طـیـلا❤️🩹>
در محفل خود راه مده همچو منی را افسرده دل افسرده کند انجمنی را؛
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم
در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم؛
طـیـلا❤️🩹>
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم؛
پاییز شد و برگ دلم رو به خزان است
افسردگیش در دل عشاق عیان است؛
طـیـلا❤️🩹>
پاییز شد و برگ دلم رو به خزان است افسردگیش در دل عشاق عیان است؛
در محفل شادان نبود جای غریبان
غم بود رفیقم بخدا عین طبیبان؛
طـیـلا❤️🩹>
در محفل شادان نبود جای غریبان غم بود رفیقم بخدا عین طبیبان؛
افسرده دلان را تو مکن دور از این پس
آنرا که دل افسره بود دادرسی هست؛
طـیـلا❤️🩹>
افسرده دلان را تو مکن دور از این پس آنرا که دل افسره بود دادرسی هست؛
بی شک همگان در گرو یار نشستیم
اما دل افسرده دلان را نشکستیم؛
طـیـلا❤️🩹>
راضی به مرگم میکند ایامِ تلخ روزگار چشم انتظارم ای اجل ، دست از سر من بر ندار
عمر پر از داغ مرا ، کِی مُهر باطل میزنند؟
رویای هر روزم شده ، آغوش گرم احتضار