سلام علیکم و رحمهالله
بسم الله الرحمن الرحیم
به فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وآله: كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُذْكَرُ بِسْمِ اللَّهِ فِيهِ فَهُوَ أَبْتَر(وسائل الشیعة/ج7/ص170) هر امر قابل توجه و اعتنایی که «بسم الله» در آن ذکر نشود (یا با بسم الله آغاز نشود) به سرانجام نمی رسد و اثر مورد نظر بر آن باز نمی گردد.
🤲 ربّ اَدخِلنی مُدخَلَ صِدقٍ و اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدق
💠 اللَّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّد الکَهْفِ الحَصین (مفاتیح الجنان و نیز بحارالانوار، ج 87، ص 67)
#سخن_ثقلین
💠 سوره مبارکه توبه آیه شریفه ۱۲۲
🌸 وما کان المومنون لینفروا کافة فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون
🌺 و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى كوچ نمىكنند تا [دستهاى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را -وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند- باشد كه آنان [از كيفر الهى ]بترسند؟
🌹 المهدیُّ ( عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ الْهَمَدَانِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی صَاحِبِالزَّمَانِ (أَنَّ أَهْلَ بَیْتِی یُؤْذُونِی وَ یُقَرِّعُونِی بِالْحَدِیثِ الَّذِی رُوِیَ عَنْ آبَائِکَ (أَنَّهُمْ قَالُوا خُدَّامُنَا وَ قُوَّامُنَا شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ فَکَتَبَ (وَیْحَکُمْ مَا تَقْرَءُونَ مَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ جَعَلْنا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بارَکْنا فِیها قُریً ظاهِرَهًًْ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ الْقُرَی الَّتِی بَارَکَ اللَّهُ فِیهَا وَ أَنْتُمُ الْقُرَی الظَّاهِرَهًُْ ( سبا/ ۱۸)
💐 از محمّدبنصالح همدانی منقول می باشد که گفته است: به حضرت صاحب الزّمان نامه نوشته و عرض کردم: «اهل بیت من، مرا مورد آزار قرار میدهند و به خاطر حدیثی که از پدران شما، روایت شده و آنها در آن حدیث گفتند: خادمان ما و کسانی که به امور ما سر و سامان میبخشند، بدترین خلق خداوند هستند، مرا مورد سرزنش قرار میدهند». حضرت در جواب نامهام نوشت: «وای بر شما! آیا سخن خداوند که فرمود: وَ جَعَلْنَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً را نمیخوانید؟ به خداوند سوگند! منظور از آبادیهایی که خداوند به آنان برکت داده بود، ما (اهل بیت) هستیم و منظور از آبادیهای آشکار، شما ( علمای شیعه ) هستید».
✍ بحار الأنوار، ج۵۱، ص۳۴۳/ بحار الأنوار، ج۵۳، ص۱۸۴ / وسایل الشیعهًْ، ج۲۷، ص۱۵۱
الكافي عن أبي حَمزةَ الثماليّ: قال لي أبو عبد اللّه عليه السلام : إيّاكَ و الرئاسةَ ، و إيّاكَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ . قلتُ : جُعِلتُ فِداكَ أمّا الرئاسةُ فقد عَرَفتُها ، و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ فَما ثُلُثا ما في يَدِي إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ ؟! فقال لي : لَيسَ حيثُ تَذهَبُ ، إيّاك أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصدِّقَهُ في كُلِّ ما قالَ .[الكافي : 2/298/5 .]
فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه
عسکری، امام ابو محمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری ع، ص 299 - 300، قم، مدرسه امام مهدی عج، چاپ اول، 1409ق.
#نام_خدا
#شروع_کار
#فعالیت_مجازی
#چرا_ادبیات_میخوانیم
🌹ادبیات علمی هست که اگر طلبه یا دانشجویی آن را به بهترین وجه نخوانند نمی توانند آیات و روایات را به طور دقیق بفهمند و مقصود خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام را درک بکنند و چه بسا اگر کسی این علم شریف را بطور احسن یاد نگیرد، آیات و روایات را بر عکس معنی خواهد کرد. به عنوان مثال: آیه شریفه (لیس کمثله شیء) در این آیه مبارکه اگر معنای (کاف)را نتوانیم دقیق بفهمیم دچار شرک و کفر خواهیم شد.
معانی کاف
۱ - تمثیل
۲- زائده
اگر کسی در این آیه مبارکه (کاف)را به معنای (تمثیل) بگیرد بجز شرک گویی چیزی به دنبال نخواهد داشت.
زیرا اگر(کاف ) به معنای تمثیل باشد، شبیه از شبیه خدا نفی خواهد شد نه از ذات خدا بعبارتی:خدا مثل دارد ولی مثلِ مثل ندارد.
🌹در فضیلت علم نحو همین بس که واضع آن مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام هست.
🌹استاد تدریس این علم امام باقرعلیه السلام هست.
🌹و شاگرداین مکتب امام صادق علیه السلام هست.زیرا امام صادق شاگرد امام باقرعلیهماالسلام بوده.
📚 کتاب مغزمتفکر جهان تشیع امام صادق علیه السلام.
بنابر روایات خداوند متعال برکت زیادی به زبان عربی قایل شده است به اندازه ای که قرآن که بهترین و باعظمت ترین اشیاء هست و کتابی که برای هدایت تمام آدمیان نازل هست، به زبان عربی نازل شده است و همچنین بنابر روایات خداوند متعال وحی را تمام انبیاء با زبان عربی نازل میکرد ولی انبیاء قبل حضرت اسماعیل علیه السلام با مردم خودشان به زبان عرفی خودشان صحبت میکردند و همچنین تمام اهل بیت علیهم السلام به زبان عربی صحبت میکردند.
🌹همچنین در روایات هست زبان ۵نفر از انبیاء عرب بود و انها عبارتند از حضرات(هود.صالح.شعیب.اسماعیل و پیامبر اسلام)
🌹پس چه قشنگ است که ما قواعد زبانی را یاد بگیریم زیرا:
زبان وحی است.
زبان ۵نفراز انبیاء هست.
زبان قران است.
زبان اهل بیت علیهم السلام است.
📚بحارالانوار ج۱۱کتاب النبوة_ابواب النبوة العامة حدیث۴۷_۴۸
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو شبکه علمی تعاملی نخبگان مدارس علمیه کشور
🆔 @oloomhowzeh_ir
#معانی_کلمه_نحو
کلمه نحو۶تا معنا دارد:
قسم
قصد
بعض
جهت
مقدار
مثل.
برای حفظ کردن راحت در این جمله جمع شده(به جانت قسم ،قصد میکنم بعضی جهت را که مقدار ومثلت را بشناسی).
از بین این معانی غالبا برای (مثل)استفاده میشه.
نحو را معنا بود بر پنج نوع قصد مثل جانب مقدار و نوع
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو
🆔 @oloomhowzeh_ir
باسلام
نکته ی ادبی و تفسیری:
غالب معانی باب افعال برای تعدیه است
اما بعضی از فعل ها هستند که وقتی به باب افعال میروند متعدی نمیشوند بلکه لازم هم میشوند از جمله اکب ،اعرض ،اغد،و افلح چنانچه در ایه قد افلح المومنون افلح لازم است.
یه نکته ی ادبی دیگه 😊
أوصيكم بتقوى اللّه الّذي أعذر بما أنذر
(نهج البلاغه)
ترجمه صحیح اعذر چگونه است؟
یکی از معانی باب افعال سلبیت است
در حدیث هم اعذر به معنی ازال العذر است
ترجمه :خداوندى كه با انذار و هشدار خود، راه عذر را بسته.(ازاله عذر کرده)
نه اینکه به معنی معذرت خواستن باشد .
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو
🆔 @oloomhowzeh_ir
نکته ادبی
انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی من بعدی
المتبادر إلى أذهان أهل اللسان من قوله(صلى اللّه عليه و آله و سلم): «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى» أنّ جميع ما كان ثابتا لهارون من ناحية أخيه موسى من الخصال الكريمة و السجايا السنيّة، كان ثابتا لعليّ بالنسبة إلى النبيّ (صلى اللّه عليه و آله و سلم)،
1_در حدیث مذکور ماقبل «الا »استثناء دلالت بر عموم میکند این عمومیت از کدام قاعده ادبی بدست می اید؟
2_«من » در حدیث از کدام معانی من است؟
ج1 _هناك أصل مقبول عند أشهر علماء اللغة العربية وهو : إنّ اسم الجنس إذ ذكر في الكلام وكان مضافا إلى اسم علم فهو يفيد العموم وكلمة «المنزلة» التي اضيفت الى اسم «هارون» يفهم منها معناها العام.
ج2_من اتصالیة
أي فإنه متصل بي لا ينفك عني في أمر الدين، وتسميتها اتصالية لأنه يفهم منها اتصال شيء بمجرورها
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو
🆔 @oloomhowzeh_ir
جواب سوال دو به نکته مهمی اشاره داره که تو کتب نحوی پیدا نمیشه...آلوسی تو تفسیرش اشاره کرده !
نکته ی زیبا درباره ی الفِ موجود در صیغه ی سوم ماضی : فعلُوا
سه نظر هست :
1) این الف اضافه شده تا جلوی التباسِ به عطف با واو را بگیرد . مثلا
«کفروا» اگر الف نباشد با « کفَرَ وَ ... » ملتبس میشود .
2) اضافه شده است تا فارق شود بینِ واوی که جزوِ خود کلمه است با واو
ضمیر مثلاً : رَخُو الف نیامده میفهمیم واو مالِ خود کلمه است اما رَضُوا الف اومده میفهمیم واو ضمیر است.
قاعدتاً این مذهب در مثلِ لَمْ یَغزُو (صیغه ی سوم ) نباید الف بنویسد یا اینکه واجب نیست الف بنویسد زیرا واضح است که این واو واو ضمیر است ، چون اگر جزوِ کلمه بود ، جازم حذفش میکرد .
3) این الف آمده تا فارق شود بین ضمایر متصل و منفصلی که ظاهر یکسان دارند ، سپس تعمیم داده شده به همه ی موارد.
مثلا : رَأَوهم که الف نیامده میفهمیم هم منصوبی است و در رَأَوْاهم که الف
اومده میفهمیم که هم مرفوعی و موکِّدِ فاعل است .
الف و لام الحسن :
الف و لام برای زینت است و هیچ کاری ندارد مگر اینکه مدخول خودش را مزین کند.
این قول مختار محقق خراسانی است. مثلا الحسن و الحسین از این قبیل هستند. الف و لام در این گونه موارد نمی تواند برای تعریف باشد زیرا مدخول آنها علم و معرفه می باشد.
وَقد تَجِيء الْألف وَاللَّام فِي كَلَام الْعَرَب على معَان غير الْمعَانِي الْأَرْبَعَة الْمَشْهُورَة كالتعظيم نَحْو: الْحسن
(الکلیات ابوالبقاء)
💠 یازده تریلیون وجه اعرابی برای پنج آیه!.
🔸در کتاب "تفسیر بیان السعاده" برای 5 آیه اول سوره بقره، بیش از 11 تریلیون وجه اعرابی صحیح ذکر شده است که هر کدام از این وجوه معنایی خاص دارد.
🔸در نتیجه فقط 11 تریلیون معنا، آن هم از نظر ادبی برای این 5 آیه پیش می آید!
🔹عدد دقیق این وجوه 11 تریلیون و 484 میلیارد و 205 میلیون و 770 هزار و 240 وجه می باشد.
🔸جالب اینکه مصنف تصریح میکند این وجوه مطرح شده، وجوه معتبر و صحیح هستند، اما اگر وجوه شاذ و نادر را نیز محاسبه کنیم بسیار فراتر از این خواهد شد!
منبع: تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، مرحوم گنابادی، جلد1، صفحه 39.
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو
@oloomhowzeh_ir
چرا کلمه «بسمه تعالی» درست نیست، اما «باسمه تعالی» صحیح است؟لطفا توضیح دهید.
✅ پاسخ
«باسمه» درست است. زیرا لفط اسم از نوع اسماء ثلاثی مجرد جامد است که بنا به رأی علماء بصره از ماده «سُمُو» به معنای «عُلُو» است و لام الفعلش(واو) حذف شده و عوض آن همزهی وصل مکسور در اولش قرار گرفته و بنا به رأی علماء کوفه اصل این کلمه «وَسْم» به معنای علامت است که واو آن بدل به همزه شده است. (۱)
نکته) «بسم» در «بسم الله الرحمن الرحیم» به خاطر تبعیت از رسم الخط قرآن بدون «همزه» نوشته میشود.
«فَکمْ في خطّ المصحف مِن أشياء خارجة عن القياس» (۲)
پ.ن:
۱. کتاب اعراب القرآن الکریم و بیانه، ج۱، مولف محیی الدین الدرویش ص۸، تجزیه و ترکیب «بسم الله» از سوره حمد
کتاب «کلمة الله العلیا»، ج۱ حضرت آیة الله محمد رضا قبادی آدینه وند رحمه الله، تجزیه و ترکیب سوره حمد
۲. مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب (چاپ کتابخانهی آیةالله مرعشی رحمهالله)، ج۱، ص۲۵۴، الباب الاول، بحث «لاتَ»
فایل دانلود 👇
📌 #شبکه_اطلاعاتی_دانش_نحو
📚 @oloomhowzeh_ir
💥 برای نخواندنهایتان برنامهریزی کنید!
◀️ ما گاهی فکر میکنیم که چه باید بخوانیم، ولی فکر نمیکنیم که چه نباید بخوانیم!
روی این هم فکر کنید که چه نباید بخوانیم. گاهی به ذهن خودم میآمد که روی بعضی قفسههایی که اشتغالات غیرضروری ایجاد میکند و از مطالعات اصلی باز میدارد، یک پرده بکشم؛ چون هوس بیخودی در آدم ایجاد میکند.
◀️ برای نخواندنهایتان هم باید برنامهریزی کنید. آنقدر کتاب چاپ میشود که شما پشت جلدش را هم نمیتوانید ببینید! اگر بخواهید ببینید روزتان تباه میشود! آنقدر مجله چاپ میشود که شما پشت جلدهایش را هم اگر بخواهید ببینید روزتان شب میشود. آنقدر روزنامه هست که شما سرتیترهایش را اگر بخواهید بخوانید صبحتان شب میشود. [آنقدر خبر و پیام تولید میشود که اگر همه را رصد و دنبال کنید، از زندگیتان و از کارهای اصلیتان باز میمانید.]
پس باید برای نخواندنهایتان هم فکری کنید.
◀️ با یک تدبیر و برنامهریزی فکر کنید که چه لازم دارید که بخوانید. هر مطالعهای برای ما هوس ایجاد نکند.
برای مثال، اگر انسان به یک فروشگاه زنجیرهای یا یک فروشگاه بزرگ میرود، اینطور نباشد که این فروشگاه هوسانگیزی بکند و مصرف شما را بالا ببرد. اصلاً این فروشگاهها را که درست میکنند خودش عامل توسعه مصرف است. آدم داخلش که میرود تحریک به مصرف بالا میشود؛ یکی از بسترهایی که مبدأ بالا رفتن مصرف خانوار هست، همین فروشگاههای زنجیرهای است؛ انسان یک جنس میخواهد بخرد، میبیند یک سبد بزرگ جنس برداشته و به خانه آورده. یک جنس نیاز داشته، به آنجا رفته و اجناس متنوع را دیده و تحریک شده.
علم هم همینطوری است. مواظب باشید که بیخودی تحریک نشوید.
◀️ موضوع را بررسی کنید و بعد مطالعه کنید. مشاوره بگیرید که باید چه بخوانیم و چه چیز را نباید بخوانیم. آنچه طبق بررسی و مشاوره، نباید بخوانید، نخوانید آنچه باید بخوانید بخوانید. اینطور نباشد که امروز وقتی یک سؤال روانشناسی از ما کردند، برویم چهار تا کتاب روانشناسی بخوانیم! معنی ندارد! چون فردا هم یک کسی، از جامعهشناسی از ما میپرسد! پسفردا از فیزیک میپرسد!
مواظب باشید که در این موضوع که چه باید بخوانیم و چه نباید بخوانیم، فکر کنید. هم فکر کنید و هم مشاوره بگیرید.»
👤 حضرت استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2410151948Cbbf328ebc9
فضلة:
فضله در اصطلاح علم نحو دو معنا دارد:
۱.فضله یعنی زائد در مقابل عمده.
۲.فضله به معنای مستغنی عنه.
تفاوت این دو معنا در آن است که فضله در مقابل عمده یعنی رکن کلام(مسند و مسند الیه)نیست ،اما گاهی وجود آن ضروری است، به گونه ای که اگر نباشد معنای کلام فاسد می شود،مثلا حال فضله است یعنی نه مسند است نه مسند الیه اما گاهی حذف آن ممتنع می باشد مثل:
لا تقربوا الصلاة و انتم سکری.
اما فضله به معنای مستغنی عنه یعنی نه رکن است و نه حذف آن ضرری به کلام می زند مثل حذف مفعول به در (ضرب زید).
مهدی الاریب،ج۶ ،ص۶۷
#ادبیات_عرب
🔰قاعده
هر گاه عَلَمی،موصوف برای کلمه(ابن)واقع شود،
در حالی که ابن اضافه به علَم دیگری شده است،
در این صورت تنوین علَم اول حذف می گردد.
مانند:قال الامام حسنُ بنُ علی/بمحمدِ بنِ علی
در مثال اول،حسن و در مثال دوم،محمد باید تنوین داشته باشند ولی این قاعده موجب حذف تنوین شده است.
منبع:هدایه فی النحو/درس تنوین(دروس حوزوی)
@oloomhowzeh_ir
من نشویه:
حرفی است که مدخول آن منشأ و مبدأ است برای آنچه که من متعلق به آن چیز است:(زید ولد من عمرو).
الآیة: لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ.
یحفظونه من امر الله :یعنی حفظ می کنند اورا حفظی که نشأت گرفته از امر خداوند متعال!
دو نکته مهم:
۱.فرق من نشویة با من ابتداء ان است که من ابتدائیه در مقابلش (الی، انتهائیه) معنا می دهد،مثل: (ذهب من البصره الی الکوفه) اما من نشویه در مقابلش الی قرار نمی گیرد(زید ولد من عمرو،الآیه).
۲.اصطلاح نشویه حادث شده از متأخرین از ادباء است اما قدماء بر این من،همان عنوان ابتدائیه را اطلاق کرده اند.
علوم العربیه،ج۲/ص۳۷۷