eitaa logo
تذکره الاولیاء
11.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
540 ویدیو
98 فایل
احوالات و کلمات بزرگان اهل معرفت
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ سیّد اجلّ، علاّمه نِحریر، بهاء الدین، سیّد علی بن سید عبدالکریمِ نیلیِ نجفی که جلالت شأنش بسیار، و مناقبش بی شمار است و تِلمیذِ شیخ شهید و فخر المحقّقین است؛ در کتاب «اَنوارُ المُضیئَه» در ابواب فضایل حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مناسبتی این حکایت را از والدش نقل کرده: در روستای نیله که روستای خودشان باشد، شخصی بوده که تولیّت مسجد آن روستا با او بود. روزی از خانه بیرون نیامد، او را طلبیدند عذر آورد که نمی‌توانم، چون تحقیق کردند، معلوم شد که بدن او به آتش سوخته، به غیر از دو طرف رانهای او تا طرف زانوها که از آسیب سوختن محفوظ مانده، و دیدند درد و اَلَم او را بی قرار کرده است. سبب آن را پرسیدند. گفت: در خواب دیدم که قیامت برپا شده و مردم در حَرَجِ عظیمند و بسیار به آتش می‌روند و به بهشت کم می‌روند و من از کسانی بودم که به بهشت مرا فرستادند، همین که رو به بهشت می‌رفتم، به پلی رسیدم که عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند که این است. پس ما از روی آن عبور کردیم و هر چه از آن طیّ می‌کردیم عرضش کم، و طولش بسیار می‌گشت، تا به جایی رسید که مثل تیزیِ شمشیر شد، نگاه کردیم در زیر آن دیدیم که وادی بسیار بزرگی است و در آن آتش سیاهی است، و در آن جمره‌هایی (تکه‌هایی از آتش) مثل قله‌های کوه‌ها، و مردم بعضی نجات می‌یابند و بعضی در آتش می‌افتند و من پیوسته میل می‌کردم از طرفی به طرف دیگر، مثل کسی که بخواهد بیفتد تا خود را رسانیدم به آخر صراط. به آنجا که رسیدم نتوانستم خودداری کنم که ناگاه در آتش افتادم و فرو رفتم در میان آتش، پس خود را رساندم به کنار وادی و هر چه دست انداختم دستم به جایی بند نشد و آتش مرا پایین می‌کشید به قوّتِ جریانِ خود، و من اِستِغاثه می کردم، و عقل از من پریده بود، پس مُلهَم شدم به آنکه گفتم: علیه‌السلام. پس نظر افکندم دیدم مردی به کنار وادی ایستاده، در دلم افتاد که او علیّ بن ابیطالب علیه السلام است. گفتم: ای آقای من! یا امیرالمؤمنین! فرمود: دست خود را بیاور نزدیک، پس کشیدم دست خود را به جانب آن حضرت، پس گرفت دست مرا و کشید مرا بیرون و افکند مرا بر کنار وادی. پس آتش را از دو طرفِ رانِ من دور کرد به دست شریف خود که من وحشت نموده از خواب جستم و با این حال خود را دیدم که می‌بینید و سالم نمانده بدن من از آتش مگر آن جایی که امام دست کشیدند. پس مدّت سه ماه مرهم کاری کرد تا سوخته‌ها بهتر شد و بعد از آن کم بود که نقل کند این حکایت را به جهت احدی مگر آنکه تب می‌گرفت او را. منبع: کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
‌آیت الله کشمیری می فرمودند : " طبق آنچه که در روایات است، 🔹#افضل_اعمال امت #فرج است و روی مسئله فرج خیلی تأکید می کردند. 🔸می فرمودند که شیعه واقعی کسی است که همیشه در انتظار این فرج و گشایش باشد و عبادت واقعی همین است. 🔹در فرج هم تبرا هست و هم تولا و محبت و عشق. 🔸در #زمان_غیبت اگر شیعه ای باشد که چنین انتظاری در باطن او شکل نگرفته باشد، باید در اعتقاد خودش نسبت به حضرت تردید کند. 📘 کتاب شیدا کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
‍ ‍ دعای مستجاب سردار شهید علی تجلایی رفته بودیم برای مراسم عقد. قرار بود حضرت آیت الله مدنی خطبه عقد را جاری کند. قبل از شروع مراسم، علی آقا رو به من کرد و گفت: شنیده ام و عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا اجابت می کند. نگاهش کردم و گفتم: چه آرزویی داری؟! در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت: اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من شهادت بخواهید. از این کلام او تنم لرزید. چنین جمله ای برای یک عروس در چنین مراسمی بینهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم اما على مرا قسم داد. بناچار قبول کردم. هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم هم برای علی طلب شهادت کردم. با چشمانی پر از اشک نگاهم را به صورت على دوختم. آثار خوشحالی در چهره اش هویدا بود. در دوران دفاع مقدس لحظه ای آرام و قرار نداشت. از تبریز اعزام شد. همه مراحل را پشت سر گذاشت. مدتی مسئول آموزش بود. به بچه ها خیلی سخت می گرفت. می گفت: هر چه اینجا بیشتر تلاش کنند در عملیات کمتر تلفات می دهیم. در عملیات بدر به قائم مقامی قرارگاه ظفر منصوب شد. دوستش می گفت: برای ما صحبت کرد. گفت: قمقمه هایتان را زیاد پر نکنید. آخر ما به ملاقات کسی می رویم که تشنه لب شهید شده است. روزهای آخر عملیات بدر بود. آخرشب آمد پشت خاکریز. گردان سیدالشهدا نتوانسته بود خودش را برساند. فقط بی سیم چی آنها آمد و گفت: گردان نتوانسته بیاید. سردار علی تجلایی رفت برای بررسی خاکریز بعدی. در زیر آتش دشمن پانزده متر از ما فاصله گرفت. برای دیدن منطقه سرش را بلند کرد. ناگهان تیری بر قلبش نشست. لحظات آخر با دست اشاره ای کرد که معنایش را نفهمیدیم. شاید آب می خواست ولی کسی آب همراهش نبود. پیکر علی در آخرین روزهای اسفند ۶۳ برای همیشه در کنار دجله ماند. مراسم عقد او در حضور آیت الله مدنی و جمعی از پاسداران برگزار شد. نمی دانم این چه رازی بود که همه آن پاسداران، داماد مراسم و آیت الله مدنی همگی به فیض شهادت رسیدند. منبع کتاب ص92 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar
🔶ملاقات اهل برزخ با یکدیگر🔶 ملاقات مؤمنین با همدیگر در برزخ، ظهور «حُبّ فی الله» آنها در دنیا است. همان دوستی هایی که برای خدا بود و برای رضای خدا بوجود آمده بود در آنجا ظهور میکند و بسیار لذت بخش و آرامش دهنده است و یکی از عوامل انجذاب به سوی عالم قرب الهی است. و برعکس ملاقات مؤمنین در برزخ، ملاقات کفار است در آن عالم، آن ملاقات که از سر تخاصم و عناد بوده و نوعی از عذابهای جهنم برای آنهاست. صورت #همان_ارتباط_های_دنیایی_اهل_دنیاست که در ملاقات های خود اموال خود را به رخ همدیگر میکشیدند و به همدیگر کبر میفروختند. و همچنین است انس های دنیایی مؤمنین در برزخ که اگر برای خدا نبود؛ آن ملاقات ها در برزخ موجب آزار و نفرت است، در عینی که از آن گریزی نیست، چون صورت همان اعمال دنیایی آنهاست. 📌#معاد_بازگشت_به_جدی_ترین_زندگی،#استاد_اصغر_طاهرزاده 🔻کانال تذکره الاولیاء @tezkar در ایتا🔻 eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar
#ادب برخی شاگردان علامه طباطبایی درباره فروتنی ایشان گفته اند : از قریب 40 سال پیش تا کنون دیده نشده که ایشان بر مجلس به متکی و بالش تکیه زنند ، بلکه پیوسته در مقابل حاضران مودبانه قدری جلوتر از دیوار و زیر دست میهمان می نشستند. #منبع_سیره_فرزانگان ص 245 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
رضوان الله علیه شهید ثالث، قاضی نورالله شوشتری رحمه الله، می فرماید: بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی استاد علامه حلی رضوان الله علیه است کتابی در رد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می خواند و آنان را گمراه می نمود، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را رد نماید، آن را به کسی نمی داد که نسخه ای بردارد. علامه حلی رحمه الله همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و رد کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد. آن شخص چون نمی خواست که دست رد به سینه علامه حلی بزند، گفت: سوگند یاد کرده ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم. مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه آن رسید، خواب برایشان غلبه نمود. همان لحظه حضرت صاحب الامر روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه حاضر شدند و به او فرمودند: کتاب را به من واگذار و تو بخواب. علامه حلی رحمه الله خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، نسخه کتاب از کرامت و لطف حضرت صاحب الامر علیه السلام تمام شده بود. 💠 البته این قضیه را به صورتهای دیگری هم بیان کرده اند؛ از جمله در کتاب قصص العلماء این طور آمده است که: علامه حلی رحمه الله کتاب را توسط یکی از شاگردان خود که نزد آن عالم مخالف درس می خواند برای یک شب به عنوان عاریه به دست آورد و مشغول نسخه برداری از آن شد. همین که نصف شب گذشت، علامه بی اختیار به خواب رفت و قلم از دستش افتاد. وقتی صبح شد و وضع را چنین دید اندوهناک گردید؛ ولی وقتی کتاب را ملاحظه کرد، دید تمامش نوشته و نسخه برداری شده است و در آخر آن نسخه این جمله نوشته شده: کتبه بن الحسن العسکری صاحب الزمان (این نسخه را حجة بن الحسن العسکری صاحب الزمان علیه السلام نوشته است). علامه فهمید که آن حضرت تشریف آورده و نسخه را به خط مبارک خود تمام نموده اند. منبع: علیه السلام، ص۱۳۴. کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺 #ملا_حسینقلی_همدانی (قدس سره) آقا محمد حسین مجاهد نوه دختری آخوند ملا حسینقلی همدانی از جد خود چنین یاد می کند: یک روز، آخوند سر کلاس درس چند بار پشت سر هم تکرار می کند: آفرین سید محمد سعید، آفرین سید محمد سعید به طوری که حاضران تعجب می کنند که این چه حرفی بود. بعد که از سید محمد سعيد حبوبی سؤال می کنند که تو در آن روز کجا بودی؟ جواب می دهد که در قایق نشسته بودم و از کوفه به کربلا می آمدم، در کنار من مرد عربی خوابیده بود و سرش را به کتف من گذاشته بود و خرخر کتان آب دهانش را روی من می ریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم آن وضع را تا کربلا تحمل کردم ولی او را بیدار نکردم . و تحسین آخوند نسبت به سید محمد سعید به خاطر همین امر بود .(1) تذکره المتقین ص 22 و 23 کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش https://Sapp.ir/tezkar
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم| ولایت همان باطن دین است. سیر و سلوک یعنی حرکت در مراتب ولایت استاد فیاض بخش کانال تذکرة الاولیاء @tezkar در ایتا eitaa.com/tezkar در سروش🔻 https://Sapp.ir/tezkar