eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2.1هزار دنبال‌کننده
80.3هزار عکس
85.6هزار ویدیو
3.3هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
@tofirmo🌷🌷🌷🌷🌷
انسان شناسی ۵۰.mp3
6.14M
(ره) ✖️ چرا ناگهان از یک حافظ قرآن، اژدهای وحشتناکی مثل شِمــر بیرون می‌آید؟ ✖️ و یا عمر سعد، با همه‌ی یقینی که به حقانیت جبهه‌ی حق دارد، در برابر مُلک ری، نمی‌تواند ایستادگی کند؟ 💥 چطور می‌شود از مجاهدترین انسان‌ها، ناگاه، خطرناک‌ترین چهره‌ها برای جبهه‌ی حق، خروج می‌کند؟ چه کنیم، این حادثه‌ی شوم، برای ما رخ ندهد؟ ۵۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین فیلم ها از جشنواره سگ در عربستان سعودی / خشم اندیشکده های آمریکایی از حماقت سعودی شاید برای شما سوال باشد در شرایطی که غزه درگیر یک فاجعه جهانی است ، واکنش غرب نسبت به عیاشی و رقاصی و سگ بازی ریاض که هدفش سانسور تحولات فلسطین است چیست.@tofirmo🌷🌷🌷🌷🌷
🔻امام جمعه نجف اشرف: ❇️ آتش‌بس به مثابه شکست اسرائیل است ◻️رویای صهیونیستی به پایان رسیده و اسرائیل در شرف نابود شدن است 🎥 خبرگزاری‌حوزه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷@tofirmo
مردی و مردانگی باتوست ای چادر به سر قبل از اربابم حسین، نعم الامیری مادرم 🌹🌹🌹@tofirmo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن مجلس این کلیپ را دیده سن بازنشستگی را افزایش داده 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورود ۲۰۰ کامیون کمک‌رسانی به نوار غزه 🔹در نخستین روز آتش بس ۲۰۰ کامیون کمک‌رسانی از گذرگاه رفح وارد نوار غزه شدند.🌷🌷🌷🌷@tofirmo
💢غلط زیادی که جریمه ندارد! چوپانی گله را به صحرا برد ؛ به درخت گردوی تنومندی رسید . از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان باد سختی در گرفت ، خواست فرود آید ، ترسید. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: «ای امام زاده گله ام نذر تو ، از درخت سالم پایین بیایم.» قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت:«ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم» ... قدری پایین تر آمد. گفت:«ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنها ر ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم .» وقتی کمی پایین تر آمد گفت : «بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو ، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی پایش به زمین رسید نگاهی به امامزاده انداخت و گفت: «مرد حسابی چه کشکی چه پشمی، من یک غلطی کردم. غلط اضافه که جریمه ندارد.🌷🌷🌷🌷@tofirmo