eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.4هزار دنبال‌کننده
109هزار عکس
118.8هزار ویدیو
4.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نمایش طنز: غول چراغ جادو و تغییر نظام و انتخابات 😂 ⛔️بعداز تغییر نظام ، کی میخاد بياد سرِکار ⛔️ کاری از تیم پاسخگوها: مرتضی‌ کهرمی
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*در آخرالزمان نابود خواهی شد اگر سواد رسانه‌ای نداشته باشی* ⁉️فوروارد کردن، نشر دادن اخبار،کلیپ،بدون تحقیق ممنوع⁉️ 🚨عواقبش گناه کبیره و عذاب شدید الهی هم دراین دنیا و هم در آخرت🚨 ♻️آیات نورانی قرآن♻️ ✅ولاتَقْفُ مالَیسَ لک به علم ‌‌‌اِنَّ السَّمْعَ والْبَصَرَ والفُؤادکُلُّ اولئکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولا ⬅️آنچه را که به آن علم و یقین نداری دنبال مکن ⬅️چرا که گوش و چشم و دل همه اینها مورد بازخواست شدید الهی قرار خواهند گرفت و هیچ عذری نزد خداوند متعال پذیرفتنی نخواهد بود. ✅ياأَيُّهَاالَّذِينَ آمَنُواإِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُواأَنْ تُصِيبُواقَوْماًبِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُواعَلى‌ مافَعَلْتُمْ نادِمِينَ ✅اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! اگرشخصی براى شماخبرى مهم آورد تحقيق كنيد،مبادا(از روى زودباورى وشتاب‌زدگى تصميم بگيريد)وناآگاهانه به گروهى آسيب رسانيد، سپس از كرده‌ى خود پشيمان شويد. 📣👈هرچیزی درفضای مجازی می بینید باور نکنید وبدون تحقیق نشر ندهید. 📣👈هرلحظه میلیاردهادروغ درفضای مجازی منتشر میگردد که ما بلافاصله آنهارابدون تحقیق باور می کنیم وچشم وگوش وعقل وهوش بسته آن دروغها رامنتشر می نمائيم ولی روز بعد می فهمیم که آن خبرهادروغ بوده است،ولی باز هم عبرت نمی گیریم وبازهم دروغهای تازه را باور می کنیم.
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هشدار حجه الاسلام راجی به مسئولان درباره ی فرهنگ عمومی و فضای مجازی 🔹اگر ما رها کنیم و دیر بجنبیم و غفلت کنیم و مسئولین برنامه ای نداشته باشند، حسین بن علی به مسلخ کربلا رفته و دیگه دیر میشه...
☝️همه كساني كه مخاطباني دارند، موظفند مردم را به انتخابات دعوت كنند
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی برای رشد کردن بایدسختی کشید گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد... روزتون قشنگ 😍 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴توشه برای سفر بسم الله الرحمن الرحیم از سفيان بن عيينه نقل شده كه زُهرى‏ گفت: در شب سردى بارانى حضرت زين‏ العابدين‏ را ديدم كه بر پشت خود انبانى آرد گرفته ميرفت. عرضكردم اين چيست؟ فرمود سفرى در پيش دارم كه زاد و توشه آن را به مكانى مطمئن حمل ميكنم عرض كردم غلام من در خدمت شما است اجازه بدهيد بردارد. ایشان قبول نكرد. گفتم اجازه بدهيد خودم بردارم، من شما را از بردن اين بار گران بى‏ نياز ميكنم. فرمود:من خود را بى ‏نياز نميكنم از برداشتن چيزى كه سبب نجات من است در سفر آينده و ورود مرا به منزل آينده بى‏ خطر ميكند ترا بخدا قسم ميدهم راه خود را بگير و مرا بخود واگذار. راه خويش را گرفتم پس از چند روز خدمتش رسيده عرضكردم: از آن مسافرتى كه قرار بود خبرى نيست. فرمود آن طور كه خيال كردى نبود آن سفر مرگ بود كه خود را آماده آن مسافرت ميكردم زيرا (استعداد للموت) آمادگى براى مرگ یکی به اين است كه از حرام خود دارى كنى و دیگری بخشیدن مال و نیکوکاریست. علل الشرائع، ج‏1، ص: 231 «امام جعفرصادق(عليه‌السلام)»: به ياد آن ساعتي باش که بندبند تو در قبر از هم جدا مي‌شوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمي‌گردند. اين تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّي مي‌دهد. (المحجّة‌البيضاء، ج ٨، ص ٢٤١)
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 هیچ ذره‌ای بدون اذن خداوند در این دنیا جابجا نمیشه سخنران استاد عالی
📚داستان کوتاه روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند.
2.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ داستان زیبای عنایت امام زمان(عج) به جوانی که یاد ایشان می کرد
❤️ داستانك مهدوی بین اهل ایمان معروف است که یکی از علمای اهل سنت، که در بعضی از فنون علمی، استاد علامه حلی است کتابی در رّد مذهب شیعه امامیه نوشت و در مجالس و محافل آن را برای مردم می‌خواند و آنان را به شيعه بدبين ميكرد، و از ترس آن که مبادا کسی از علمای شیعه کتاب او را ردّ نماید، آن را به کسی نمی‌داد که نسخه‌ای بردارد. علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود که کتاب را به دست آورد و ردّ کند. ناگزیر رابطه استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم سنی درخواست نمود که کتاب را به او امانت دهد. آن شخص چون نمی‌خواست که دست ردّ به سینه علامه حلی بزند، گفت: «سوگند یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب پیش کسی نگذارم.» مرحوم علامه همان مدت را نیز غنیمت شمرد. کتاب را از او گرفت و به خانه برد که در آن شب تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد. مشغول نوشتن بود كه درب خانه به صدا در آمد و هنگامي كه علامه حلي در را باز كرد شخصي گفت : مي خواهم امشب مهمان شما باشم علامه حلي گفت : بفرماييد ؛ اما امشب نمي توانم پذيرايي كنم و انشاء الله فردا در خدمتم آن شخص را به اتاقي راهنمايي كرد و خود مشغول نوشتن شد، شب به نیمه آن رسید، خواب بر ایشان غلبه نمود. وقتی از خواب بیدار شد، كتاب را كاملا نوشته شده ديد كه آخر آن نوشته شده بود: کَتَبَه بخط الحجه [این نسخه را حجت نوشته است.] منبع :نجم الثاقب ؛ باب هفتم ؛ حكايت 15 ؛ صفحه 452 [با تصرف و استفاده از متون ديگر]
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظه عجیب دیدن همزمان شب و روز در آلاسکا
❤️ آگاهی امام جواد علیه ‌السلام از درون افراد محمد بن علی هاشمی، یکی از مخالفان ولایت می‌گوید: بامداد روزی که امام جواد (ع) با دختر مامون عروسی کرده بود خدمتش رسیدم و در آن شب دارویی خورده بودم که تشنگی به من دست داده بود و من نخستین کسی بودم که در آن صبح خدمتش رسیدم و نمی‌خواستم آب طلب کنم. امام علیه ‌السلام به چهره‌ من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه‌‌ای! جواب دادم: آری. فرمود: ای غلام برای ما آب آشامیدنی بیاور. من با خودم گفتم: اکنون آب مسموم می‌آورند. از این جهت اندوهگین و پریشان شدم. غلام آمد و آب آورد. حضرت به چهره‌ من تبسمی نمود و فرمود: ای غلام آب را به من بده. امام (ع) آن را گرفت و آشامید تا من یقین کنم که مسموم نیست. سپس به من داد، و من آن را آشامیدم. بار دیگر تشنه شدم و باز کراهت داشتم که آب بخواهم آن حضرت فرمود: باز هم تشنه شدی؟ جواب دادم: بلی. و غلام بار دیگر آب آورد. به خیالم افتاد که قطعا این بار آب مسموم آورده ‌اند، لذا از نوشیدن آب وحشت کردم. در آن حال امام (ع) جام را گرفت و قدری آشامید و سپس باقیمانده را به من داد در حالی که تبسم می‌‌فرمود. محمد می‌گوید: با دیدن این قضیه باور کردم که عقیده شیعیان درباره‌ وی صحیح است که او از دل‌های مردم و اسرار نهانی آگاهی دارد. منبع: اصول کافی: ۱/۴۹۵؛ کشف الغمة: ۲/۳۶۰؛ محجه البیضاء، ۴/۳۰۳