قدرت، و بدعــت در دیــن را در پیــش گرفته بودنــد و این روش ها، علــے را ناچــار به جنگ به آنـان مےساخت ڪشیـش عینڪش را به چشـم زد. صفحات اوليــه مقدمـه اے بود درباره ے شڪل گیرے واقعه ے نهــروان. به یــاد آورد ڪه علــے وقتــے به ناچار تن به حڪمیت داد و از صفیــن به ڪوفه بازگشت، و انشقــاق بيــن یارانش فزونــے یافت. چند صفحه اے از ڪتـاب را سرسرے مطالعه ڪرد تا رسیــد به مطلبــے ڪه نویسنده در آن، از تشڪیل جلســه اے با حضــور علــے خبــر مے داد. شروع ڪرد به مطالعه ے آن: علــے جلسه اے متشڪل از افـراد خود تشڪیل مےدهد. لحظــه ے حساســے است. مسجـد ڪوفه مملــو از مردمــے است ڪه آمده اند تا سرنوشــت خود را پس از یڪ جنگ ناتمام، دنبال ڪنند. همه نگراننــد. حال، حڪمیت به پایـــان شده و حڪمین دستور به عزل علــے داده اند. مردم منتظرند تا نظر علــے را بشنوند. ایــن ڪه علــِ درباره ے حڪمیت چه تصمیمــے گرفته است؟ آیا ترڪ مےڪند و تسلیــم معاویـــه و عـمــروعــاص مےگردد؟ یا با معاویـــه را از سر مے گیرد؟ ✨ ... لینک قسمت اول رمــان قدیـــس👇 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 🍃@chaharrah_majazi
ترور رسانه
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_ششم
به قسمت قبلی☝️ 🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: برای مدتی بصره آرام می شود. نه جنگ حاکم است و نه صلح بن صبیعه، نماینده ی امام وارد بصره می شود. به جای حضور قبيله اش، به نزد زیاد می رود تا هم حکم نمایندگی خود را به او عرضه کند و هم به مردم بصره بفهماند که از نظر حاکمیت هنوز زیاد حاکم است. سپس به نزد قبیله ی خود می رود، بزرگان قبیله را جمع می کند و می گوید: به چه علت به کشتار یکدیگر مجهز شده اید و فریب افراد کاری چون ابن الحضرمی را می خورید؟ شرم آور نیست که شما از بین خاندان پیامبر و ابوسفیان، به سوی معاویه تمایل یافته اید در حالی که پیش از این با علی بیعت کرده اید؟! پس بیعت خود را نشکنید و به طغیان گری چون معاویه دل نبندید که اگر بر شما غالب شود هرگز از شرش در امان نخواهید بود و از دین و ایمانتان چیزی باقی نخواهد ماند. خبر حضور نماینده ی امام و تأثیر سخنان او، به گوش مخالفان می رسد و آن ها از ترس تأثیر ماندگاری این سخنان و حضور مستمر او در بصره، تصمیم می گیرند که اجازه ندهند «اعین» به اهدافش نزدیک شود و دسیسه و فتنه ای که تدارک دیده اند، شکست بخورد. لذا هجمه ای علیه او آغاز می کنند و وقتی می بینند عده ای از ترس و عده ای می روند و او را به می رسانند. با های داده شده اطراف او را خالی می کنند، شبانه به سراغش می روند و او را به قتل می رسانند. بصره دوباره به بحرانی که بوی می دهد، نزدیک می شود. با کمک قبیله ی ازد و سایر هواداران امام، سپاهی فراهم می آورد آماده ی نبرد می شود. جارية بن قدامه، دیگر نماینده ی امام وارد به می شود. پیام مکتوبی از امام با خود دارد. 🌸@chaharrah_majazi
🔸بسیاری از دوستان می پرسند نام گذاری کتاب از کجا آمد ⁉️ 🔹 دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی مواجه بود با رقابت دو قطب سیاسی یعنی و ؛ 🔹در دورانی که برخی طیف ها و اشخاص سیاسی برای پاسخ به مشکلات ایدئولوژیک و اجرایی کشور اعم از اقتصادی ،اجتماعی و... به بلوک غرب یا شرق نزدیک میشدند (ره) قاطعانه گفتمانی را مبتنی بر هر دو قدرت در جامعه سیاسی ایران بنا نهاد و معتقد بود تسلط بر ایران ی شیرینی برای آمریکا و شوروی جهت رسیدن به اهداف خود می تواند باشد. 📍اینکه ماجرا چگونه به هتل هیلتون رسید و امام خمینی با چه کیفیتی جامعه و طیف های سیاسی را با این نگرش آشنا ساخت و اساسا اگر دوست دارید روش و منش را در درازای تاریخ نسبت به یک مقوله داخلی و بین المللی را کشف کنید فصول اولیه کتاب را تفصیلا مطالعه بفرمایید . 🔖 تهیه کتاب: @Adminketabb https://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
اگر بنا باشد با رهیافت گلستان یا حرکت کنیم ؛ خروجی آن، هضم تمدن ها در تمدن غرب ، استیلای استعمار بر اراضی و جغرافیای مهم و حذف تدریجی ارزش های اصیل انسانی است. یعنی همان ایده آل روسای فعلی آمریکا ! دولت های قدرت؛ دارند؛ معاهده یا برجام را بر اصول قانونی استوار ندانسته و عامل نیستند. و اما این به معنای ترک مذاکره و تعامل با آنها نیست ؛ بلکه به مفهوم هوشیاری دیپلمات ایرانی در برابر حیله ها و شناخت فریب زیستی تاریخی قدرت هاست. در پاسخ به پرسش جهت دار 《چرا «سازش‌کار» منفی‌، و «سازش‌ناپذیر» مثبت است؟مگر سازش جز به معنی دستیابی به نقطه‌ی اشتراک و توازن برای حرکت به سوی آرمانهاست؟مگر می‌توان از روش دیگری به آرمانها رسید؟ 》 پاسخ روشن است : وقتی طرف مذاکره کننده آمریکایی در بازجویی و بازپرسی اقرار می کند که ما به دنبال ایرانی ها بوده ایم ؛ اساسا ورود به میدان بازی و طرح آنها خسارت نیست!؟ سازش با آنها سادگی نیست !؟ آیا هدف آمریکا با این روش در طی مذاکرات الجزایر؛ مک فارلین ، عمان یا برجام رسیدن به نقطه ی مشترک و توازن برای حرکت بود!؟ یا خوردن موریانه وار منافع و اعتبار سیاسی و اقتصادی ایران؟ 📍روایت در طعمه_هتل_هیلتون https://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8