تيموتي .
از روز اولی که با تو سفر کردم، سوراخ قایقت را دیدم؛ با این حال باتو دل به دریا زدم با این فکر که عشق
و درد به استخوانِمان رسیده اما هنوز خودمان را نباختهایم و روزگار را زندگی میکنیم. و هنوز آنقدر میخندیم که سرمان از این همه ناخوشیهایی که مجبور به پذیرفتنش کردیم درد میگیرد.
- فرگل مشتاقی.
She wanted to experience a person who would taste like blood, shadows and dark thoughts.
And I was just as bright as a sunflower garden.
SollitudeNot Coming Back · Christopher Dierks.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
⤷⊹ ◜1:09◞𐀔.
تيموتي 𓂃 𔘓