eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
73.1هزار عکس
76.4هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
: «صبر، شرط استقامت است، و عشق شرط صبر!» ✍️ حرم، شاید نه، از نگاه من یقیناً، تنها خانه‌ی حقیقی ماست! ما شاید این را ندانیم ولی درونمان باورش دارد. مگر جز این است که وقتی دردمان آنقدر سنگین می‌شود که کسی توان برداشتنش و یا شراکت در آن را ندارد، سراسیمه خود را می‌رسانیم و می‌اندازیم داخل حرم و آنقدر می‌مانیم تا صاحبخانه تیمارمان کند و بعد راهی می‌شویم. آیا این خاصیت یک خانه‌ی اَمن نیست؟ • نشسته بودم ظهر یک روز آفتابی در حیاط حرم، خانمی نزدیک شد و گفت؛ ممکن است با تلفن شما تماسی بگیرم؟ نگاهش کردم و گفتم : حتماً که می‌شود، و قفل گوشی را باز کردم و دادم دستش! خیلی کم فاصله گرفت از من، و دو تا جمله گفت و تلفن را قطع کرد. اشکش آرام می‌چکید. آرام و بدون هیچ صدایی! • نگاهم کرد و گفت: تقصیر خودش نیست! زمان جنگ تحت موج انفجار قرار گرفته و از آن سال به بعد هر از گاهی حالش خراب می‌شود و همه چیز را به سمت من پرت می‌‎کند و اگر نتوانم خودم را نجات دهم، مرا به باد سخت‌ترین کتک‌ها می‌گیرد. اما من دیگر یاد گرفته‌ام یک عبا و چادر و همیشه دم در آماده دارم. از خانه می‌زنم بیرون و می‌آیم اینجا تا شرایط به حال عادی برگردد. چند ساعتی می‌مانم، آرام که شد برمی‌گردم! من فقط مبهوت نگاهش می‌کردم آرامشِ کلامش آنهم وقتی از سخت‌ترین دردهایش حرف می‌زد برایم آنقدر تحسین برانگیز بود که بی‌اختیار بلند شدم و ایستادم. • ادامه داد : آن قدیم‌ترها بیشتر به سرم میزد ولش کنم و بروم، ولی میدانی او مرد عجیبی است، بی‌نهایت خیرخواه است، یک عالمه فرزند یتیم را سرپرستی می‌کند که دیگر همه‌ی آنها به خانه‌ی ما رفت و آمد دارند و شبیه یک خانواده واقعی هستیم... • اما همه‌ی اینها را بگذاریم کنار، راستش را بخواهی من عاشقش بودم که زنش شدم، هنوز هم هستم که تحمل این درد برایم آسان است. حتی یکبار هم نشده که این درد را پیش خانواده‌ام ببرم تا نکند از احترامی که دارد کم شود. هیچ نگفتم ! تلفنم را داد و تشکر کرد و رفت... و مرا با یک سوال دردناک تنها گذاشت! ✘ اگر «صبر» میوه‌ی «عشق» است؛ پس من در مسیری که برگزیده‌ام هرجا بی‌صبری کردم و شدائدی که بر من وارد شد، توانست کنارم بزند یا جیغم را دربیاورد، سقف عشق مرا مشخص می‌کند. من تا آنجایی می‎‌ایستم و ادامه می‌دهم که شعاع دایره‌ی عشقم مشخص می‌کند! و همانجا جا خالی می‌دهم که چیزی به نام «من» از این محبت بالا می‌زند. این بزرگ زن، بزرگ زاده، بزرگ دل، یادم داد، برای استقامت روی «عشقت» کار کن! هرچه عاشق‌تر = صبورتر هرچه عاشق‌تر = شجاع‌تر و ... هرچه عاشق‌تر = وفادارتر او یادم داد، اگر قرار است پای امامت بمانی اول باید عاشقش باشی!
: بازیِ بُرده را داریم می‌بازیم و حواسمان نیست! ✍️ شبیه شوک بود! بیش از ۱۲ ساعت گیجی و بی‌خبری! یک شوک سنگین برای «پراندن خواب یک سرزمین به خواب رفته!» • خواب‌رفتگی، نابینا شدن، عدم فهم زمان و مکان، از میوه‌های غفلت است! و غفلت ابزارِ دست شیطان است. یک سرطان بی‌درد ! سرگرمت می‌کند به نداشته‌ها و کمبودها، به ضعف‌ها و عقب‌ماندگی‌ها و آنقدر احساس بدبختی یکهو می‌ریزد در دلت که چشمانت نمی‌بیند داشته‌هایت را! و ما درست هفت‌روز پیش به شوکی مبتلا شدیم که پرده‌ها را کنار زد، و باز داشته‌هایمان را به رخمان کشید و خواب سنگینِ غفلت‌مان را شکست. • چشم که بینا می‌شود، ضعف‌ها کوچک می‌شوند و قوّت‌ها باز نقطه‌ی تلاقی و اتحاد آدمها می‌شوند برای حفظ داشته‌هایشان. • برای همین است در این هفت روز از هر طرف به اتفاق مصیبت‌بارِ سقوط بالگرد که نگاه می‌کنم رحیمیت خاص خدا را می‌بینم، که با تمام خودش آمد وسط میدان و شانه‌های مردم تمدن‌ساز را گرفت و بیدار کرد و آورد شانه‌ به شانه‌ی همدیگر به بدرقه‌ی رئیس جمهور شهیدشان کشاند.... و این حادثه جز «مانور قدرت عشق» نبود برای اهل جهان. • اما جهل جاهل همیشه کار خودش را می‎کند! آخر خواستگاه غفلت، جهل است. جاهلان غافل می‌شوند، نه آنان که به معرفت رسیده‌اند. اهل معرفت هم خودشان را بیدار نگه می‌دارند هم دیگران را. • مصیبتی که به خانواده‎‌ای میرسد بچه‌های آن خانه اگر اختلاف دارند و قهر هم که باشند، می‌آیند و می‌نشینند دور آن سفره تا پدر یا مادرشان را راهی سفر آخرت کنند. چه شد که ما آنقدر جهل‌مان زد بالا... که از سکوتِ رئیس جمهورمان برای حفظ وحدت حرف زدیم، و آنرا برجسته کردیم، اما خودمان شروع کردیم شاخصه‌های حرفه‌ای و اخلاقی این شهید را چماق کردیم بر سر دیگران! • خدا را می‌خواستیم راضی کنیم ؟ • یا خلق خدا را ؟ • شاید هم دل خودمان را می‌خواستیم خنک کنیم! ✘ اینها رفتارهای متانت بار نیست... درندگی رسانه‌ایست که گریبانمان را گرفته و زمان و مکان نمی‌شناسد. مصیبت و شادی نمی‌شناسد. همه چیز را آلوده می‌کنیم بی‌آنکه بدانیم، خدا خواسته جامعه‌ای را به مصیبتی پیچیده در لحافِ رحمتش، به وحدتِ دوباره برساند، آنهم در خطرناک‌‎ترین بُرهه تاریخ که اگر نجنبیم و از این ناموس حفاظت نکنیم، «بازیِ بُرده را خواهیم باخت.» • کمی حواسمان باشد، به عقب برنگردیم! وحدت را فقط جانهایی می‌توانند حفظ کنند که از گذشته رهایند، چشمشان آینده را می‌‌بیند و در زمان حال فقط برای آینده می‌‌دوند، اینها اهل دولت کریمه‌اند، همان بزرگانِ حکومت صالحان که قرآن وعده‌اش را داده است. وحدت ناموسِ پیروزی ماست، مراقب باشیم بازیِ بُرده را نبازیم! @ostad_shojae
🔹 : √ جهان به مرحله‌ی بیداری و فهم «راز پنهان فاطمه سلام‌الله‌علیها» رسیده است!