قراره تو مجلس تصويب كنن هر دخترى كارشناسى ارشد داشته باشه ديگه نيازى به اذن پدر نداره
فردا تو تلوزيون :
ميخواى شوهر كنى؟ ===> مدرسان شريف
كجا؟ ====> مدرسان شريف
😜😊
×حامد پهلوانی🇮🇷×
@tollabolkarimeh 🌷
صحنه روشن است:
آمریکا برنامه چیده بااستفاده ازضعفهای اقتصادما، ایران را به زانو درآورد
یاباید مثل لیبی تسلیم و اشغال ولگدمال شویم
یا به سرعت #تحریم_داخلی رابرطرف ومیدان را برای تولیدوصادرات آماده کنیم...
بیدارید مسئولان؟!
بدانیدکه دیگه کوتاهی وخستگی وخیانتهایتان را تحمل نمیکنیم
+سید امیر سیاح+
@tollabolkarimeh 🌷
بعد از آتش زدن برجام در صحن مجلس، یکی از نمایندگان اصلاح طلب یک برجام با جلد فاخر تهیه و تقدیم نایب رئیس مجلس کرد.
پیشنهاد میکنم آقای نایب رئیس این برجام فاخر رو به کتابخانه مجلس تقدیم کنه تا اگه اونجا هستن در کنار معاهدات ترکمنچای و گلستان از اون هم نگهداری بشه!
*فرید ابراهیمی*
@tollabolkarimeh 🌷
از مزایای اصلاحطلبی انعطاف خیلی بالاست. مثلا طی چرخش ١٨٠ درجه، کسی که در زمان #قالیباف به اتهام دریافت #املاک_نجومی لجنمال کرده بودند رو دارن با سلام و صلوات شهردار تهران میکنن
*شازده کوچولو*
@tollabolkarimeh 🌷
محجبه ايى؟
از اينك مدام چادرت بكشه رو زمين خسته شدى؟😒
دوس دارى روسريتو با آستینت ست کنی😍
يه گيره زيبا، ستِ وستبند وزیورآلاتت
از مقنعه ها و شالو روسری تکراری و ساده خسته شدی😬
بلد نیستی مدل دار ببندی روسریت رو
يك بانوى تمام عيار باش👰
نمونه يك بانوى محجبه خوشتيپ😌👌
2سال فروش اینترنتی مستمر 💻
فروشگاه و خرید حضوری هم داریم🙂
✔با محصولات ما محجبه و اراسته باشید😊😍👈
بالاترين تنوع⬆
بهترين كيفيت👌
نازل ترين قيمت⬇
#هدیه_ویژه_بااولین_خرید🎁😍
ارسال به تمام نقاط کشور در کمترین زمان
#بزن_رو_لینک👇
http://eitaa.com/joinchat/3889233921C1d93c8fd76
🔷نجات یک جوان مست با دعای ندبه
حوزه/ شبی در حال مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . صبح روز بعد ، که جمعه هم بود ، پیشنماز مسجد همت آباد در مسیر رفتن به مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن چای و صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه ...
به گزارش خبرگزاری «حوزه»، استاد شیخ حسین انصاریان در یکی از خاطرات تبلیغی خود که در پایگاه اطلاع رسانی این استاد حوزه منتشر شده، چنین نقل می کند:
🔹قبل از انقلاب ، روزی در خیابان ری می گذشتم ، جوانی لوطی وار جلوی مرا گرفت و گفت : «من اینجا مغازه دارم و کارهای تعمیر ماشین انجام می دهم. دوست دارم چند دقیقه به مغازۀ بیایی و با هم یک چای بخوریم». رفتم و ساعتی با او نشستم. او می گفت: «شبی در حال مستی ، حوالی چهارراه حسن آباد افتاده و خوابم برده بود . صبح روز بعد ، که جمعه هم بود ، پیشنماز مسجد همت آباد در مسیر رفتن به مسجد مرا در آن وضع دید. خیلی با محبت بیدارم کرد و با اصرار برای خوردن چای و صبحانه به مسجد برد. مراسم دعای ندبه بود و شما منبر رفتید. من در همان جلسه تصمیم جدی گرفتم و همۀ کارهای بد را ترک کردم. پس از چندی دختر خانمی را عقد کرده، قرار گذاشتم که باید با حجاب شود؛ ولی اکنون که سه ماه می گذرد، او اصرار دارد که بی حجاب شود، این در حالی است که من او را خیلی دوست دارم و اکنون نمی دانم باید چه کنم؟».
🔹به او گفتم: «اگر واقعا دلت می خواهد ، در چند جلسه من حرفهایی را یادت می دهم تا به او بگویی . اگر قبول کرد که هیچ و گرنه ببینم چه باید کرد». پس از چهار – پنج جلسه ، گفت: «فایده ای ندارد». گفتم : « اگر می توانی برای خدا از او بگذر ، خداوند عوضی بهتر می دهد ، قرآن می فرماید : « عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ» . آن جوان گفت : « تو به من قول میدهی که چنین شود ؟ » گفتم : « قول میدهم . » او هم رفت و زنش را طلاق داد . سه – چهار ماه گذشت ، هر بار که مرا می دید می گفت ، قولت چی شد ؟ چرا عمل نشد ؟ و من می گفتم ان شاء الله عمل میشود . روزی به پروردگار عرضه داشتم : پروردگارا ، من از جانب تو قول داده ام . این آدم هم که لات و عرق خور بوده ، به راه تو برگشته است . لطفا کاری برایش بکن تا هم دلش به دست آید و هم این قدر مرا مواخذه نکند . »
🔹چندی بعد او را در حرم حضرت رضا (ع) دیدم ، گفتم : « حالت چطور است ؟ » گفت : « بسیار عالی . دختر خانمی بسیار مومن پیدا کرده ام که خیلی هم از اولی زیباتر است . با هم عروسی کرده ایم و خیلی راضی ام . » چند سال بعد او را دیدم . احوالش را پرسیدم . گفت : « شاد و خرم هستم . دوبچه هم دارم . اسم یکی را حسین و دیگری را ابوالفضل گذاشته ام . »
🔹این هم از برکت دعای ندبه آن مسجد بود که امام جماعتش فردی بسیار با اخلاق و مهربان بود . امام جماعت آنجا ، حاج آقا مصطفی مسجد جامعی ، پدر آقای مسجد جامعی، بود . مراسم دعای ندبه بسیار شلوغ می شد و خود حاج آقا در طول مراسم در مسجد خدمت می کرد ، به همه مهر می ورزید و اگر کسی نمی آمد ، به او زنگ می زد و احوالش را می پرسید .
@tollabolkarimeh