eitaa logo
تیکتاب
34 دنبال‌کننده
337 عکس
63 ویدیو
23 فایل
نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ معرفی کتاب :دختر شینا همسر شهید نگار:بهناز ضرابی زاده : سوره مهر تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🍀 برگزیده کتاب دختر شینا/نوشته بهنازضرابی زاده/ص۲۲۲ ✨ همسر شهید ستار ابراهیمی هژبرمی گفت: در ماشین بودیم که شروع کرد به خاطره گفتن: 💢 از صبح چهارم دی توی کشتی🚢 بودیم؛ بدون آب🍶 و غذا🍪 . منتظر شب بودیم تا یه طوری بچه ها را خبر کنیم .شب که شد ،من زیر پوشم👕 را در آوردم طرف بچه‌های خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشه گرفت .بچه های خودی مرا دیدند. گروهی هم برای نجات من آمدند، اما آتش دشمن 🔥و جریان آب💦 گذاشت به کشتی🚢 نزدیک بشوند. 💢 روکرد به من و گفت:« آقای بادامی را می شناسی!؟» 💫گفتم :«آره چطور!؟ » 💢گفت:«بنده خدا بلندگو 🎺را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را می‌خواند. آنجا که می‌گوید( یا ستارالعیوب) ،را سه چهار بار تکرار می کرد که بگوید:« ستار ما حواسمان به تو است .تو را داریم. یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت: منتظر باش شب برای نجاتتان به آب میزنیم.» 💢خندید😁 و گفت:« عراقی ها⁦🇮🇶⁩⁦🇮🇶⁦ از صدای بلندگو🎺 لجشان گرفته بود .به جان خودت خانم دو هزار خمپاره 💥را خرج بلندگو🎺 که کردند تا آن را زدند. 💫 گفتم :«بالاخره چطور نجات پیدا کردی!؟» 💢گفت :«شب ششم دی ماه نیروهای ۳۳ المهدی شیراز به آب زدند. بچه های تیز و فرز و ورزیده ای بودند. آمدند کنار کشتی 🚢و با زیرکی نجاتمان دادند .» 💢دوباره خندید😁 و گفت :«بعد از این که بچه ها ما را آوردند این طرف آب . تازه عراقی ها ⁦🇮🇶⁩شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن ها کشتی رانشانه گرفته بودند .» کمی که گذشت قرآن📙 کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم درآورده بوسید و.... 💢 گفت :«این را یادگاری 📙نگه دار .» قران 📙سوراخ و خونی شده بود!!! 💫 با تعجب پرسیدم:« چرا اینطوری شده!؟؟» دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش تا نداشت . 💢گفت:« اگر این قرآن📙 نبود الان منم پیش ستار بودم . می ‌دانم هرچی بود ،عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می‌شود؟!» 💫قرآن📙 را بوسیدم و گفتم:«الهی شکر.الهی صد هزار مرتبه شکر .» زیر چشمی نگاهم کرد ولبخندی زد.........⁦❤️⁩⁦❤️⁩ تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث روز 🌻 💎 بهتر از بهتر 🔻 قال امام علی «علیه‌السلام»: أَلاَ وَ إِنَّ مِنَ اَلنِّعَمِ سَعَةَ اَلْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ اَلْمَالِ صِحَّةُ اَلْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ اَلْبَدَنِ تَقْوَى اَلْقُلُوبِ ◻️ آگاه باشيد كه ثروت و توانگرى از نعمتهاى الهى است. ◻️ بهتر از ثروت، سلامت بدن است. ◻️ و بهتر از صحت و سلامتى بدن، تقوا و پرهيزكارى قلب است. 📚 بحارالأنوار، جلد ۶۷، صفحه ۶۱ تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
الهــــی... امروزم را به تو میسپارم, ناامیدی دیروزم را خط بزن و آرامش را مهمان قلبم کن و تقدیر دوستانم را زیبا بنویس.. 🙏《الهــی آمیــن》🙏 تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
💠معرفی کتاب : سلام بر ابراهیم # عنوان:زندگی نامه شهید ابراهیم هادی :شهید ابراهیم هادی تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🍀 برگزیده کتاب سلام بر ابراهیم،ج۱ ،ص۱۷۸ 💠عباس هادی برادر شهید می گوید: 💫 باابراهیم از ورزش 🏃صحبت می‌کردیم. می گفت : وقتی برای ورزش🏃 یا مسابقات ‌کشتی می رفتم، همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم . پرسیدم :چه نمازی !؟ گفت دو رکعت نماز مستحبی !! از خدا می خواستم یک وقت تو مسابقه ، حال کسی را نگیرم!! 💫 ابراهیم به هیچ وجه گرد گناه نمی چرخید. برای همین الگویی برای تمام دوستان بود . حتی جایی که حرف از گناه زده داده می شد سریع موضوع را عوض می‌کرد . هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت: « صلوات» بفرست ! و یا به هر طریقی بحث را عوض می کرد . هیچگاه از کسی بد نمی‌گفت، مگر به قصد اصلاح کردن . 💫هیچ وقت لباس تنگ استین کوتاه👕 نمی پوشید . 💫خودش را به کارهای سخت مشغول می کرد زمانی هم که علت آن را سوال می کردیم و می گفت: برای نفس آدم این کارها لازم است!! 💢شهید جعفر جنگروی تعریف می کرد: پس از اتمام هیئت👥👥 دور هم نشسته بودیم داشتیم با بچه حرف می‌زدیم ابراهیم در اتاق دیگری تنها نشسته و توی حال خودش بود😑! وقتی بچه ها رفتن👥 آمدم پیش ابراهیم .توجه حضور من نشده بود!! با تعجب دیدم هر چند لحظه ،سوزنی📍 را به صورتش وبه پشت پلک چشمش😫 می زند! به او گفتم چیکار می کنی😧😧؟؟ داش ابراهیم و تازه حضورم را حس کرد 😔! گفت: هیچی هیچی چیزی نیست!😰😰 گفت: سزای چشمی که به نامحرم😣😣 بیفته همینه!! تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث روز 🌻 امام حسن « علیه السلام» می فرمایند: بین حق و باطل چهار انگشت است: آنچه را با دو چشم خود دیدی،آن حق است و آنچه را با گوشهایت شنیده ای ،سخنان فراوانی که غیر قابل پذیرش است.۰ الانوار/ج۱/ص/۲۱۸ تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
الهــــی... امروزم را به تو می‌سپارم, ناامیدی دیروزم را خط بزن و آرامش را مهمان قلبم کن و تقدیر دوستانم را زیبا بنویس.. 🙏《الهــی آمیــن》🙏 تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🔴 بچه‌ها تکبیر گویان خط را گرفتن! 🔸خط مقدم کارها گره خورده بود.خیلی از بچه‌ها پرپر شده بودند و خیلی‌ها هم مجروح. حاج حسین خرازی بی‌قرار بود اما به رو نمی‌آورد 🔸کم کم بچه‌ها داشتند باور می‌کردند این‌جا آخر خط هست و دیگر نمی‌شود کاری کرد. وضعیت بدی بود. 🔸در همین گیرودار حاجی آمد بی‌سیم‌چی را صدا زد، حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن، او مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود. 🔸خلاصه تورجی‌زاده را پیدا کردند، حاجی بی‌سیم را گرفت، با حال بغض و گریه از پشت بی‌سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) برایم بخوان، 🔸تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت، صدا را روی تمام بی‌سیم‌ها انداخته بودند. خدا می‌داند نفهمیدیم چی شد، وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم بچه‌ها تکبیر گویان خط را گرفته‌اند. تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🏴 فرا رسیدن هفتم صفر، شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی«علیه السلام» تسلیت باد ▪️چشم‌های نجیب، یعنی تو ▪️غرق در عطر سیب، یعنی تو ▪️السلام‌ ای کریم آلُ الله ▪️به غمِ دل طبیب، یعنی تو ▪️ای فدای مزار ویرانت ▪️در مدینه غریب ،یعنی تو تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🛑 گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃 گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔 گفتم : آری. گفت : در چی؟ 😳 گفتم :در خواندن نماز شب.😊 گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ 😮 گفتم: در توفیق شهادت.😇 گفت: جرزنی بود؟ 😳 گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات .😭 گفت: بخور بخور بود؟😏 گفتم: آری .☺ گفت: چی میخوردید؟ 😏 گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂 گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .😩 گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫 گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏 گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠ گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.⁦☀️⁩ گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄 گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟😏 گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞 گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔 سکوت کرد و چیزی نگفت...😔😔 🌹ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد😭 هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد😖 عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد😱 # تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث روز 🌻 💎 بهتر از بهتر 🔻 قال امام علی «علیه‌السلام»: أَلاَ وَ إِنَّ مِنَ اَلنِّعَمِ سَعَةَ اَلْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ اَلْمَالِ صِحَّةُ اَلْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ اَلْبَدَنِ تَقْوَى اَلْقُلُوبِ ◻️ آگاه باشيد كه ثروت و توانگرى از نعمتهاى الهى است. ◻️ بهتر از ثروت، سلامت بدن است. ◻️ و بهتر از صحت و سلامتى بدن، تقوا و پرهيزكارى قلب است. 📚 بحارالأنوار، جلد ۶۷، صفحه ۶۱ تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
﷽ نذر ڪردم تا بیایے هرچہ دارم مال تو چشم هاے خستہ😔 پر انتظارم مـال تو یڪ دل دیوانہ دارم با هــزاران آرزو آرزویم هیچ،قلب💓 بیقـرارم مــال تو 💕 💕 تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🍀برگزیده کتاب مهمانی باغ سیب/نوشته داوود امیریان/ ص ۷۲و۸۳ من روزبه پسر «فرخ بن مهیار» از نسل« پیشدادیان»، سلسله شاهان باستانی ایران هستم. پدرم رئیس و بزرگ قبیله است .مردی ثروتمند و شریف و مسئول آتشکده در منطقه« جی در اصفهان کنونی ».اما من از همان کودکی هیچ وقت به آتش سجده نکرده ام، همیشه احساس می‌کردم « خالق بی همتایی» وجود دارد که حتی این آتش هم آفریده های اوست. پدرم دوست داشت من مثل خودش به آتش احترام بگذارم. تا اینکه از شهر خود از آیین به در آمدم به دنبال گمشده خودم میگشتم .پدرم مرا در خانه زندانی کرد و مرا کافر دانستن انقدر به من سختی دادند که من ازاین آیین خودم برگردم اما من استقامت کردم و از شهر و دیار خود فرار کردم و به کلیسا پناه آوردم. اما در کلیسا آن چیزی که می‌خواستم به دست نیاورده ام مرا به حجاز خواندند سرزمینی که نخل های فراوان دارد راهب مسیحی به من گفت: این آشفتگی و سرگردانی است به پایان می رسد! چیزی به تولد حبیب خدا محمد بن عبدالله نمانده است ! «سلام من را به محمد برسان و بدانی که او نشانه هایی دارد : «یکی از آنکه صدقه قبول نمی کند ،اما هدیه را با کمال میل و خوشرویی می پذیرد. دیگران که مابین دو شانه هاش نشان نبوت هویداست» برو به سلامت خدا یگانه یار و یاورت باشم قلبم درد قفسه سینه تنگی می کرد از خود بی خود شده بودم بعد از مرگ راهب دارو ندارم را به ساربانی دادم تا مرا به حجاز برساند اما سالها طول کشید اتفاقات فراوانی برایم افتاد مدت ها و بانوان برده از این شهر و آن شهر می رفتند تا اینکه خداوند مهربان خواست که چشمان کم سویم به دیدار رسول روشن شود و امروز خالصانه و او را سپاس می گویم که مرا به آرزوی دیرینم رساند. امام پرسید: سلمان فارسی چه سرگذشت عجیبی داشت اما آنطور که گفتی تو باید سالیانه فراوان در سفر و جستجو بوده و باشی مگر چند سالت است. سلمان لبخند زد و گفت: کمی بیشتر از ۲۰۰ سال سن دارم همه جز علی حیرت کردند. علی فرمود :سالیان بسیاری آزاد و رها بود ای صبر کن این مدت کوتاه بردگی هم تمام می شود حالا ما همه برادریم مطمئن باش به تو کمک می کنی تا آزادیت را به دست آوری. سلمان گفت: داشتن برادران ای مثل شما آرزوی هر انسان خوش اقبالی است من هم خوش اقبال ام که برادرانی چون شما دارم..... تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
🍀برگزیده کتاب مهمانی باغ سیب/نوشته داوود امیریان/ ص ۷۲و۸۳ من روزبه پسر «فرخ بن مهیار» از نسل« پیشدادیان»، سلسله شاهان باستانی ایران هستم. پدرم رئیس و بزرگ قبیله است .مردی ثروتمند و شریف و مسئول آتشکده در منطقه« جی در اصفهان کنونی ».اما من از همان کودکی هیچ وقت به آتش سجده نکرده ام، همیشه احساس می‌کردم « خالق بی همتایی» وجود دارد که حتی این آتش هم آفریده های اوست. پدرم دوست داشت من مثل خودش به آتش احترام بگذارم. تا اینکه از شهر خود از آیین به در آمدم به دنبال گمشده خودم میگشتم .پدرم مرا در خانه زندانی کرد و مرا کافر دانستن انقدر به من سختی دادند که من ازاین آیین خودم برگردم اما من استقامت کردم و از شهر و دیار خود فرار کردم و به کلیسا پناه آوردم. اما در کلیسا آن چیزی که می‌خواستم به دست نیاورده ام مرا به حجاز خواندند سرزمینی که نخل های فراوان دارد راهب مسیحی به من گفت: این آشفتگی و سرگردانی است به پایان می رسد! چیزی به تولد حبیب خدا محمد بن عبدالله نمانده است ! «سلام من را به محمد برسان و بدانی که او نشانه هایی دارد : «یکی از آنکه صدقه قبول نمی کند ،اما هدیه را با کمال میل و خوشرویی می پذیرد. دیگران که مابین دو شانه هاش نشان نبوت هویداست» برو به سلامت خدا یگانه یار و یاورت باشم قلبم درد قفسه سینه تنگی می کرد از خود بی خود شده بودم بعد از مرگ راهب دارو ندارم را به ساربانی دادم تا مرا به حجاز برساند اما سالها طول کشید اتفاقات فراوانی برایم افتاد مدت ها و بانوان برده از این شهر و آن شهر می رفتند تا اینکه خداوند مهربان خواست که چشمان کم سویم به دیدار رسول روشن شود و امروز خالصانه و او را سپاس می گویم که مرا به آرزوی دیرینم رساند. امام پرسید: سلمان فارسی چه سرگذشت عجیبی داشت اما آنطور که گفتی تو باید سالیانه فراوان در سفر و جستجو بوده و باشی مگر چند سالت است. سلمان لبخند زد و گفت: کمی بیشتر از ۲۰۰ سال سن دارم همه جز علی حیرت کردند. علی فرمود :سالیان بسیاری آزاد و رها بود ای صبر کن این مدت کوتاه بردگی هم تمام می شود حالا ما همه برادریم مطمئن باش به تو کمک می کنی تا آزادیت را به دست آوری. سلمان گفت: داشتن برادران ای مثل شما آرزوی هر انسان خوش اقبالی است من هم خوش اقبال ام که برادرانی چون شما دارم..... تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حدیث روز 🌻 💎 بهتر از بهتر 🔻 قال امام علی «علیه‌السلام»: أَلاَ وَ إِنَّ مِنَ اَلنِّعَمِ سَعَةَ اَلْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَعَةِ اَلْمَالِ صِحَّةُ اَلْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ صِحَّةِ اَلْبَدَنِ تَقْوَى اَلْقُلُوبِ ◻️ آگاه باشيد كه ثروت و توانگرى از نعمتهاى الهى است. ◻️ بهتر از ثروت، سلامت بدن است. ◻️ و بهتر از صحت و سلامتى بدن، تقوا و پرهيزكارى قلب است. 📚 بحارالأنوار، جلد ۶۷، صفحه ۶۱ تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab
آدمها ساعت شنی نیستند  که سر وتهشان کنیم دوباره از اول شروع شوند. آدمها گاهی تمام می شوند،  مواظب دل ❤️ آدمها باشیم...🌱 تیکتاب📚📚 نکات مفید و کاربردی از کتب مختلف با موضوعات مذهبی، فرهنگی، تربیتی و ... https://eitaa.com/tiketab