eitaa logo
[ تینـو ]
559 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
1 فایل
• ما همه تینو به آمدنت. همه‌جا سراب است جانِ جهان... سیرابمان کن! تینو، تشنه را گویند... ما همه تشنه به قدوم سبز یک مهربانیم :)
مشاهده در ایتا
دانلود
یه شخصی میاد پیش ابوذر غفاری و میگه: منو یه نصیحتی کن. ابوذر بهش میگه:«به آن کسی که از همه‌ی مردم پیش تو عزیزتر و محبوب‌تر است بدی نکن.» شخص میگه: بدیهی‌ست که انسان به کسی که علاقه‌مند است بدی نمی‌کند. ابوذر میگه: محبوب‌تر و عزیزتر از همه‌ی مردم پیش تو "خودت" هستی، انسان به خودش بیش از همه چیز و همه کس علاقه‌مند است، زیرا همه‌چیز و همه‌کس را برای خودش می‌خواهد، مقصود من این بود که گناه نکن. از روی نادانی به خودت بدی نکن. [ حکمت‌ها و اندرز‌ها ]
نقل است که یکی از بوعثمان حیری پرسید که به زبان، ذکر می‌گویم اما دل، با آن یار نمی‌گردد. گفت «شکرکن که یک عضو، باری مطیع شد و یک جزو را از تو، راه داده‌اند، باشد که دل نیز موافقت کند.» [ تذکرة ‌الاولیاء ]
گفت : میدونی بزرگترین عذاب قیامت چیه ؟ داشتم فکر میکردم ! خودش ادامه داد : شرمندگی ... توضیح نداد . گفت خودتون بهش فکر کنید :)
گفت وقتی یه مواد فروش چند دفعه بیاد مواد به تو تعارف کنه و تو عین هر دفعه به پلیس زنگ بزنی دیگه تعارف که هیچی ، تو محلتون هم پیداش نمیشه ! شیطونم همینه . تا اومد سمتت وایسا جلوش ، بگو غلط کردی که منو میخوای گول بزنی ! به خدا میگم ! بعد از چند دفعه راهشو میگیره میره .
نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده یا نه که پدرتون تصادف کنه حال بدشو ببینید بعد کاری نتونید کنید تو همون حال مادرتون / خواهرتون از کسی کمک بخواد با اینکه شما راضی نیستید دیدید چقد اذیت میشید ؟ چقد پیش خدا میگید اخه خدا چرا کاری از دست من ساخته نمیشه ! حالا چند دقیقه خودتو بذار جای امام سجاد فقط تصور کن ... ظهر روز عاشورا رو ...
[ تینـو ]
نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده یا نه که پدرتون تصادف کنه حال بدشو ببینید بعد کاری نتونید کنید ت
حالا شما اینم تصور کن که اگه بچه یه صحنه بدو ببینه کم کم یادش میره ... ولی کسی که سن و سال داره یادش نمیره :)
زمان امام کاظم کسی بود به اسم بشر حافی مجلسی رو تو خونه خودش بر پا میکنه که توش گناه میشده اقا به غلام بشر حافی میگه صاحب مجلس بنده است یا ازاد ؟ با افتخار میگه که ازاد ! اقا میفرمایند که درسته ، اگه بنده بود که گناه نمیکرد ! خبر به خود بشر حافی میرسه و با ندامت و حال پریشون خدمت اقا میرسن و بعد توبه میکنن ... + میخوام بپرسم چقدر اینطور امر به معروف و نهی از منکر داریم ؟
من بریدم دل ز دنیا ، آبرویم را مبر ... رو زدم حالا به دریا ، آبرویم را مبر ...
غرق در بحر گناهم ، دستگیر عالمین ... جان زهرا ، جان مولا ، آبرویم را مبر ...
من کجا و گریه کردن بر حسین ... وصله ی ناجورم اینجا ، آبرویم را مبر ...
من خودم را بین خوبان تو پنهان کرده ام ... تو ببین این خوب ها را ، آبرویم را مبر ...
دارم از حال خودم خیلی خجالت میکشم ... سر نمی آرم به بالا ، آبرویم را مبر ...
بین خوبانت به من هم روزی اشکی بده ... می شوم بی اشک رسوا ، آبرویم را مبر ...
دارد آقا آبرویم میرود کاری بکن ... جان زهرا ، جان مولا ، آبرویم را مبر ...
دارد این دوری ز تو خیلی خرابم میکند ... کربلایم را بده یا آبرویم را مبر ...
با فراق کربلا داری عذابم میکنی ... بیشتر با این بلا ها آبرویم را مبر ...
ذاکرین_حاج_عبدالرضا_هلالی_بد_کردم.mp3
4.51M
بد کردم با گناهام به خودم بد کردم من راه کربلا رفتنمو سد کردم :)
باشه خدا من با هیچکس حرفی نمیزنم ولی به خودت قسم غمباد میگیرم اینطوریا اجازه هست این شبارو -بیشتر از همیشه، بیشتر از حقم- مهمون دلم بشی؟ اخه همه رفتن و من موندم ...
[ تینـو ]
باشه خدا من با هیچکس حرفی نمیزنم ولی به خودت قسم غمباد میگیرم اینطوریا اجازه هست این شبارو -بیشتر از
چه خوبه که میدونی داره مهربون نگات میکنه و میگه "شده بگم نیا؟ شده بگم حرف ‌نزن؟ کی شنیده تو رو همیشه جز من؟"
+پدر صورت پسر را بوسید و گفت: تا کی می‌خوای بری جبهه؟ پسر خندید و گفت: قول میدم این دفعه‌ی آخرم باشه بابا! پدر: قول دادی‌ها...! و پسر، سر قولش "جان" داد...! ...
[ تینـو ]
+پدر صورت پسر را بوسید و گفت: تا کی می‌خوای بری جبهه؟ پسر خندید و گفت: قول میدم این دفعه‌ی آخرم باش
مثلا به آقا قول بدیم اگه کربلا مون امضا شد یه گناه مون رو بذاریم کنار خیلی حس قشنگیه...(-:
انگار یکهو یاد رقیه افتاده باشد، با خودش گفت حتما تا الان از تشنگی و گرسنگی و فراق پدر جان داده! دوید توی خیمه‌ی نیم‌ سوخته در آغوشش کشید ... بویید ... بوسید گوش جان سپرد به میوه‌ی دل برادر + چیزی نمی‌خواهی جان عمه؟ - نه عمه جان، فقط ... تکه پارچه‌ای داری تا سرم را بپوشانم؟ +دختر سه ساله‌ی در اوج مصیبت و دغدغه‌ی حجاب! فاطمه است دیگر ...
Shab04Moharram1398[04].mp3
4.57M
ای باد صبا برسون به حسین سلام منو :) + میکشی مرا حسین ...
گفت اینطور در نظر بگیر که قران سفره خداست پیش ما ! مگه نمیگی نمیتونم همه چیزش رو بفهمم یا وقت برا همه چیزش بذارم خب وقتی میری سر سفره هم همینه ! به یه چیز برس همون سیرت میکنه ! گشنه نمون . حتی شده ته دلتو پر کن با کمترین چیز !
پاره‌های جگری که ریخته بود توی تشت، آتش انداخته بود به جانِ زینب و به چشم‌های حسین‌اش‌ که فریاد می‌زدند ، کجا می‌روی؟ کریمِ غریبِ مدینه .. نگاهی به برادر انداخت و با آخرین نفس‌هایش جمله‌ای گفت، شاید برای اتمامِ حجت: لایوم کیومکَ یا اباعبدالله! قاسم و عبدالله‌اش گواه اند ...
دستِ ما را هم به دامانِ پُر از مهرت رسان فوقِ فوقش دامنت یک ‌کم گدایی می‌شود‌ :))
همیشه گریه میکنیم و میگیم کاش بودم روز عاشورا ! من میگم بیایید یه امشبی رو بگیم کاش بودم روزی که عبیدالله بن عباس امام حسنو فروخت ! اخه عاشورا هر چی هم که بود علمدار داشت ! ..
اخه امام حسین تا اخرش یه همسری مثل رباب داشت ولی امام حسن ؟ از خودی خوردن دردش بیشتر نیست مگه ؟
و قسم به اون لحظه ای که به همسرش گفت برو ! الان حسین میاد جلوش شرمنده میشی ... اقا ؟ نکنه یه روزی امام زمان به ما بگه برو ، نگه برو تا جلو خدا شرمنده نشدم ! + شرمنده نشدم ... امام زمان بگه اینو ! بس که گناه کردی و من به جات از خدا فرصت خواستم :))
سخت تر از بلاتکلیفی و اینکه نمیدونی اربعین رفتنی هستی یا نه ؛ اینه که مطمئن باشی قرار نیست بری ... + من همونم که تو لیست زائرا اسمش نیست رمق توی جسمش نیست به کربلا بگید که این رسمش نیست ...