فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کنت جی فلاور #کشیش مسیحی آمریکا پس از حضور در #حرم امام حسین 🌸 میگوید تا زمانی که نفس در بدن دارم نام #امام_حسین را بلند خواهم کرد🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مداحی #کلیپ_مداحی 🌸
#اربعین
مِن اَشوف الناس وقتی میبینم مردم کلِها اِتوجهت لارض العَشِگ همه شان روبه سرزمین #عشق کرده اند💞
وانی مُو ویاهم ومن با آنها نیستم اشعر خیمه بالطف واحترگ🔥 حس خیمه ای در حال حریق در #کربلا را دارم🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه آموزش مشاغل به کودکان خدمت شما امیدوارم که دوست داشته باشید
🧙♂🦹♀🦹♂🧑✈️👨🚒👩🔧👨💻👩🎨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست من شکسته است
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕
خنداندن کودک برای سلامت او مفید است!
حس شوخطبعی با خوشبینی همراه است.
باهم خندیدن احساس تعلق ایجاد میکند.
خنده خانوادهها را کنار هم میآورد.
حس شوخطبعی اعتماد به نفس را میسازد.
خنده مسری است.❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 کارتون مهارت های زندگی
♨️ #کارتون #مهارتهای_زندگی
🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقویت کردن اعتماد به نفس فرزندان دلبندتون 💖💜💖💜
( آنچه گذشته افسوس مخور) :
کاربرد #ضربالمثل: به کسانی میگویند که افسوس کارهای گذشته را میخورند.
داستان ضرب المثل:
این مثل برای کسانی گفته میشود که نسجیده وبدون فکر کاری رو انجام میدهندو همیشه در پی درست کردن و افسوس خوردن هستند. شما باید اول فکر کنید بعد انجام دهید و هیچ وقت نباید افسوس گذشته را خورد . یک شکارچی، پرندهای را به دام انداخت. پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خوردهای و هیچ وقت سیر نشدهای.
از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو میدهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانهات بنشینم به تو میدهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر سر بام نشست.
گفت پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. برچیزی که از دست دادی حسرت مخور. پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت میشدی. مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و نالهاش بلند شد.
پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟ مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو. پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم. پند گفتن با نادان خوابآلود مانند بذر پاشیدن در زمین شورهزار است.