#اسم‌تو‌مصطفاست #قسمت_شانزدهم چند نفری آمدند به پرس و جو تا بفهمند چه کسی این کار را کرده.چه کسی بوده که علیه مصطفی صدرزاده گزارش داده .اما ما هم راهش را بلد بودیم! راه مخفی کاری و ندادن اطلاعات را ! بعد ها که ازدواج کردیم در چشمانم نگاه کردی و پرسیدی:((تو میدونی خبر شلیک شبانه رو کی داده بود؟)) نگاهت کردم و گفتم:((ناراحت نمیشی بگم؟)) _نه به جان تو! _من بودم! دهانت از تعجب باز ماند :((نه!)) _بله! به سرفه افتادی:((ببخش من رو،اون روزا کلی به کسی که مارو لو داده بود،فحش دادم!)) _یادت رفته چی کار کرده بودین؟سه شب پشت سر هم سروصدا راه انداخته بودین،اونم چه جور ! ضمن اینکه شنیدم بعد از اونم بچه هارو برده بودی بهشت رضوان روی سنگ مرده شور خونه خوابونده بودی. خندیدی،از همان خنده های نمکین معصومانه:((چقدر بد و بیراه نثارت کردم عزیز،بی اونکه بدونم کی هستی! یقه مسئول اطلاعات رو چسبیده بودم تا بگه چه کسی گزارش داده. وقتی گفت یه خواهر ،تعجب کردم!)) ‌ ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tollabolkarimeh

ابد والله ماننسی حسینا ! @tollabolkarimeh

◾️همسر امام موسی صدر درگذشت همسر صبور و یار همواره منتظر امام موسی صدر در سن ۸۳ سالگی دار فانی را وداع گفت. بانو پروین خلیلی، پس از سال‌ها چشم انتظاری برای آزادی امام موسی صدر و تحمل رنج بیماری، بعد از ظهر امروز، هشتم مهرماه در بیمارستانی در لبنان چشم از جهان فروبست. او یار، همراه و حامی صبور امام موسی صدر در همه‌ی سال‌های فعالیت ایشان در شرایط پیچیده و سختی‌های لبنان و جنگ‌ داخلی بود. بانو خلیلی پس از ربوده شدن امام صدر نیز لبنان را ترک نکرد و همواره چشم به راه آزادی و بازگشت او از این اسارت طولانی بود. درگذشت این بانوی صبور و شکیبا را به فرزندان و خانواده امام موسی صدر، خاندان صدر و خانواده خلیلی تسلیت می‌گوییم و از خداوند علو درجه برای روح بزرگ ایشان مسئلت داریم. @tollabolkarimeh

#از_ما_میپرسند باقیمانده اموال عزاداری @tollabolkarimeh

درست که ما طلبه‌ها فقه استدلالی و غیر استدلالی را در مباحثات حوزه قورت داده‌ایم! اما بعضی استفتائات روز و نسبتا جدید را در طلاب الکریمه به اشتراک می‌گذاریم چون که مردم #از_ما_میپرسند.

رهبر انقلاب برای کدام چهره‌ها نماز میت خوانده‌اند @tollabolkarimeh

📹 واکنش مردم عراق و زائران اربعین به یک عکس! @tollabolkarimeh

🔻 از تولیدکنندگان لوازم منزل یاد بگیرید! 🔹 در روزهای اخیر خبری منتشر شد مبنی بر احتمال از سرگیری واردات لوازم منزل از کره که موجب نگرانی دلسوزان نظام، مردم و نیز تولیدکنندگان حوزه لوازم منزل شد. 🔸 تولیدکنندگان لوازم منزل بجای هیاهوهای رسانه ای، تشویش و نگرانی افکار عمومی، اردوکشی های خیابانی، تهدید به ترور، صهیونیستی خواندن نهادهای رسمی نظام، نفوذ گسترده یهود در کشور و هزاران خبط و خطای دیگر نامه ای به رهبری به عنوان امام جامعه مسلمین نوشتند و با استدلال و منطق عواقب این اقدام را گوشزد کردند و در نهایت با استمداد از نقش زعامت ایشان خواستار دستور منع واردات در جهت تقویت اقتصاد کشور شدند. 🔹 نامه در کمترین زمان به دست رهبری رسید و ایشان نیز به سرعت پس از مطالعه و ملاحظه حقانیت استدلالات و مستندات ذکر شده دستور منع واردات لوازم منزل از شرکت های کره ای را به دولت ابلاغ فرمودند. ✅ حال بهتر است طرفداران طب سنتی و مخالفان واکسن به سوالات زیر پاسخ دهند: 1️⃣ آیا نفوذ صهیونیستها در مشاورین و اطرافیان و بیت رهبری صرفا در حوزه طب هست؟! 2️⃣ آیا نفوذ در وزارت صمت و حوزه اقتصادی قدرتی ندارد که اجازه داد چنین نامه مهمی به راحتی و در اسرع وقت به دست رهبری برسد؟!!! 3️⃣ آیا درست است اکنون واردکنندگان و ذی نفعان لوازم منزل در فجازی هیاهو کنند و بگویند رهبری کارشناس اقتصادی نیست لذا نامه اش بی ارزش و باطل است؟!! 4️⃣ آیا رهبری کارشناس اقتصادی بوده است که چنین دستور مهمی را صادر کرده اند؟ 5️⃣ آیا در حوزه اقتصاد نباید به کارشناس رجوع شود؟! ✅ بهتر نبود مخالفان واکسن بدور از هیاهوهای رسانه ای غلط اندر غلط همانند تولیدکنندگان لوازم منزل نامه ای را به رهبری مینوشتند و تمام ادله و استنادات خود را همراه آن تقدیم رهبری میکردند و از ایشان کسب تکلیف میکردند؟!! ✅ شاید این نامه را بارها و بارها نوشته اند اما رهبری چون دیده اند ادله و استنادات آن سطحی و کذب و جعلی است به آنها اهمیت نداده اند؟!! ✅ و یا شاید اصلا رهبری را به عنوان زعیم انقلاب و فصل الخطاب قبول ندارید و اهدافتان دیکته های نوشته شده سفارت انگلیس و عربستان و اسرائیل در جهت تضعیف رهبری، تخریب نهادهای نظام، تشویش و نگرانی افکار عمومی و ناامید کردن مردم از نظام است؟!! ◀️ بهتر نیست کمی با مخاطبین و طرفدارانتان شفاف باشید و از اهداف پشت پرده مخالفتتان با آنها صحبت کنید؟! ✍سیداحمدرضوی @tollabolkarimeh

إِلَهى لَا تُؤَدِّبْنِى بِعُقُوبَتِك! (دعای ابوحمزه ثمالی) مهربان من! نمی‌گویم مرا ادب نکن؛ نه! زیرا که بی‌ادب در بارگاه عشق تو جایی ندارد! مرا با عقوبتت ادب مکن که خارج از طاقت من است. با مهرت، لطفت و با نگاه‌ نوازش‌گرانه‌ات ادب کن! کجا من می‌توانم مثل ایوب، مثل یعقوب، مثل حسیـــن(سلام‌الله‌علیهم)باشم؟ همان‌ها که رنج بیماری، فراق و فنا را با عشق به‌جان می‌خریدند. نه! بسیار پایین‌تر و کمتر! نمی‌توانم! من طاقت آزار یک پشه را هم ندارم. بندهٔ ضعیف و ناتوانت هستم و تو مرا بهتر از خودم می‌شناسی. مرا با محبتت ادب کن؛ مهربان من! #غنچه‌ای_از_گلستان #ز_رها

‌ چگونه بخشی از خاک ایران که دارای ارزش استراتژیک بالایی بوده و اهمیت تاریخی زیادی هم داشت، شامل قله آرارات کوچک به ارتفاع ۴۰۰۰ متر و دامنه‌های آن با خیانت رضاخان از دست رفت. @tollabolkarimeh

#علامه_حسن_زاده_آملی درس بزرگ مهربانی علامه ذوفنون حسن زاده آملی علما را معمولا به گاه خاکسپاری جای مشهور و مقدس در کنار مضاجع شریفه و مراقد ائمه و امام زادگان دفن می کنند اما همسرانشان را در جای گمنام، گویی همسر او نقشی در مقام و منزلت او نداشت. اما پیکر مطهر علامه عزیزتر از جان حسن زاده آملی در آرامگاهی که در حیاط خانه خود برای همسرشان ایجاد کرده بودند در روستای ایرا لاریجان اتاقکی با بام سبزرنگ به خاک سپرده می شود. معنای این خاکسپاری متمایز چیست؟ می گویند علامه حسن زاده آملی همواره از مهربانی‌های همسر خود می‌گفت و وقتی از ایشان درباره چرایی دفن همسرشان در منزل سوال شده بود فرمودند می‌خواهم بیشتر به ایشان خدمت کنم. حضرت علامه حسن زاده نام اتاقی را که همسر گرامی شان در آن آرمیده، بیت الرحمه نامیده است. این روح ملکوتی در بیت الرحمه در کنار همسر قرار می گیرد تا باز مهربانی کند و مهربانی بیند. شاید راز این تصمیم در فص آخر باشد. علامه شارح و تکمیل کننده فصوص‌الحکم ابن عربی است و سر فص حکمة فردیة فی کلمة محمديه را نوشيده است عشق به همسر به مثابه یکی محبوب های سه گانه محمدی(ص) را شرح نموده و با فص حكمة عصمتية في كلمة فاطمية كار بزرگ شیخ اکبر را تکمیل کرده است. شاید آخرین سخن آن سالک توحیدی درک هستی شناختی راز زوجیت و عشق به همسر باشد. @tollabolkarimeh

♦️تلویزیون رسانه‌ی مناسبی برای پناهیان نیست ویژگی منحصر به فرد ایشان که در سال‌های اخیر به انسجام لازم رسیده، ارائه مبانی نظام‌مند تعلیم و تربیت است. برخلاف تصور عمومی، منظومه فکری و ادبیات پناهیان عامه‌پسند نیست و مخاطب خاص دارد. پناهیان از معدود اساتید حوزه تعلیم و تربیت است که با استفاده از رسانه منبر توانسته یک منظومه فکری منسجم (که خروجی مهم آن در بحث "تنها مسیر" ظاهر شد) را در گستره وسیعی تبیین کند و استقبال دانشجویان و طلبه‌ها از این بحث ربطی به آنتن زنده‌ی تلویزیون ندارد. از قضا تلویزیون نه به پناهیان مخاطبی اضافه می‌کند و نه می‌تواند منطق و ادبیات او را منتقل کند. ادبیات پناهیان به گونه‌ای است که اگر کسی با آن آشنا نباشد خیلی راحت می‌تواند دچار سوءتفاهم شود. به خصوص آنکه ارائه بحث در تلویزیون موجب می‌شود ابعاد سیاسی بحث‌ها پررنگ‌تر منعکس شود. اینکه امروز خیلی‌ها پناهیان را در کنار سایر فعالان سیاسی_فرهنگی (نظیر رائفی پور و حسن عباسی و...) نام می‌برند یعنی حواشی و چهره‌ی تلویزیونی و سیاسی او بر شان تخصصی‌اش سایه افکنده است. جایی که بشود فارغ از هیاهو مخاطب خاص تربیت کرد. ✍حجت الاسلام و المسلمین سیدیاسر تقوی @tollabolkarimeh

#آخوند_باید_روحانی_باشد @tollabolkarimeh

بیانیه دادن آسان است! #آقای_هیچ @tollabolkarimeh

#ای_اهل_حرم_میر_و_علمدار_نیامد اولین زیارت اربعینی ایرانیان پس از حاج قاسم سلیمانی سینه زنی در بین الحرمین شب جمعه ۱۴۰۰/۷/۸ @tollabolkarimeh

فردا دقیقا همون شنبه‌ست #استوری @tollabolkarimeh

#پاراگراف محمود در حالی که می‌خندید، گفت: «بازیکن های آن گروه به جای این که دنبال توپ بدوند، دنبال همدیگر می‌دوند.» بعد همان طور که با دست به کمال اشاره می‌کرد گفت: « بچه‌ها، دیدید کمال چه طوری می‌دوید؟ مثل اردکی که می خواهد تندتند راه برود!» بعد در حالی که سعی می‌کرد ادای راه رفتن و دویدن او را در بیاورد، به طرفش دوید و دور او چرخید. کمال که از کار محمود خیلی ناراحت شده بود، کنار دیوار رفت. بعضی از بچه ها با صدای بلند خندیدند. در همین وقت آقای صادقی صدا زد: « استراحت کافی است. بازی را شروع کنید.» همه‌ی بچه ها به غیر از کمال به زمین بازی آمدند. او سرش را پایین انداخته بود. آقای صادقی به طرف او رفت و گفت: «پس چرا نمی‌آیی؟» کمال که از ناراحتی گریه‌اش گرفته بود، گفت: «آقا من دوست ندارم بازی کنم.» چرا؟ مگر چه شده است؟ سینا گفت: « کمال از حرف محمود ناراحت شده است.» بچه ها دور كمال و آقای صادقی جمع شدند. كمال با صدایی گرفته گفت: «محمود مرا مسخره می کند.» آقای صادقی به محمود نگاه کرد. رضا گفت: « حق با کمال است. محمود کار بدی کرد.» محمود گفت: «ولی... ولی من شوخی کردم» آقای صادقی گفت: «ادای دیگران را در آوردن، یا حرف زشت زدن که شوخی نیست. این کار گناه است.» 📚 بال‌های فرشته نویسنده: نورا حق‌پرست گروه سنی: ب،ج(سال‌های آغاز و پایان دبستان) @tollabolkarimeh 🌷

بیماری آبله از جمله بیماری هایی است که در گذشته به صورت اپیدمی گریبان بشر را گرفته بود. پس از کشف واکسن آبله و آغاز آبله کوبی در ایران، به دلیل اینکه فالگیرها و دعانویس ها شایعه کرده بودند که واکسن باعث ورود جن به خون انسان می شود، مردم از آبله کوبی خودداری می کردند؛ وقتی این خبر به امیرکبیر رسید، او برای مقابله با جهل مردم فرمان داد هر فردی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان جریمه بپردازد. با این حال کسانیکه توان مالی داشتند با پرداخت جریمه از آبله کوبی سرباز زدند و شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران سر به کوه و بیابان می گذاشتند تا واکسن نزنند اعتضادالسلطنه روایت می‌کند در سفری که امیرکبیر به اصفهان داشت، مشاهده شد: در محله دروازه‌نو بچه‌ای از آبله مُرد و پنج تومان از پدر او جریمه گرفته‌اند. چون پدر کودک تنگدست بود، امیر خود پنج تومان را پرداخت تا حکم دولت اجرا شده باشد. اما امروز که بیماری آبله ریشه کن شده، باز هم آن فالگیرها و دعانویس ها دست بردار نیستند و در اپیدمی کرونا باز هم بخشی از مردم دچار همان جهل شده اند و در سرتاسر دنیا افرادی هستند که بدون ارائه مطلبی علمی و اثبات شده و صرفا بر اساس شایعاتی بی اساس با واکسیناسیون مخالفت می کنند. ✍هاشم اسدی @tollabolkarimeh

🔴خبرگزاری روسیه: صدام هم فکر میکرد اعراب ایران با او هستند! 🔹اسپوتنیک: صدام حسین و کشورهای عرب پشتیبان او هم روزی روزگاری تصور می‌کردند چون برخی اقوام عرب در ایران زندگی می کنند پس اگر آنها به ایران حمله کنند قطعا این عرب ها هم تحریک می شوند تا با آنها همکاری کنند، حتی تحلیلگران زیادی هم این تصور را برای آنها تداعی می کردند 🔹اما در نهایت تعجب وقتی که به ایران حمله کردند همین عرب‌ها خط اول مقاومت بر علیه عراق را تشکیل دادند @tollabolkarimeh

•|✨🌙° هرچقدرم‌ڪہ‌سخت‌باشہ‌ واسہ‌خداڪارےندارھ...❤️🍃 #عکس_نوشته @tollabolkarimeh

#اسم‌تو‌مصطفاست #قسمت_هفدهم ما عاشقان آرمان و هدفمان بودیم آقا مصطفی! ما بچه های دهه شصت .طوری که مادرم میگفت:((سمیه،رختخوابت رو هم ببر همون جا بنداز تا شبا زحمت اومدن به خونه رو نکشی.)) سبحان میگفت:((نمیدونی این آقا مصطفی مربی ما چقدر خوبه!)) سجاد میگفت:((اگه خوب نبود جای تعجب داشت،کسی دوست من باشه و خوب نباشه؟!)) سجاد و سبحان برادر های گلم بودند.آن قدر که با سجاد رفیق بودم با کس دیگری نبودم.اما فقط یکسال با هم تفاوت سنی داشتیم.برای همین حرف او برایم حجت بود. چند روز قبل از ایام فاطمیه ،دری از چوب برای ماکت سفارش داده بودیم.اماده شده بود،اما بزرگ در آمده بود.نیسانی گرفتیم تا در را ببرند دم مسجد.بلند کردن در برای ما دخترها غیر ممکن بود.دوستم گفت:((سمیه،اون برادر رو میبینی؟اسمش مصطفی صدرزاده س. میره حوزه بسیج برادران .بگو این رو بگذاره توی ماشین.)) نگاه کردم.کنار پیاده رو زیر درخت بید مجنون ایستاده بودی. آمدم جلو و گفتم :((آقای صدرزاده،میشه این دررو بگذارین داخل وانت؟))بی هیچ حرفی به کمک دوستانت در را بلند کردید و گذاشتید داخل وانت. یادم نیست تشکر کردم یا نه.وانت راه افتاد و من هم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tollabolkarimeh

#عربی_معاصر1 #کتاب #دروس متن عربی کتاب انتشار با ذکر منبع بلا مانع است. @tollabolkarimeh

#عربی_معاصر1 #ترجمه #دروس دست نویس قسمت اول انتشار با ذکر منبع بلامانع است. @tollabolkarimeh