و با خودم فکر میکنم و گریه میکنم

یه جوری الان پوسم و سرم دردم میکنه

پوستم کاملا سوخت و برام مهم نیست.

خاله ام میگه الان کسی تو این گرما بره بیرون جونشو نمیخواد و من جونمو نمیخوام

جوری الان پوستم درد میکنه

الانم دوباره میرم

پوستم کباب شد .

خورشید زیباس . اره نور داره اونم نور امید و خستگی

گرمای و افسردگی

گریه و خفگی

Take you like a drug مثل یه دارو یا مواد مصرفت کردم I taste you on my tongue روی زبونم مزت کردم You ask me what I’m thinking about ازم میپرسی که دارم به چی فکر میکنم I tell you that I’m thinking about من بهت میگم که دارم

الان اونجام که آلبرکاموا میگه: «رو به سوی آن بخش از وجودم کردم که هیچکس را دوست نداشت و در همانجا پناه گرفتم..» :تيموتي