سال 72 با صلاحديد مسئولين و همزمان با توديع سردار هدايت و انتقال سردار رستگارپناه به ناجا و انتصاب سردار احمد كاظمي به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا (ع)، ايشان كه مسئوليت جانشيني قرارگاه استاني شهيد شهرامفر كردستان را عهدهدار بودند، به عنوان فرمانده قرارگاه برون مرزي شهيد كاوه معرفي شدند و با توكل بر خداوند متعال و الهام گرفتن از فرامين فرماندهي معظم كل قوا، مأموريتهاي فرامرزي سپاه را در آن سوي مرزهاي بينالمللي به جّد پيگيري كرده و اهتمام لازم را در امر ايجاد امنيت پايدار در مرزهاي ايران اسلامي و ناامن نمودن محيط براي ضد انقلاب در آن سوي مرزها به كار گرفتند.
از جمله اقدامات انجام شده در طي تصدي فرماندهي قرارگاه برون مرزي شهيد كاوه عبارتند از:
1 ـ اجراي عمليات بر روي مقر مال بند 1 ، 2 و 3 از حزب منحله دموكرات در منطقه ناوطاق عراق كه نتيجه آن به هلاكت رسيدن 9 نفر از سران حزب منحله دموكرات بود.
2 ـ اجراي عمليات موشكي بر روي مقر حزب منحله دموكرات در عمق خاك عراق در استان سليمانيه و وارد آوردن تلفات انساني سنگين به پيكره حزب توسط نيروهاي خودي كه شدت عمليات موجبات انتقال اجباري مقر حزب به عمق خاك عراق را فراهم آورد.
3 ـ تداوم عملياتهاي متعدد بر عليه احزاب كومله و دموكرات در آن سوي مرز و تلاش شبانهروزي ايشان و ديگر همكاران در طول مدت تصدي فرماندهي قرارگاه مزبور به گونهاي كه به لحاظ تعصب خاص و اهميت و ارزشي كه براي كارش قائل بود هفتهها و حتي بعضاً ماهها از خانه و كاشانه خود خبري نداشتند و تمام فكر و ذكرشان اجراي مأموريتهاي سپاه و نشان دادن اقتدار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران در منطقه بود.
در همين سالها بود كه يك نفر از عوامل فريب خورده نفوذي در هوانيروز ارتش با يك فروند هليكوپتر به آن سوي مرزها گريخته و قصد پناهندگي به كشور انگلستان را داشت پس از جلسات مكرر و اتخاذ تصميم توسط مسئولين، ايشان طي حكمي از سوي فرماندهي وقت قرارگاه حمزه با صلابت هرچه تمامتر و به منظور نشان دادن اقتدار نظام، مسئوليت برگرداندن هليكوپتر را با اشتياق فراوان پذيرفته و طرحي را تهيه كردند كه متأسفانه به دليل تعلل در تصويب آن توسط مسئولين و با سپري شدن زمان، هليكوپتر ربوده شده از خاك عراق به نقطه ديگري در استان سليمانيه منتقل شده بود كه اين اقدام اجراي هر گونه عمليات انتحاري را از نيروهاي خودي سلب كرده بود و تنها راه بازگشت آن هليكوپتر، مراجعه به منطقه محل نگهداري و پذيرش هرگونه خطر در اين راه بود. ايشان همراه دو تن از خلبانان با حركت به استان اربيل و تشكيل جلسه مشترك با جلال طالباني و نيچروان بارزاني و عدم دستيابي به نتيجهاي قانع كننده با به كارگيري عواملي از قرارگاه شهيد كاوه و همكاري تعدادي از برادران معارض عراقي به طرف استان سليمانيه حركت و با هيبت اسلامي و استفاده از اقتدار پاسداري، خلبانان را براي به پرواز درآوردن هليكوپتر آماده نمود.
پس از راهاندازي، با اعلام اين مطلب كه هليكوپتر پرواز آزمايشي خواهد داشت آنها را توجيه نمود كه به سمت مرزهاي پاوه و جوانرود حركت نمايند اما به علت نداشتن نقشه، خلبانان مسير را تغيير داده و به طرف مزر بانه حركت ميكنند و با توجه به گسترش و آرايش نيروهاي معارض عراقي در منطقه قلعه چولان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و مجبور به فرود اضطراري ميگردد.
ايشان هم پس از به پرواز در آمدن هليكوپتر در استان سليمانيه با عدم اطلاع از اصابت گلوله به اتفاق همراهان در منطقه كوي سنجق در كمين نيروهايي از حزب منحله دموكرات گرفتار ميشوند كه متأسفانه دو نفر از نيروهاي راهنماي بومي عراقي زخمي ميگردند كه پس از اتمام درگيري و خارج نمودن مجروحين از صحنه نبرد در شهر اربيل از وضعيت هليكوپتر مطلع شده و آگاهي پيدا ميكند كه خلبانان پس از فرود اضطراري توسط اعضاء دفتر سياسي جلال طالباني بازداشت شدهاند، متعاقب اين موضوع با مشقت خود را به محل هليكوپتر رسانده و تلاش زيادي را براي راهاندازي مجدد به عمل ميآورند اما كارساز نگرديده و در نهايت مجبور ميشوند با اجاره يك دستگاه تريلر عراقي اقدام به انتقال هليكوپتر به ايران نمايند.
در همين سال بنا به دستور سردار «احمد كاظمي» مسئوليت طرحريزي حمله به مقرهاي بيخمه باسترمه در منطقه ديانا به ايشان محول و تمام مراحل مقدماتي طرح آماده ميشود اما بنا به تشخيص و مصلحت دستور شوراي عمليات صادر نميگردد و در طول اين مدت وي مورد تعرض و هجوم عناصر حزب قرار ميگيرد و با عنايت خداوند جان سالم به در ميبرد.
در همين اثناء با حفظ سمت قرارگاه شهيد كاوه به دليل جابهجايي فرمانده لشكر 3 اروميه بنا به تشخيص سردار كاظمي و با حفظ سمت به عنوان جانشين لشكر 3 تعيين ميگردد. از آنجا كه در آن زمان ضد انقلاب و اشرار مسلح در منطقه به صورت چشمگيري حضور داشتند و به لحاظ توان بالاي عملياتي اكثر جادههاي منتهي به شهرستان
اروميه پس از ساعت 4 به بعد منعتردد اعلام گرديده بود و حتي بر روي شركت فرشته در شهر اروميه كه يكي از شركتهاي وابسته به ارتش جمهوري اسلامي است اشرار دموكرات اجراي عمليات كرده بودند وي با بهرهگيري از توان نيروهاي مستقر در منطقه پيرانشهر، اشنويه، سردشت، بانه و بوكان و با توجه به شور و اشتياق فراوان كه به نابودي ضد انقلاب داشت وارد عرصه كارزار ميشود و شبانهروز در رويارويي و مقابله با ضد انقلاب و اشرار تلاش ميكند. به گونهاي كه به دليل مشغله كاري بيش از اندازه بعضاً يك يا دو ماه اصلاً خبري از خانواده نداشتند.
در طول اين مدت (تصدي جانشيني لشكر 3) به علت عدم پيشرفت مأموريتهاي قرارگاه شهيد كاوه و متوقف شدن عملياتهاي برون مرزي به لحاظ اشتغال ايشان در لشكر 3 با اصرار خودش مسئوليت قرارگاه شهيد كاوه را واگذار كرده و تمام توان خود را در جهت پيشرفت و سوق دادن توان عملياتي لشكر در راستاي نابودي ضدانقلاب به كار ميبندد.
يكي از نمونههاي بارز مأموريتها در سال 73 درگيري با ضدانقلاب در شهر اشنويه بود كه منجر به هلاكت تعدادي از ضد انقلابيون گرديد و ايشان براي چندمين بار در اين عمليات مجروح ميگردند. اهميت اين عمليات به حدي بود كه راديوهاي بيگانه مدتي بر روي آن بوق و كرنا راه انداخته بودند.
وي پس از دو ماه بستري شدن در بيمارستان به علت سنگيني جراحات وارده به مدت شش ماه از سوي پزشك معالج ملزم به استراحت ميشوند اما با توجه به شور و هيجان خدمت و مبارزه با ضد انقلاب در كردستان از بيمارستان ترخيص شده و به منظور ارائه خدمت با عصا در محل كار حاضر ميشوند.
با تلاشهاي شبانهروزي وي و همكارانشان تا سال 1376 در لشكر 3 با اجراي چندين طرح عملياتي از جمله طرح انسداد مرز و تهيه طرحهاي مبارزه با قاچاقچيان با حفظ سمت، مسئوليت بازرسي قرارگاه حمزه را پذيرفته و پس از يك سال ضمن تحويل دادن مسئوليت بازرسي لشكر 3 به عنوان معاون هماهنگ كننده قرارگاه ياد شده معرفي و تا آخر سال 77 در همين مسئوليت خدمت نمودند. تا اينكه با توجه به عهدهدار شدن مسئوليت فرماندهي قرارگاه شهيد شهرامفر استان كردستان از يك سو و مسئوليت معاون هماهنگ كننده قرارگاه حمزه از سوي ديگر به لحاظ تراكم بالاي كار و سنگيني مسئوليتهاي محوله و فاصله اروميه تا كردستان مجبور به آن بود هفتهاي 3 روز را در كردستان و 4 روز را در اروميه حضور داشته باشند.
پس از قبول مسئوليتهاي سنگين فوق و انجام وظايف به صورت شبانه روزي طي حكمي به سمت جانشين فرماندهي قرارگاه نجف در كرمانشاه منصوب شد. با توجه به اينكه انتصاب وي در قرارگاه نجف در سال 78 بود و قرارگاه ياد شده به لحاظ عملياتي اشتغال چنداني نداشت، روح بلند حاج سعيد نميتوانست فعاليت اداري را تحمل كند، فلذا وي در مدت تصدي پست جانشيني قرارگاه هميشه دلخور و غمگين بود كه چرا در جايي قرار گرفته است كه اجازه عمليات و فعاليت نظامي از وي سلب شده است.
بنابراين پس از سپري شدن مدت خدمت در قرارگاه نجف به سمت فرماندهي ارشد يزد و تيپ مستقل الغدير منصوب شد و نزديك به سه سال به بهترين شكل تيپ را آماده و عملياتي ساخت. در همان زمان كنگره شهداي دارالعباد يزد را تأسيس كرد.
با توجه به اينكه در يزد مشغله كاري كمتري داشت خود را از لحاظ معنوي و عبادي تقويت كرد به طوري كه عبادات او دو برابر شد و از نظر روحي آمادگي شهادت را بيش از پيش پيدا نمود؛ بنابراين ديگر طاقت ماندن در يزد را نداشت و ترجيح داد در منطقهاي عملياتي باشد و به آرزوي ديرينه قلبي خود كه همانا رسيدن به ديدار يار بود برسد. هرچند عمر حاج سعيد در سمت فرماندهي لشكر 3 نيروي مخصوص حمزه(ع) كوتاهتر از عمر بهار بود اما همچون بهار پرطراوت و پرثمر بود و بركات آن مرد الهي هنوز هم در لشكر نمايان است؛ طوري كه ايشان در مدت 102 روز خدمت شبانه روزياش (2448 ساعت) 1833 ساعت را در حال انجام وظيفه و 85 درصد وقت خود را صرف امورات لشكر نمود.
حاج سعيد از همان روزهاي آغازين مسئوليت در لشكر 3 با درايت و مديريت منحصر به فردي كه داشت صرفاً مسئوليت فرماندهي نظامي لشكر را براي خود پيشه نساخت بلكه همزمان با اين مسئوليت سنگين به مسائل معيشتي كاركنان، امورات فرهنگي و تقويت صف و ستاد تواماً پرداخت؛ چرا كه ايشان پيشرفت يگان را همه جانبه ميپسنديد و ضعف در هر يك از آنها را تأثيرگذار بر ديگري ميدانست.
ايشان سركشي به خانوادههاي شهدا و ايثارگر و جانباز و پاسدار را در اروميه نيز مانند ديگر شهرهاي محل خدمتش آغاز كرد. او هنگام سركشي از خانوادهها با تمام اعضاي خانواده صحبت ميكرد و با صبر و حوصله فراوان به حل و فصل مشكلات آنها ميپرداخت. وي هنگام سركشي براي يكايك فرزندان شهدا و خانوادهها هدايايي از قبيل اسباب بازي و لوازم التحرير به همراه ميبرد و باعث خوشحالي بچهها ميشد.
وي حتي به دورترين روستاهاي اروميه جهت سركشي به خانوادههاي شهدا
مراجعه میکرد،به نحوي كه ساعت 12 شب به بعد به منزل خود باز ميگشت.
دوره كوتاه خدمت حاج سعيد در سمت فرماندهي لشكر 3 نيروي مخصوص حمزه سيد الشهدا با تمام صداقت و خلوص پس از گذشت چهار ماه در تاريخ 4 اسفند 1385 در اروميه و در ارتفاعات جهنم دره مرز بين ايران و تركيه در درگيري با اشرار و گروهك پژاك همراه با 14 تن ديگر از پاسداران لشكر3 به پايان رسيد و حاج سعيد به همراه ياران ارتشي و سپاهي خود دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار معبودش شتافت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
ثواب تلاوت امروزرا تقدیم می نمائیم بروح پرفتوح شهید والامقام سردارسعید قهاری🔷
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔻📖 تلاوت قرآن کریم
〽️ #تلاوت_روزانه
〽️#سوره_نحل
〽️ #جزء_14
〽️ #صفحه268
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
4_6005968089315803611.mp3
589.8K
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔻📖 تلاوت قرآن کریم
〽️ #تلاوت_روزانه
〽️#سوره_نحل
〽️ #جزء_14
〽️ #صفحه268
🎤#عبدالباسط
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
جلوه هاي عظمت حضرت زهرا س را خدا در قران چگونه تشريح فرموده است ؟ محسن قرائتي.mp3
1.47M
🔒 جلوه های عظمت حضرت زهرا س را خدا در قران چگونه تشریح فرموده است؟
🔓 پاسخ توسط استاد : محسن قرائتی
چرا فرهنگ دینی برای جوانان دیگر مانند قدیم جذاب نیست ؟ استاد محمد علی عزیزی.mp3
1.75M
🔒 چرا فرهنگ دینی برای برخی از جوانان دیگر مانند قدیم جذاب نیست؟
🔓 پاسخ توسط استاد : محمد علی عزیزی
#جامعه شناسی
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍎هدیه ما به شما پاکان🍉
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
⭕️ سلیمه مزاری فرماندار #مزار_شریف سال ۵۹ در تهران متولد شده و فارغ التحصیل جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی است؛ سلیمه این روزها در خط مقدم مبارزه با طالبان است:
" تا زنده باشم میجنگم. اگر دیدید بدست طالبان افتادم تیربارانم کنید"
#افغانستان
#طالبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیردادن به بره آهوی یتیم توسط محیطبانی در قزوین
🔹صفحه اینستاگرامی «برای محیطبانان ایران» فیلمی از بهزاد نوری از محیطبانان منطقه حفاظت شده باشگل در تاکستان قزوین منتشر کرده که در آن محیطبانی مشغول شیر دادن به بره آهویی یتیم است.