هدایت شده از نبشته های دم صبح
🔸🔹🔸 طاهر، مطهر
بسمالله
پیرمرد، با یونیفرم سرمهای، ساک سبز قدیمی، کتری نقرهای، و کاردک خاکاندازی شکلش، آرام و بیصدا در زیر آینهکاریها، چلچراغهای بزرگ راه میرود. آرام و آهسته قدم برمیدارد، گاهی مینشیند، بلند میشود، چندقدم جلو میرود، خممیگردد.
با وسواس، دقت، ریزبینی یکی یکی فرشهای کِرِم حرم را میکاود، گلها را جستجو مینماید، نیمنگاهی به شاخ و برگها هم میاندازد. همه انچه که روی فرشهای حرم مانده را پاک میسازد. همه باقیماندههایی که با جاروهای بزرگ برقی، رفع نشدهاست.
کتری ابجوش، مایع تمیزکننده و دیگر ابزارش در همان کیفِسبز، جا خوشکرده است. یک لکه گاهی فقط آبجوش میخواهد، زمانی مایع تمیزکننده هم نیاز دارد. و آبباقیمانده را با کاردک جمع میکند و داخل ظرف پلاستیکی میریزد.
خادم حرم امام رئوف، آرام و بیصدا کارش را میکند. آلودگیها، ناپاکیها، باقیماندهها را میزداید تا مفروشهای حرم،تمیز باشند؛ و جلو میرود و باز فرش بعدی… خادم با همه سکوتش، ارامشش، کار بزرگی انجام میدهد. قدمهایش بوی تمیزی میدهند. عطر پاکی…
آقاجان
مولای من
امامم
گاهی توبه کردن کار هر روزمان میشود، لقلقه زبان، عادت تکرارشدن، نه اینکه کار بدی باشد. اما تا وقتی هنوز وجودمان پر از لکههای سیاه، رنگی است که روحمان را مخدوش میسازند، کدر میکنند، باز هم اشتباه، گناه و معصیت، اتفاق میافتد.
آقاجان
میشود لوح وجود ما را هم مثل فرشهای حریمتان، مطهر سازید
بدون لکههای حسد، بغض، خشم، کینه، انتقام، تنفر…
کاش وقتی سوی شهرمان برمیگردیم، دوباره از نو شروع کنیم.
بسمالله
✍ به قلم: #سنابانو 🌸🍃
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
http://nebeshte.kowsarblog.ir/طاهر-مطهر
@sobhnebesht