eitaa logo
تونل زمان
31هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ به کانال خودتون خوش اومدید. تونل زمان @admin_tonnelzaman پاسخگویی به مشکلات کانال و انتقادات __________________________ تبلیغات👇👇👇 @zaman_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
شنا رفتن بایک دست وفقط بر روی انگشت شصت توسط(بروس لی ) استاد افسانه ای هنرهای رزمی @tonnel_zaman 🌐
در طول 50 سال گذشته، بشریت: • 90٪ از تمام ماهی های بزرگ. • 70 درصد از جنگل های جهان. • بیش از 40000 دریاچه. • 25 درصد از همه گونه های پرندگان.‌ را نابود کرده است. @tonnel_zaman 🌐
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپِ پُرحرف رو از دست ندید! اسبی که در باتلاقی سرد و عمیق گیر کرده، با پذیرشِ شکست، داره نااُمیدانه به استقبال مرگ میره. ساکنان محلی، اسبِ گرفتار رو میبینن و با دیدن چسبناکی و عمق باتلاق، به این نتیجه میرسن که چیزی که میتونه ناجیِ این اسب نااُمید و تسلیم‌شده باشه، یک انگیزه و انرژی درونیه که اون رو به حرکت و تلاش برای نجاتِ خودش وادار کنه. برای ایجاد این انگیزه، گله‌ی اسبشون رو دور باتلاق میارن و اونا رو به حرکت درمیارن. اسبِ گرفتار با دیدن آزادی و جنب‌و‌جوش اسب‌های دیگه، امید و انگیزه‌اش شعله‌ور میشه و جنگیدن برای رها شدن رو آغاز میکنه. سرانجام، کششِ اشتیاقِ اسب، به کششِ باتلاقِ سرد می‌چربه و اسبِ خسته، خودش رو نجات میده! این قضیه تو زندگی ما هم صادقه! با چه افرادی در ارتباطیم؟! این افراد به ما اُمید و انگیزه میدن یا حرف‌ها و رفتارشون سرشار از انرژی منفیه و اشتیاق زندگی رو از ما می‌گیره؟ خیلی باید مراقب روابطمون باشیم، به‌خصوص در کشور ما که انگیزه داشتن و متفاوت بودن‌، روزبه‌روز داره عجیب‌تر و کم‌یاب‌تر میشه! 🆔 @tonnel_zaman
بخشی از سخنان غرورآفرین نادرشاه بزرگ پس از فتح هندوستان: فتح هند افتخاری نبود. برای من دستگیری متجاوزان و سرسپردگانی مهم بود که ۲۰ سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی میگرفتم؛ که آن هم از جوانمردی و خوی ایرانی من به دور بود... 📚به نقل از کتاب تاریخ سیاسی و نظامی دوران نادرشاه؛ ابوتراب سردادور @tonnel_zaman 🌐
با کلاس بودیم روی در یخچالمونم کباب داشتیم😅😆 @tonnel_zaman 🌐
دوست دارم برگردم به زمانی که ملاک برتری این شکلی بود .😅🤣 @tonnel_zaman 🌐
ظلم پذیری!! روزی روزگاری شیری جوان حاکم جنگل شد و یک روباه پیر وزیر و مشاور او بود که در حیله گری شهرت بی نهایت داشت. حیوانات جنگل پدر حاکم جوان را که بر آنان حکومت می کرد، به قتل رساندند و به خاطر وعده بازگشت آب به رودخانه و برکه های جنگل ، پسر او را حاکم کردند . شیر جوان سد پشت قصر را باز کرد و آب به رودخانه و همه برکه ها آمد و حیوانات شادمان ماه های اول حکومت شیر جوان در کنار هم کار می کردند و از زندگی لذت می بردند. روزی شیر به روباه گفت : ای وزیر، این حیوانات زمان پدرم مالیات نمی دادند و همیشهاز آذوقه قصر پدرم برای زمستان غذای مجانی دریافت می کردند و دیدی چه بر سر او آوردند و به قتل رساندند. آب سد قصر دارد تمام می شود و اگر خشکسالی شود، ما خودمان چه کنیم و دوباره حیوانات بر علیه ما توطئه می کنند و مرا به قتل می رسانند. روباه پیر رو به شیر کرد و گفت : سلطان جوانم، من این حیوانات را به خوبی می شناسم ، اگر به روشی که من می گویم حکومت کنی، تا آخر عمر حاکم جنگل خواهی بود؛ چون این حیوانات اگر در رفاه و آسایش باشند، دوباره بر علیه حاکم توطئه می کنند. شیر گفت: پس روش کار تو چیست ای روباه پیر؟ روباه جارچیان را به وسط جنگل فرستاد وبه آن ها گفت که جار بزنند و بگویند: بابت کمک به آبادانی جنگل از این به بعد باید هر ماه یک سکه به صندوق قصر مالیات دهید . چند ماه گذشت و به خاطر آبادانی همه حیوانات مالیات دادند . وقتی دیدند هیچ کاری از سوی قصر برای جنگل انجام نشد، دو تا از حیوانات اعتراض کردند و شکایت نمودند . روباه به مامورین دستور داد آن ها را دستگیر کنند. چون به شیر حاکم جوان تهمت کم کاری زدند، در حضور بقیه حیوانات سر آن ها را از تن جدا کنند ! شیر به روباه گفت: چه کار می کنی؟ حیوانات خشمگین می شوند و به قصر حمله می کنند . روباه گفت : سلطان جوانم ! من این حیوانات را خوب می شناسم، کارتان نباشد ، حکم اجرا شد و رعب وحشت در بین حیوانات به وجود آمد. بعد از چند وقت روباه دستور داد از این پس هر هفته باید یک سکه به قصر مالیات دهند . حیوانات معترض شدند؛ ولی از ترس هیچ شکایتی نکردند و مالیات را پرداخت کردند . روباه باز به حیوانات دستور داد هفته ای سه سکه باید مالیات دهید ، سه تا از حیوانات فقیر شکایت کردند که این چه وضعی است ؟ شیر دارد ظلم می کند . روباه سریعا دستور داد معترضان را به خاطر توهین به حاکم جنگل را زندانی کنند ، حیوانات دیگر سکوت کردند. روباه مالیات را هفته ای هفت سکه اعلام کرد و هر حیوانی اعتراض می کرد، به جرم توهین به سلطان جنگل زندانی یا اعدام می کرد . شیر جوان با سکه هایی که حیوانات داده بودند، یک قصر بزرگ و مجلل ساخت و آب را هم بر روی حیوانات بست. حیوانات به سختی کار می کردند و هر چی در می آوردند، خرج شکم خودشان و مالیات نمی شد و همه در غم و اندوه بودند و از ترس سلطان و اعدام نشدن اعتراض و شکایت نمی کردند و فقط در دل خود را نفرین می کردند که چرا توطئه کردند و شیر پدر را به قتل رساندند. روباه در دم مرگ به شیر گفت: اگر می خواهی همیشه حاکم بمانی، حیوانات را در غم و گرفتاری نگه دار و همیشه آن ها را بترسان که اگر شکم شان سیر شود، تو را خواهند کشت! نوشته شده توسط اسکار وایلد داستان نویس بزرگ اروپا و ایرلند ‌‌‌‎‌‌@tonnel_zaman 🌐
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه ما ایرانیان با پینکیو خاطرات زیادی داریم و بارها آن را تماشا کردیم اما تا حالا به ورای شخصیت های آن فکر نکرده بودیم! خالق ایتالیایی این اثر ماندگار و محبوب پرده از راز خلق شخصیت ها برداشته که واقعا شنیدنی است! @tonnel_zaman 🌐
نقاشی جالب یک مادر عرب برای فرزندانش برای اینکه ترتیب انبیاء را به آنها آموزش دهد @tonnel_zaman 🌐
- دندانپزشکی بدون درد + دروغگو 😁 یک کودک عصبی پس از مراجعه به دندانپزشک سال 1920 لندن @tonnel_zaman 🌐
اگه به جای لامپ یه روزگاری از این استفاده کردین باید عرض کنم که خودتون هم نوستالژی شدین @tonnel_zaman 🌐
اگر به دنبال اسبهای قدیمی می‌گردید، مردان قدیم آنها را سوار شدند و رفتند ‏ضرب المثل چینی @tonnel_zaman 🌐