[ تینـو ]
ببخشید که فقط جمعه ها امام "زمان" هستی :)
شاید ما همون بچه ای باشیم
که دم ویترین یه مغازه ای
باباشو یادش رفته و
حواسش پرت خود ویترینه ...
ولی نهایتا باباست که
میمونه !
نقل کردن که
شیخ رجبعلی خیاط با چند تا از شاگرداشون
میرن مشهد
بعد از زیارت ، مشغول خوردن شام میشن
شیخ رو به شاگرداشون میگن :
بخورید که بر سر سفرهی رحمتِ امام رضا مهمانید
بعد تو عالمِ مکاشفه
حضرت بهشون میگن :
چه حرفی بود زدی شیخ ؟!
شما هر کجا که باشید ، سر سفره ی رحمتِ من مهمانید ..
میخوام بگم
تو این شب ولادتی
مشهد باشید یا نباشید
برای اون قلبِ رئوف تفاوتی نداره
پس تا میتونید از این رحمت به خوردِ دلتون بدید و هی بگید
سیر نشدم آقا !
جوابِ حاجتا رو لقمه میگیره براتون ... :))
[ تینـو ]
نقل کردن که شیخ رجبعلی خیاط با چند تا از شاگرداشون میرن مشهد بعد از زیارت ، مشغول خوردن شام میشن شی
ولی اقا
انگاری همرو طلبیدی
الا ما :))
انسان نباید خود را با افراد تبهکار و فاسق و منافق بسنجد و بگوید: الحمد لله خوشا به حال ما که در این راه آمدیم و به دام کفر و نفاق نیفتادیم. امام مجتبی (ع) می فرماید: هرگز خود را با بدان و اهل دنیا نسنجید و گرنه ضرر کرده اید. خود را با شهدای کربلا و یاران پاک اباعبدالله الحسين (ع) بسنجید، با آنان که چهل سال با وضوی نماز عشای خود نماز صبح را خواندند!
راه باز است و به مقام بلند رسیدن وقف کسی نیست، همت را باید بلند داشت. به ما آموخته اند که هر شب جمعه در دعای کمیل از خدا بخواهیم ما را به حدی برساند که بالاتر از آن حد کسی نیست: « اقربهم منزلة منك و اخصّهم زلفة لديك » تنها همت ما این نباشد که به جهنم نرویم، خداوند در قیامت بسیاری از افراد را نمی سوزاند، بچه ها، دیوانه ها، مستضعفانی که دسترسی به معارف و احکام الهی نداشته اند به جهنم نمی روند، به جهنم نرفتن هنر نیست.
امیر مؤمنان از رسول خدا نقل میکند که فرموده: « إن الله عز وجل يحب معالي الأمور ويكره سفسافها » : خداوند همتها و فکرهای بلند را دوست دارد و کارهای پست و فرومایه را اکراه دارد.
[ ایت الله جوادی املی ]
کار برای خود کردن نفس پرستی است، کار برای خلق کردن بت پرستی است، کار برای خدا و برای خلق کردن شرک و دوگانه پرستی است، کار خود و کار خلق برای خدا کردن توحید و خدا پرستی است.
[جهان بینی توحیدی ص ۷۰ ]
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: گذشته که گذشت، آینده هم که هنوز نیامده است، بیا و فرصت بین این دو نیستی را غنیمت بشمار که تنها موجودی نقد تو همین است! اگر این کار را بکنی، هم از غصه نجات پیدا میکنی و هم از آمال و آرزو خلاص میشوی. مؤمن ابنالوقت است.
[ مصباح الهدی ص ۲۲۹ ]
فردای قیامت که هیچ چیز از انسان نمیخرند، اشک بر سیدالشهدا(ع) را مثل دانهی درّی برایش نقد میکنند!
[ رحمت واسعه ص ۲۵۷ ]
بچهها
هزارَم مختار بشی خوشمزه نیست
لحظهای که باید تو کربلا باشی،
باید باشی ...
[ حاج حسین یکتا ]
نیمه شب بلند میشد.
نماز میخواند و دعا میکرد
میگفت:
خدایا
به من دستور دادی ، انجام ندادم
نهیام کردی ، برنگشتم طرفت
خدایا
الان بنده ات در مقابلِ توست ،
هیچ بهانه ای ندارم ...
اینها را امام باقر میگفت !
[ چهارده خورشید و یک آفتاب ج ۷ ]
داشت میگفت :
فلان حاجتو داشتم خدا داد ، کاش این یکیم بده !
چند دقیقه گذشت و بحث حجاب شد .
خودش دوباره گفت : نباید افراط و تفریط داشت . هر چیزی حدی داره .
گفتم : حدو کی مشخص میکنه ؟ شما یا خدا ؟
تو بحث حاجتتون هم پس هر چیزی حدی داره !
چیزی نگفت ...
میگفت : میدونی بد تر از
گناه کردن چیه ؟
اینکه کلاه شرعی درست کنی و
یه طوری جلوه بدی که انگار
اگه انجام نمیدادی اون گناهو
معصیت کرده بودی !
لااقل بپذیر که گناه کردی !
نگو اگه نمیکردم فلان میشد
بهمان میشد !
اشتباه کردی .
اشتباه !
تو هر شرایطی هم که بودی !...
روزِ دحوالارض رو دریابید :)
اعمالِ امشب و فردا رو فراموش نکنید ..
روزی که زمین گسترده شد و اولین خشکی ها بیرون اومدن که اولینِ خشکی ها زمینِ کعبه بود !
و الارضَ بعدَ ذلکَ دحاها ...
روزی که به فرموده ی حضرتِ امام رضا جانمان میلادِ حضرت عیسی و حضرت ابراهیم بوده و خیلی هم مبارک :)
روزی که روزِ قیامِ حضرتِ حجت معرفی شده ...
روزی که روزه گرفتن در اون برابره با هفتاد سال روزه و احیاء و شب زنده داریش برابر با صدسال عبادت
و اعمالِ دیگه ای مثلِ ذکر، استغفار، غسل و نماز و دعایی که تو مفاتیح نقل شده
خلاصه اینکه این روزا رو .. این بهونه های قشنگِ خدا واسه حرف زدن و حرف شنیدن با بنده هاشُ دریابید :)
مضطر برید درِ خونهش امشب ...
کپی از مطالب کانال
مشکل شرعی داره :)
حتی اگه قبلا رضایت دادم .
مدام هم نیایید بگید
اینور چی ، اونور چی !
شما واسه خودتون استفاده کنید
بقیه رو اگه خیلی دوست دارید
اینجا دعوت کنید .
شاید یه شبی مثلِ امشب خوابش نبرده !
حضرتِ مادر رو میگم ..
لباسِ قشنگ و سادهی عروسیشُ که قراره همون شبِ عروسی بخشیده بشه به فقیر
گذاشته مقابلِ چشماشُ ذوق میکنه براش
نه فقط واسه پوشیدنش ، نه واسه عروس شدن !
واسه عروسِ علی شدن ...
واسه زندگی با کسی که وقتی فهمید ازش خواستگاری کرده
با اون سکوتِ پر از شرم و لبخندِ نمکینش رحمة للعالمین تا تهِ قضیه رو خوند
چند تا خونه اون طرفتر ؛
حتما حضرتِ پدر هم بیداره و مشغولِ عبادت ..
و شکر کردنِ خدایی که خوووب در و تخته رو جور کرد واسه هم
که قراره فردا دستِ سیدة النساءِ العالمینُ بزاره تو دستاش
که حتما بینِ چندتا لباسِ وصله زده ، اما مرتبش ؛
نونوار ترینُ گذشته کنار واسه روز دامادیش
و ذوق میکنه به یادِ اون روزایی که بدجوری به دلبر دل باخته بود و روی گفتن نداشت ..
که آخرش با کلی مِن منُ شرم و خجالت
سرشُ انداخت پایینُ به حبیبش گفت عاشق شدم آقا !
که آخر سر
خودِ خدا هم طاقت نیاورد و واسش آستین بالا زد
چه روزی بشه امروز
چه عقدی بشه عقدِ زهرا و علی
چه عاقدی بشه جبرئیل
چه شاهدی بشه خدا
مبارک باشه مادرِ مادرا .. مبارک باشه پدرِ عالم
جانم فدای ذوقِ امشبِ هردوتون ماه و خورشیدِ دلِ ما..
جانم فدای یازده تا ستارهی پر نورِ حاصلِ پیوندتون
ممنون که شما به هم رسیدین ...
May 11
گفت : من کنارت باشم منتها پشت به تو بشینم
میتونی منو ببینی ؟
گفتم : نه خب نمیشه !
گفت : هممون با امام زمان همینطوری ایم !
پشت به اقا نشستیم ...
و الا اقا کنارمونه :)
به آنکه طناب دورِ گردنش میانداخت،
به آنکه به اسیری او را سوار می کرد،
به مردی که تازیانه بالا برده بود تا تنش را سیاه کند،
به مردمی که ایستاده بودند به تماشا،
به هر کسی که آنجا بود التماس میکرد:
"به حسین بگویید مسلم گفت نیا
مسلم گفت نیا ..
به زنی که دلش رحم آمده بود و آبش داده بود،
به رهگذرانی که نمیشناخت،
حتی به بچهها میگفت!
شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند،
به مردمی که پایینِ دارالاماره منتظر ایستاده بودند سرش بیفتد پایین التماس میکرد؛
"یکی را روانه کنید
به حسین بگوید که نیا ...
وقتی که یک جوان بلند میشود،
گاهی پینکی میرود، یعنی از خستگی چرت میزند
و سرش به اینطرف و آنطرف میرود،
چانهاش پایین میرود!
پروردگار علّی الاعلی افتخار میکند؛
و درهای آسمان را باز میکند که آی ملائکه:
نگاه بکنید... " أُنظُروا إلى عَبدي "...
ببینید!
این بنده کاری میکند که برایش واجب نکردهام.
ببینیدش!
من سه چیز به او مرحمت میکنم:
یکی اینکه موفق به توبهاش میکنم و به او توفیق توبهی نصوح میدهم.
دو اینکه گناهانش را میآمرزم.
و سه اینکه رزق وسیعی نصیب او میکنم.
[ مواعظ ج ۱ ]
میفرمایند؛
باید مواظب باشید که یک وقت خدای نکرده
از سفرِ إلى الله متوقف نشوید!
[ تینـو ]
میفرمایند؛ باید مواظب باشید که یک وقت خدای نکرده از سفرِ إلى الله متوقف نشوید!
و...
سفرِ إلی الله این است که
آن رابطهیِ نصف ِشبتان را قطع نکنید ؛
حالا یا به قصدِ تقدّم قبل از خواب بخوانید،
یا اینکه اگر فوت شد، قضا کنید و
در همان روز، نمازِشبتان را بخوانید...
[ مواعظ ج ۲ ]
تو یه داستانی از لیلی و مجنون
میگن مجنون با شتر دنبال لیلی میرفته
وسط راه خوابش میبره ...
شتر به یه راه دیگه میره !
بیدار میشه و دوباره به سمت لیلی میره ...
باز خوابش میبره و همون اتفاق میوفته !
چی میخوام بگم ؟
همه ما اینیم ...
اگه خوابمون ببره
نفسمون به یه سمت دیگه میبرتمون !
همین میشه که تا بیدار میشیم
از خدا دور شدیم :))
یا تو یه داستان دیگه ای
به مجنون میگن چرا ظرفتو لیلی شکست ؟
برا هیچکس دیگه ای رو نشکسته !
میگه که : اگر با من نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
خودش رو خاص میبینه !
جدای از بقیه ...
چه خوبه تو مشکلات زندگیمون
خودمون رو خاص ببینیم و بگیم
خدا تو من چی دیده که
بهم سختی داده ؟ :))
رسید خدمت یکی از بزرگان
گفت : چرا من امام حسین رو پیدا نمیکنم ؟
مکه رفتم ، مدینه رفتم ، کربلا رفتم !
من صد ها رکعت شاید هم بیشتر
نماز خوندم !
شما چطور به امام حسین رسیدید ؟
جواب داد : شما با نماز دنبال حسینید !
من با نیاز ...
وسطِ دعای عرفه
گفت
خدایا، همهی مسافرانِ کربلا را به سلامت بدار
همه گفتن آمین
گفت
خداروشکر کسی نفهمید چی گفتم ...
به امام هادی (ع) نامه نوشت :
آدم دوست دارد حاجاتِ خود را مستقیما از امامش دریافت کند و با او دربارهی مشکلاتش حرف بزند
دوست ندارد که از او دور باشد و به وسیلهی خدا از او فیض ببرد
ما چه کنیم که از شما دوریم ؟
حضرت در جوابش نوشتند :
إن کانَت لَکَ حاجةٌ فحَرِّک شَفَتَیک
فانَ الجوابَ یأتیک ..
اگر حاجتی داری ؛
لبت را حرکت بده
حرف بزن .. بگو ..
ما دور نیستیم
جوابِ ما به تو خواهد رسید ...
[ بحارالانوار ج ۵۳ ص۳۰۶ ]
حالا این هم قضیهای است، امتحان کن!
از این طرفِ شب که خانواده میخوابند، شما یکربع! یک ربع که کاری ندارد.
همان سرِشب چراغ را خاموش کن، یک قدری با پروردگار اختلاط کن، درد و دل کن!
اگر میدانی سحر خوابت میبَرَد، سرشب این کار را بکن!
[ مواعظ ج ۳ ]
داشتم به دستمال کاغذی ای
که تو دستم بود
نگاه میکردم ...
صاف بود و تمیز !
یه قطره اب ریخت روش .
فقط یه قطره !
پخش شد ... کل دستمال رو گرفت !
اون هم شل شد و در نهایت
مچاله !
میدونید میخوام چی بگم ؟
دل ماام عین همین دستماله !
صاف و تمیز .
وقتی یه گناه کوچیکو
در نظر میگیریم و میگیم
حالا اینکه چیزی نیست ...
اینکه پیش فلان گناه هیچه !
و ...
داریم خودمونو گول میزنیم
و الا میدونیم با همون یه گناه کوچیک
کل دلمون خراب میشه و نهایتا
مچاله !...