حضرت عشق فرمودن :
به شیعیانِ ما بگید که خدا رو به حقِ عمه ام زینب (س) قسم بدن که فرج رو نزدیک گرداند !
میخوام بگم امشب وقتشه ..
که دست ببریم بالا و بگیم خدایا ؟
به اون معجرِ سوخته ..
به اون قدِ خمیده ..
میشه برسونی فرجِ آقامونُ ؟
خدایا ما نمیفهمیم ..
ما نفهمیم !
ما بلد نیستیم ما حالیمون نیست ما درمونده ایم
خدایا به اون چادرِ خاکی قسم برسون فرجُ ..
خدایا نکنه مارو به خودمون واگذاشتی ؟
نکنه ما همون مخاطبِ یا حسرتا علی العبادیم ؟
خدایا نکنه ما هموناییم که حبطَت اعمالهم فی الدنیا و الاخره ؟!
که و مالهم من ناصرین ؟!
که فکر میکنیم کارمون درسته و غرقِ خرابکاریم ؟
که یار و یاوری برامون نیست ؟
خدایا نکنه عجل لولیک الفرجامون نرسه اون بالا ؟
نکنه تحبس الدعاییم ؟!
خدایا ما بدبختیم ما فقیریم ما یتیمیم
نمیدی بابامونُ ؟..
خدایا از این جا مونده از اون جا رونده ایم
دورِ خودمون میچرخیم
خدایا ما بلد نیستیم کار کنیم
بزار بیاد همه کَسمون ..
خدایا به عشق ترین بانوی دمشق زینبیمون کن
آدممون کن ..
خدایا اسم مدافعِ حرم میاد دلامون میلرزه چشامون میباره
هیچ راهی نداریم برای رفتن ..
هیچ رویی نداریم برای خواستن ..
خدایا یادمون بده !
یاد بده مدافع باشیم .. پیام آور باشیم .. زینب باشیم
خدایا به اون پاهای پر آبله قسم قلبمون داره آبله میزنه واسه این حجم مظلومیت ، واسه بدیامون
ظهورُ برسون ..
خدایا مارو به اشکای لابلای شفع و وترِ آقا ببخش ..
اصلا ما روسیاها هیچ ؛
لااقل به خاطرِ نائبِ تنهاش ..
به خاطرِ حضرتِ آقامون ..
خدایا میبینی پفِ زیرِ چشماشُ ؟
میبینی روز به روز شکسته تر شدنشُ ؟
خدایا به خودت قسم ما نمیتونیم ببینیم ..
خدایا به عمه ی سادات عجل لولیک الفرج ..
یه کاری بکن واسه دلمون
خدایا تو رو خدا ...
ما که نه دستمون به قبر خاکی حضرت زهرا میرسید
نه ضریح و صحن و سرای خلوت خانم زینب
خدایا ، ما تنها امیدمون به حرم با صفای خواهر اقامون رضا بود ...
رسمش نیست ؛ بخدا رسمش نیست انقدر بی پناه بمونیم :)) ...
[ تینـو ]
میدونی همین الان که تو از خواب بیدار شدی خیلی ها دیگه برای همیشه بیدار نمیشن ؟
شاید فردا تو یکی از همون خیلی ها باشی .
امروز طوری زندگی کن که انگار روز اخرته !
آیتالله مجتهدی میفرمود:
آقای آخوند از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند.
آقای نخودکی گفت:
مرنج و مرنجان!
آقای آخوند گفت: مرنجان را فهمیدم
یعنی کسی را اذیت نکنم.
ولی مرنج یعنی چی؟
چهطور میتوانم ناراحت نشوم؟
مثلا وقتی بفهمم کسی غیبت مرا کرده یا فحش داده،
چهطور نباید برنجم؟
آقای نخودکی گفت:
علاج آن است که خودت را کسی ندانی.
اگر خودت را کسی ندانستی
دیگر نمی رنجی ...
میگفت
شب های جمعه
اگه دلت نگرفت بدونیه مشکلی برا دلت پیش اومده
و حال معنویت خوب نیست
میدونی چرا ؟
چون مادر سادات دلش گرفته ست و پریشونه ...
وقتی مادر ناراحت باشه
بچه هاش هم ناراحت میشن :)
نمیدونم شاید یه همچین شبی ممکن بود
واسه تو ، نماز شب اول قبر بخونن ...
حالا زنده ای ، نمیخوای شکرش رو
با نماز شب ادا کنی ؟
پاشو بسم الله ...
در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند
تو «هیچ» شو ...
در انسان نه ظنِ منیّت بلکه
معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد ...
[ شمس تبریزی ]
ولی من میگم
اگه تعداد نماز شبهای امسالت
از بس زیاد بودن نمیدونی چقدر بودن
بردی :)
هنوز دیر نشده
دو شب مونده ...
بذار سال بعد که به عقب نگاه کردی
بگی لااقل دو شب اخر رو خوندم :)