eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.2هزار دنبال‌کننده
83.3هزار عکس
89.4هزار ویدیو
3.4هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
بذار آدما هر سازی دلشون میخاد بزنن تو بجای رقصیدن هنزفری بذار...🥰
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🚨در زمان حضرت نوح علیه‌السلام پیرزنی بود که با چند فرزند یتیمش در کلبه‌ای که ته دره‌ای قرار داشت زندگی می‌کرد. حضرت نوح علیه‌السلام هر وقت از کار ساختن کشتی خسته می‌شد به کنار کلبه آن پیرزن می‌آمد و با او گفتگو می‌کرد. 🔹وقتی قرار شد طوفان بیاید نوح علیه‌السلام به او وعده داد که هنگام طوفان او را خبر کرده و به کشتی سوار می‌کند. وقتی طوفان آب آغاز شد، نوح علیه‌السلام آن پیرزن را از خاطر برد. چون آب همه‌جا را گرفت نوح علیه‌السلام به یاد پیرزن افتاد و تأسف خورد که چرا او را فراموش کرده است. 🔸هنگامی‌که طوفان آب فرو نشست نوح علیه‌السلام دید. در نقطه‌ای دور دست سبزه زاری وجود دارد. نزدیک رفت و با تعجب مشاهده کرد خانه همان پیرزن است. و هیچ آسیبی به او و فرزندانش نرسیده است. از پیرزن پرسید : آب وقتی همه‌جا را گرفت تو متوجه نشدی؟ 🔹پیرزن گفت : یک بار می‌خواستم نان بپزم دیدم ته تنورم کمی نمناک است که از آثار آب بود. عارف بالله حاج محمد اسماعیل دولابی بعد نقل این قصه می‌فرمود: کسی که با خدا باشد طوفان حوادث به او زیان نمی‌رساند؛ حتی وجود آن‌ها را هم احساس نمی‌کند.
🚨شش خواسته و شش عمل! ✍شخصی محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد : یا رسول الله به من کاری بیاموز که هرگاه آن را انجام دادم، دارای شش خصلت باشم؛ 🔘۱. خدا مرا دوست بدارد. 🔘۲. مردم به من محبت کنند. 🔘٣. ثروتم افزون گردد. 🔘۴. بدنم سالم باشد. 🔘۵. عمرم طولانی شود. 🔘۶. و در روز قیامت با شما محشور گردم. 🚨حضرت فرمودند : این‌ها شش درخواست است که شش عمل جداگانه می‌طلبد و با یک عمل نمی شود به همه آنها رسید. تو خواهان شش امتیاز هستی، برای به دست آوردن آنها باید شش کار انجام دهی؛اگر خواستی خداوند تو را دوست بدارد، از او بترس و تقوا داشته باش. اگر خواستی مردم تو را دوست بدارند، به آنان نیکی کن و در زندگیشان طمع نداشته باش. اگر خواستی خداوند ثروتت را افزون کند، اموالت را پاک کن (از حرام و حقوق الهی). اگر خواستی بدنت سالم باشد، بسیار صدقه بده. اگر خواستی عمرت طولانی گردد، صله ارحام کن و به حال خویشان برس. ❻ و اگر خواستی خداوند تو را با من محشور گرداند، سجده را در پیشگاه پروردگار یکتا و توانا طولانی کن و بسیار بجای آور. 📚بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۱۶۴.
🚨آنچه می‌توانی ببخشی، ثروت واقعی توست ✍چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ مرد ثروتمندی رفتیم. 🔺از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ نانی بود. که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. 🔺بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. 🔺عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که ده برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم 🔺اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود به‌خاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی.
🌸بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحيم🌸 🚨 🔥دنیا، پیرزنی با صورت کبود در روز قیامت! در روز قیامت دنیا را به شکل ؛ پیرزنی کبودروی، ارزق چشم، گراز دندان، کریه منظر و قبیح رخسار برای مردم مجسم می‌کنند و از اهل محشر می‌پرسند: آیا این پیرزن را می‌شناسید؟ ❗️می‌گویند:نعوذباالله که ما او را بشناسیم! 🔹خطاب می‌رسد : این همان دنیایی است که ؛ 🔻به آن تفاخر می‌کردید، 🔻به‌ واسطه آن با یکدیگر حسادت می‌ورزیدید، 🔻دشمنی می‌کردید، 🔻قطع صله‌رحم می‌کردید. 🔻و بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب می‌شدید. 🔥پس دنیا را به جهنم می‌افکنند در حالی که فریاد می‌زند: 🔸خداوندا! پس کجایند پیروان و دوستان من؟ 🔸خداوند بلندمرتبه می‌فرمایند: دوستان او را هم به خودش ملحق سازید. 📕معراج‌السعادة، ص 339 / محجة‌البیضاء، ج 6، ص 10 💢 واقعا ارزش داره به خاطر این دنیا به هم خیانت کنیم؟ 💢 ارزش داره خدا رو فدای این دنیای بی‌وفا کنیم؟ 🚨در بی‌وفایی دنیا همین بس که ؛ این دنیا قبلا در دست دیگران بوده است و به ما رسیده و به زودی هم از دست ما خارج می‌شود و به دیگران می‌رسد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📚ناصرالدین شاه رفت و آمد اطراف ارگ سلطنتی را قرق شبانه کرد و شبی به خاطر آزمایش کشیکچی ها با لباس مبدل به گردش در خیابان های اطراف اندرون رفت. کشیکچی جلویش را گرفت و شاه هر قدر التماس کرد نتیجه نداد. شاه در لباس مبدل به کشیکچی چند قِران رشوه داد و او نپذیرفت و شاه را به قراولخانه فرستاد! فردای آن روز شاه کشیکچی را احضار کرد و خواست که ماجرا را تعریف کند. 🔻کشیکچی گفت : «مرتیکه دو قِران داد تا رهایش کنم! خیال کرد شاه دو قِران می ارزد قبول نکردم! مثل سگ به قراولخانه اش کشیدم و... ناصرالدین شاه از لهجه ترکی فارسی و دشنام های او چنان به خنده اُفتاد که از خود بیخود شد و با گفتن یک «قرمساق» او را مرخص کرد! 🔻کشیکچی به حدی از دشنامی که شنیده بود خوشنود گشت که تا پایان عمرش به همه اطرافیانش میگفت که شاه به لفظ مبارک خویش به او گفته است «قرمساق»!!! 📚منبع: قند و نمک؛ جعفر شهری
🌸‌بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحيم🌸 🚨 موجب دیدار امام زمان علیه السلام شد. جناب شیخ محمد علی ترمذی در ابتدای جوانی با دو نفر از دوستان اهل علمشان قرار میگذارند که برای تحصیل علم به شهر دیگری روند، شیخ برای گرفتن اجازه نزد مادر میرود اما ایشان رضایت نمیدهند. شیخ از رفتن منصرف میشود ولی حسرت آموختن علم در قلبش باقی است تا اینکه روزی در قبرستان نشسته بود و به دوستانش فکر میکرد... 🔻ناگاه پیرمردی نورانی نزدش می آید و میپرسد چرا ناراحتی؟ شیخ شرح حال خود را میگوید. پیرمرد میگوید: میخواهی من هر روز به تو درس دهم؟ شیخ استقبال میکند و دو سال از محضر ایشان استفاده میکند و متوجه میشود که این پیرمرد جناب خضر میباشد. 🔻روزی جناب خضر به شیخ میگوید: حالا که‌ رضایت مادر را بر میل خود ترجیح دادی تو را به جایی میبرم که برایت موجب سعادت است ... با هم حرکت میکنند و بعد از چند لحظه به مکانی سرسبز میرسند که تختی در کنار چشمه ای واقع بود و حضرت صاحب الامر بر آن نشسته بودند... از شیخ محمد علی پرسیدند: 🔻چطور این مقام را بدست آوردی که حضرت خضر تو را درس داده و به زیارت آقا ولیعصر ارواحنافداه مشرف شدی؟ شیخ گفت: آنچه پیدا کردم در اثر دعای مادر و رضایت او بود. 📚شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام 🚨یکی از راههای نزدیک شدن به وجود مقدس امام زمان علیه السلام عمل کردن به این دستور الهی است یعنی: احسان به والدین
🌸🍃🌸🍃 📚 دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود . اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه. 🔺گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟ برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه. وقتی از اطرافیان خود پرسید . به او گفتند که این گدا گفته کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟ سلطان محمود ناراحت شد. گفت حالا که اینطوری فکر می کنه 🔺فردا مرغی بریان شده که در شکمش الماسی باشد را به گدایی که چاپلوسی می کند بدهید تا بفهمد سلطان محمود خر کیه ؟ صبح روز بعد همینکار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق سیر است. پس وقتی که مرغ بریان شده را به او دادند او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت : امروز چند سکه درآمد داشتی ؟ او گفت سه سکه. 🔺گدای متملق گفت : این مرغ رو به سه سکه به تو می فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زنی مرغ بریان را بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد. لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت. فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم . فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه 🔺از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی ؟ گفت : خب باید خرج زن و بچه ام را درآورم. سلطان محمود با تعجب پرسید : مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم ؟ گدای متملق گفت : بله دست شما درد نکنه وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم. چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم . سلطان محمود عصبانی شد. 🔺گفت: دست و پایش را ببندید. و به قصر بیاریدش. در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه. گدا این را نمی گفت و سلطان محمود میگفت بزنیدش تا بگه. سلطان خطاب به گدای چاپلوس میگفت : من می گم تو هم بگو کار خوبه خدا درستش کنه سلطان محمود خر کیه ؟
13.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات خاصه آقا علی ابن موسی الرضا ع
دکتر میشل این آزمایش را بر روی بچه های سنین پیش دبستانی در سال ١٩٦٠ انجام می دهد. مربی برای بچه ها شیرینی خوشمزه ای 🧁🧁🧁 می آورد و می گوید: بچه ها شما می توانید یک شیرینی🧁 بردارید؛ اما اگر الان‌ صبر کنید تا من کارم را انجام دهم و برگردم، به جای یک شیرینی دو 🧁🧁تا به شما خواهم داد❗️ نتیجه ی آزمایش این گونه شد که حدود هشتاد درصد بچه ها بلافاصله یک شیرینی را خوردند😋 و تنها بیست درصد آن ها صبر کردند تا به پاداش دو برابر برسند🤗. دکتر میشل زندگی این بچه ها را چند دهه دنبال کرد و متوجه شد تمام بچه هایی که صبر کرده بودند تا به پاداش دو شیرینی برسند، در عرصه های مختلف اجتماعی (از جمله ازدواج، کار، روابط دوستان و همسایگی) از کسانی بودند که بلافاصله یک شیرینی را میل کردند. آزمایشگران نتیجه گرفتند که اگر ما بخواهیم بچه ها در زندگی آینده انتخاب های‌ درست تری داشته باشند و از تصمیم های مبتنی بر لذت های زود گذر پرهیز کنند، باید قدرت به تأخیر انداختن لذت را در بچه ها بالا ببریم. توجه به این موضوع را به نوعی می توان جزء هوش هیجانی قلمداد کرد؛ جالب است بدانید که آی کیو یا هوش بهر تحصیلی به اندازه ی ٢٠ درصد، موفقیت افراد را در زندگی تضمین می کند. ٨٠ درصد موفقیت افراد در زندگی مربوط به هوش هیجانی است‼️ اینکه فرد بتواند بر هیجانات و احساسات خودکنترل داشته باشد. حتما در ذهنتان کسانی هستند که زود عصبانیت😡 خود را بر سر فردی خالی می کنند یا بر زبان خود کنترل لازم را ندارند🤬، صبور نیستند، پشتکار لازم را ندارند، نمی توانند جلوی شکم خود را بگیرند، خویشتن دار نیستند، بسیار احساساتی عمل می کنند و .... . همه ی این افراد به نوعی در هوش هیجانی خود مشکلاتی دارند. یکی از نقش های بسیار مهم روزه در دین اسلام، پرورش بعد روحی انسان و تسلط بر خواهش های نفسانی است؛ فرد روزه دار گرسنه و تشنه می شود، آب و غذا هم در مقابلش وجود دارد اما به‌ خود می گوید: باید صبر کنم تا اذان مغرب. همین تمرین مستمر افراد را با تقوا بار می آورد و کمک‌ می کند بر هوای نفس تسلط پیدا نموده و در حریم ارزش های الهی قدم بردارند. چه خوب است در مقام یک پدر یا مادر نسبت به انجام احکام و مناسک دینی کوتاهی نکرده و بچه ها را به انجام آن ها ترغیب کنیم که خیر دنیا و آخرت خود و فرزندانمان در توجه به این آموزه های حیات بخش نهفته است. مرحوم خانم دکتر سویزی (از مدیران و پژوهشگران حوزه ی تعلیم و تربیت) در توضیح این آیه ی شریفه "الیوم اکملت لکم دینکم"، امروز برای شما دینتان را کامل کردم، می گفت: با توجه به ضمیر "کم" که دین را به انسان نسبت می دهد، می توانیم بگوییم اگر ما به سراغ آموزه های دینی نرویم خودمان ضرر می کنیم. خودمان را از حقمان محروم می کنیم و دیر یا زود جواب این سهل انگاری و بی تفاوتی را خواهیم دید. برای اینکه در ارضا یا عدم ارضای تمایلات و خواسته های‌ کودکان حد و حدودی به دست آوریم، روانشناسان پیشنهاد کرده اند که اگر فرزندمان از ما ۵ خواسته داشته باشد، بهتر است دوتای آن ها را برآورده کنیم، دوتای آن ها را با و یکی از آن ها را برآورده نکنیم! از این طریق فرزندانمان خواهند آموخت که در فراز و نشیب روزگار، انسان نمی تواند به همه ی خواسته های‌ خود برسد.