eitaa logo
طلوع زندگی
334 دنبال‌کننده
1هزار عکس
820 ویدیو
14 فایل
امام على عليه السلام: زياد انديشيدن و فهميدن، سودمندتر از زياد تكرار كردن و خواندن است فَضلُ فِكرٍ و تَفَهُّمٍ،أنجَعُ مِن فَضلِ تَكرارٍ و دِراسَةٍ ما فقط فرصت یکبار زندگی کردن را داریم ،پس باید خوب زندگی کنیم. زندگی خوب ساختنی است،یافتنی نیست. ساجدی
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان شناسی ۵.mp3
11.7M
۵ 🎤 ⚡️مگر نمی‌گویند اصلی‌ترین کلید حل تمام مشکلات انسان، خودشناسی‌ست؟ پس چرا بسیاری از ما، هرچه برای فراگیری این مباحث، وقت می‌گذاریم، باز هم تغییر قابل توجهی در زندگی‌مان احساس نمی‌کنیم؟! ✘ چرا حال دل خودمان، آن روزها که بسیار کمتر خود را می‌شناختیم، بارها بهتر از امروز بود؟! ✘ 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥇اهل مسابقه هستی؟! 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
5 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
حسادت 5.mp3
11.18M
5 قلب آدم حسود، دائماً مُچاله اس! اما؛ تنگی و مچاله گیِ قلب، قابل درمانه! اگر قلب انسان،به وسعت برسه؛ حسادت هم براحتی درمان میشه! برای وسعت قلبت، برنامه بریز. 🎤 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
شهید سید مرتضی دادگر 🌷🌷🌷 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 ┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی ❤️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الزَّکِیُّ فِی الْحَسَب الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الرَّفِیعُ فِی النَّسَب الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْباقِرُ بِعِلْمِ اللّهِ نگاه کودکی ات دیده بود قافله را تمام دلهره ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می خواهم دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟ چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت، ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی است این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر به روی خویش نیاورده اید آبله را دلیل قافله می برد پا به پای خودش نگاه تشنه ی آن کاروان یک دله را هنوز یک به یک، آری به یاد می آری تمام زخم زبان های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟ ✍ 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
✍ باید جلوه‌ای تامّ و تمام بود، تا بر علمِ " ما کانَ و ما یکون " احاطه داشت. کاش عالَم زودترها می‌دانست و سیزده خزانه‌ی کامل علم الهی را به پایِ جهل خویش قربانی نمی‌کرد! و کاش این بلوغِ به جریان افتاده، زودتر به وصل لحظه‌ی تکاملِ خویش برسد، تا چهاردهمین‌شان، خط بطلان بر جهلی بکشد که منشاء تمام فساد زمین است. ▪️ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ باقِرِ الْعِلْمِ، وَ إِمامِ الْهُدىٰ، وَقائِدِ أَهْلِ التَّقْوىٰ.‌‌.. | ویژه شهادت علیه‌السلام | 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 - از امام باقر علیه‌السلام سؤال کردند، قرآن خواندن اولویت دارد یا دعا کردن؟ ✦ و پاسخ بسیار مهم امام... که یک پاسخ ساده نیست، راهگشای تمام مشکلات انسان‌هاست! ※ ویژه شهادت علیه‌اسلام 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غروب قافله.....یادم نمی‌رود😭😭 صدای هلهله .....یادم نمی‌رود 😭😭 یادم نمی‌رود به خدا اشک عمه را ....😭😭😭💔 یادم نمی‌رود سر بالای نیزه را ....😭💔💔 یادم نمی‌رود........😭😭😭😭😭 (ع) 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا دستورات و تعالیم دینی، بیشتر حالت سَلبی دارند؟! ⚠️ نکن، دست بردار، دور شو! 👈🏻 چرا اینجوریه؟ بخشی از مبحث چگونه به خدا و امام زمان(عج) مقرب شویم؟ (عج) 🔹🔷 کانال طلوع زندگی🔷🔹 🌐@tolooezendegi