تيموتي .
روز73: - بیدار شدن - انجام دادن یه سری تکالیف - عود - پروانه 🦋. - ابر - نور امید - خورشید - نور -
روز 74:
- آنفولانزا
- بی حوصلگی
- فوتبال
- دمنوش
-دارو
- پا درد
- شکست
- بی حالی
تيموتي .
من خودم را ملاقات کردهام و حالا میخواهم از خودم بهشدت مراقبت کنم. حداقل به همان شدتی که از آدمها
از روز اولی که با تو سفر کردم، سوراخ قایقت را دیدم؛ با این حال باتو دل به دریا زدم با این فکر که عشق معجزه میسازد.
- داستایفسکی
بعضی وقت ها واقعا نمیدونم دلم میخواد برم تو یه کلبه دور افتاده زندگی کنم که هیچ آدمی نزدیکش نباشه. یا برم وسط یه شهر خیلی شلوغ مثل نیویورک و بین آدمای متفاوت زندگی کنم.
I'm a simple soul, I just need to escape society and live amidst the trees engulfed in fog and befriend mysterious creatures out there.