#روایت
برای شفای هر دردمند و گرفتار
امام صادق علیهالسلام دعايى را از حضرت امام محمد باقر علیهالسلام و آن حضرت از امام زين العابدين علیهالسلام و آن حضرت از امام حسين بن على علیهالسلام و آن حضرت از اميرالمومنين علیهالسلام و آن حضرت از رسول خدا علیهالسلام و آن حضرت از جبرئيل صلواتاللهعلیه و جبرئيل هم از خداوند بزرگ، گرفته است، براى شفاى هر دردمند و گرفتارى نقل فرمودہ است آن دعا اين است که در شب جمعـه بعد از نماز مغرب و عشاء بگويد:
💥لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ 💥
به نقل از بحارالانوار، ج۹۵، ص۱۰
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
چه طور میشه بعضیها که خیلی هم علم دارند، ولی در بزنگاهها که باید تشخیص درستی داشته باشند تا بتوانند تصمیم درستی بگیرند، اما موفق به این امر مهم نمیشوند؟
بهنظرتان علت عدمموفقیت این افراد چیه؟
و چه راهکاری ارائه میدید تا چنین افرادی دچار خطاء محاسباتی در شرایط مهم نشود؟
لینک ناشناس 👇یا در پیوی بفرمایید
https://abzarek.ir/service-p/msg/1277299
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ttafakor
🏴در کربلا چه گذشت...
▪️دهم محرم الحرام | شهادت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران باوفایش
▪️ این روز، روز باریدن خون از آسمان است، و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسین علیهالسّلام در آن به وقوع پیوسته است.
#امام_حسین
#محرم
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#محرم
روضه خوانت میشوم با روضهای تک مصرعی: بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود😭
#شهید_عجمیان
#امام_حسین
کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین
سه ساعتی از روز عاشورا که هیچ
کسی طاقت دیدن آن را ندارد
#محرم
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#محرم
ولی درد اونجاست که حضرت زینب سلاماللهعلیها تمام روضههای این ده شب را در عرض چند ساعت، به چشم خود دید😭
#امام_حسین
#محرم
عصر عاشورا و شام غریبان
یا حضرت رقیه علیهاالسلام
کجایی عمو عباس، کجایی عمو عباس...
#امام_حسین
#کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor
#داستان
عصر عاشورا و شام غریبان
یا حضرت رقیه علیهاالسلام
بگو بدانم پدرم را سیراب کردهاند یا نه...
🔘 صالح بن عبدالله یهودی گوید:
در وقت آتش زدن خیمهها در اطراف صحرا نظر میکردم. دختری کوچک به نظر آوردم که گوشه جامهاش آتش گرفته بود. سراسیمه در آن بیابان به اطراف مینگریست و از شدت بیم میلرزید و مانند ابر بهاری میگریست.
مرا بر حالت او رحم آمده، به نزد او تاختم که آتش جامهاش را خاموش کنم. نزدیک شدم و گفتم: همانجا بايست. آن طفل بیچاره ایستاد. دیده حسرت بر من گشود. از اسب پیاده شدم، دیدم از ترس دوید به زیر شکم اسب و بر رکاب چسبید. دلم به درد آمد، آتش جامهاش را خاموش کردم.
زبان بستهاش را گشاد، وقتیکه این مهربانی را دید، آب در چشمش حلقه زد و فرمود: ای مرد! لبهایم را میبینی که از آتش عطش کبود شده؟ تو میتوانی جرعهای آب به کام تشنهام برسانی!
از شنیدن این کلام رقّت تمام برای من دست داده؛ ظرف آب از همراهان خویش گرفته به او دادم. دیدم آب را گرفته قبل از آشامیدن آهی از جگر کشید و آهسته آهسته رو به راه نهاد.
پرسیدم عزم کجا داری که آهسته آهسته راه میسپاری؟ فرمود: خواهر کوچکتری دارم که از من تشنهتر است، اجازه بده اول او را سیراب کنم. گفتم: نترس زمان منع آب گذشت؛ تو بنوش او را نیز سیراب خواهند کرد. گفت: ای مرد سوالی دارم! گفتم: بگو. گفت: پدرم در وقت عزم میدان، بسیار تشنه بود، آیا سیرابش کردند و یا اینکه تشنه کام او را کشتند؟ گفتم: نه. والله تا دم آخر میگفت: اُسقونِی شَربَةً مِنَ الْماءِ: به من کمی آب دهید.😭
اما کسی آبش نداد، بلکه جوابش را نیز ندادند و با لب تشنه و شکم گرسنه او را کشتند. وقتی که این سخن را از من شنید، آب را سرازیر گردانید و ظرف آب را به من داد و گفت: اکنون که پدرم تشنه جان داده، من هم آب نخواهم خورد.
دیدم از تشنگی مشرف به هلاکت است، با تهدید، آبی بر او خورانیدمز اما از یاد تشنگی پدرش آبی نخورد، همین قدر که لبهایش را تر نمود و قطرهای از آن به حلقش نرسید و با ناله و زاری بر حال پدرش میگریست.
در آن حال زن بلند قامتی فریاد زد: ای دختر برادرم! کجایی که از عمه و خواهران جدایی؟ دختر از شنیدن صدای آن زن مضطر، مانند طفلی که خود را به دامان مادر پندارد، خود را به دامان او انداخت و گریه درونش را عیان ساخت و هق هق گریهاش بلند شد.
📚به نقل از بحر المصائب، ج۵، ص۳۴۶
#محرم
#امام_حسین
کانال_اندکی_تفکر
🌷
@ttafakor