صدایِ کربلا ۴.mp3
10.85M
#صدای_کربلا ۴ 🏴
#استاد_شجاعی
#آیتالله_مصباح
#شهید_آوینی
✿ کربلا حجلهگاه است!
حجلهگاهی که یک معشوق هست و بیشمار عاشق!
بیشمار عاشق... که میدوند تا به چشم این تنها معشوق واقعیِ عالم بیایند.
- کربلا حجلهگاهی محدود به زمان و مکان نیست!
حجلهگاهی است به وسعت تمام تاریخ!
- آیا این حجلهگاه، در زندگی شما، جایی دارد؟
- آیا درخشیدن در این حجلهگاه، منشاء اثر انتخابهای شما هست؟
💥همه نمیتوانند عاشق شوند!
#افتاب_در_حجاب
#قسمت3
🏴پرتودوم🏴
بایست بر سر حرفت زینب! که این هنوز اول عشقیم است.
سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصه وجود گذاشتى اى نفر ششم پنج تن!
بیش از هر کس ، حسین از آمدنت خوشحال شد....
دوید به سوى پدر و با خوشحالى فریاد کشید:
پدرجان! پدرجان! خدا یک خواهر به من داده است!زهراى مرضیه گفت:
على جان! اسم دخترمان را چه بگذاریم حضرت مرتضى پاسخ داد:
نامگذارى فرزندانمان شایسته پدر شماست. من سبقت نمى گیرم از پیامبر در نامگذارى این دختر.
پیامبر در سفر بود...
وقتى که بازگشت، یکراست به خانه زهرا وارد شد، حتى پیش از ستردن گرد و غبار سفر، از دست و پا و صورت و سر.پدر و مادرت گفتند که براى نامگذارى عزیزمان چشم انتظار بازگشت شما بوده ایم.
پیامبر تو را چون جان شیرین ، در آغوش فشرد، بر گوشه لبهاى خندان بوسه زد و گفت:نامگذارى این عزیز، کار خود خداست . من چشم انتظار اسم آسمانى او مى مانم.
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را براى تو از آسمان آورد، اى زینت پدر! اى درخت زیباى معطر!
پیامبر از جبرئیل سؤ ال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست جبرئیل عرضه داشت:همه عمر در اندوه این دختر مى گریم که در همه عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.
پیامبر گریست.
زهرا و على گریستند. دوبرادرت حسن و حسین گریه کردند و تو هم بغض کردى و لب برچیدى.همچنانکه اکنون بغض، راه گلویت را بسته است..
و منتظر بهانه اى تا رهایش کنى و قدرى آرام بگیرى. و این بهانه را حسین چه زود به دست مى دهد
یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاءصیل
شب دهم محرم باشد،..
تو بر بالین سجاد، به تیمار نشسته باشى ، آسمان سنگینى کند و زمین چون جنین ، بى تاب در خویش بپیچد،جون_غلام_ابوذر، در کار تیز کردن شمشیر برادر باشد،..
و برادر در گوشه خیام ، زانو در بغل ، از فراق بگوید و از دست روزگار بنالد.چه بهانه اى بهتر از این براى اینکه تو گریه ات را رها کنى و بغض فرو خفته چند ده ساله را به دامان این خیمه کوچک بریزى.
نمى خواهى حسین را ازاین حال غریب درآورى.
حالى که چشم به ابدیت دوخته است و غبار لباسش را براى رفتن مى تکاند.
اما چاره نیست....
بهترین پناه اشکهاى تو، همیشه آغوش حسین بوده است و تا هنوز این آغوش گشوده است باید در سایه سار آن پناه گرفت...
این قصه، قصه اکنون نیست.
به طفولیتى برمى گردد که در آغوش هیچ کس آرام نمى گرفتى جز در بغل_حسین . و در مقابل حیرت دیگران از مادر مى شنیدى که:بى تابى اش همه از فراق حسین است. در آغوش حسین،چه جاى گریستن
اما اکنون فقط این
آغوشحسین است که جان مى دهد براى گریستن و تو آنقدر گریه مى کنى که از هوش مى روى و حسین را نگران هستى خویش مى کنى.حسین به صورتت آب مى پاشد... و پیشانى ات را بوسه گاه لبهاى خویش مى کند.
زنده مى شوى و نواى آرام بخش حسین را با گوش جانت مى شنوى که:
آرام باش خواهرم ! صبورى کن تمام دلم! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است . حتى آسمانیان هم مى میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست کسى زنده بماند. اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند....
#ادامه_دارد.....
#افتاب_در_حجاب
#قسمت4
... اوست که مى آفریند، مى میراند و دوباره زنده مى کند حیات مى بخشد و برمى انگیزد... جد من که از من برتر بود، زندگى را بدرود گفت. پدرم که از من بهتر بود، با دنیا وداع کرد. مادرم و برادرم که از من بهتر بودند، رخت خویش از این ورطه بیرون کشیدند. صبور باید بود، شکیبایى باید ورزید، حلم باید داشت...
تو در همان بى خویشى به سخن درمى آیى که:برادرم! تنها زیستنم! تو پیامبرم بودى وقتى که جان پیامبر از قفس تن پرکشید. گرماى نفسهاى تو جاى مهر مادرى را پر مى کرد وقتى که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد.
تو پدر بودى براى من و حضور تو از جنس حضور پدر بود وقتى که پرنده شوم یتیمى برگرد بام خانه مان مى گشت.وقتى که حسن رفت ، همگان مرا به حضور تو سر سلامتى مى دادند. اکنون این تنها تو نیستى که مى روى،این پیامبر من است که مى رود، این زهراى من است ، این مرتضاى من است ، این مجتباى من است. این جان من است که مى رود....
با رفتن تو گویى همه مى روند. اکنون عزاى یک قبیله بر دوش دل من است ، مصیبت تمام این سالها بر پشت من
سنگینى مى کند. امروز عزاى مامضى تازه مى شود. که تو بقیه الله منى ، تو تنها نشانه همه گذشتگانى و تنها پناه همه بازماندگان...
حسین اگر بگذارد، حرفهاى تو با او تمامى ندارد....سرت را بر سینه مى فشارد و داروى تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:خواهرم ! روشنى چشمم ! گرمى دلم ! مبادا بى تابى کنى !
مبادا روى بخراشى ! مبادا گریبان چاك دهى ! استوارى صبر از استقامت توست . حلم در کلاس تو درس مى خواند، بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند، شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد و تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده مى شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد مى دهند.
راضى باش به رضاى خدا که بى رضاى تو این کار، ممکن نمى شود.
در این شب غریب ، در این لحظات وهم انگیز، در این دیار فتنه خیز، در این شبى که آبستن بزرگترین حادثه آفرینش است ،
در این دشت آکنده از اندوه و مصیبت و بلا، در این درماندگى و ابتلا، تنها نماز مى تواند چاره ساز باشد.
پس بایست !...
قامت به نماز برافراز و ماتم و خستگى را در زیر سجاده ات ، مدفون کن .
نماز، رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست . نماز، کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبى است . تنها نماز مى تواند مرهم این دل افسرده و جگر دندان خورده باشد.
انگار همه این سپاه_مختصر نیز به این حقیقت شیرین دست یافته اند....
خیمه هاى کوچک و به هم پیوسته شان مثل کندوى زنبورهاى عسل شده است که از آنها فقط نواى نماز و آواى قرآن به گوش مى رسد. سپاه دشمن غرق در بى خبرى است ، صداى معصیت ، صداى عربده هاى مستانه ، صداى ساز و دهلهاى رعب برانگیز، به آنها لحظه اى مجال
تامل و تفکر و پرهیز و گریز نمى دهد.
کاش به خود مى آمدند؛...
کاش از این فتنه مى گریختند، کاش دست و دامنشان را به این خون عظیم نمى آلودند، کاش دنیا و آخرتشان را تباه نمى کردند، کاش فریب نمى خوردند؛ کاش تن نمى دادند؛ کاش دل به این دسیسه نمى سپردند.
اگر قصدشان کشتن حسین است..،
با ده یک این سپاه هم حادثه محقق مى شود....
مگر سپاه برادرت چقدر است
چرا اینهمه انسان ، دستشان را به این خون آلوده مى کنند؟ چرا اینهمه آمده اند تا در سپاه کفر رقم بخورند؟
چرا بى جهت نامشان را در زمره دشمنان اسلام ثبت مى کنند؟
نمى گویى به شما کمک کنند، شما از یارى آنها بى نیازید، خودشان را از مهلکه دنیا و آخرت درببرند. جان خودشان را نجات دهند، ایمان خودشان را به دست باد نسپرند. یک نفر هم از اهل جهنم کم شود غنیمت است.
این چه جهالتى است که دامن دلشان را گرفته است؟
این چه جهل مرکبى است که سرمایه عقلشان را به غارت برده است ؟
چرا راه گوشهایشان را بسته اند؟
چرا راه دلهایشان را گرفته اند؟
انگار فقط خدا مى تواند آنان را از این ورطه هلاکت برهاند.
باید دعاکنى برایشان....
#ادامه_دارد.....
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچکس مثل حسین گریه هامونو نمیبینه🏴🏴
لبیک یا حسین 💔🏴
✅نخ تسبیح سخنان اخیر رهبری
دیدار رهبرانقلاب با ائمه جمعه یک نکته کلیدی داشت که طی ماه های اخیر به روش های مختلف تکرار شده است. در دیدار با خبرگان رهبری. دیدار با نمایندگان مجلس. در جلسه با مداحان. دیدار با نظامی ها. در هیات و در بین عزادارن. در جمع پرستاران. در میان گروه های جهادی و خطاب به رسانه ها...و در آخرین دیدار با ائمه جمعه.
✅این کلید واژه و یا نخ تسبیح چیست؟ جهاد تبیین.
در هر دیدار نیز متناسب با مخاطب، این رویکرد راهبردی را توضیح دادند.
🔸در جمع نمایندگان مجلس، جهاد تبیین را با مردمی شدن گفتند: با مردم بنشینید و بشنوید و ذهنشان را روشن کنید.
🔹در جمع جوانان با اشاره به هویت جوانی، از امیدآفرینی و افشای حقایق گفتند.
🔸خطاب به هنرمندان از جهاد روایت حضرت زینب گفتند. اینکه جهاد تبیین باید هنرمندانه باشد چون آوینی.
🔹در جمع نظامیان جهاد تبیین را با تاکید بر یک جنگ ترکیبی توضیح دادند. اینکه جنگ نظامی و جنگ اقتصادی را باید در کنار یک جنگ ذهنی دید.
🔸در جمع هیاتی ها، هیات امام صادق پسند را تصویر کردند. هیاتی که منبر و روضه اش بر گرده جهاد تبیین است.
✅و اما جهاد تبیین در جمع ائمه جمعه...
فرمودند: پدر باشید.
در ادامه نیز ویژگی های کلیدی جهاد تبیین با رفتار پدرانه را توضیح دادند....
1⃣یکم. پدر برای همه فرزندانش با هرگرایش و سلیقه ای دلسوز است.
2⃣دوم. فرزند شناس است. از سر ظاهر حکم نمی دهد. مثال زدند که در راهپیمایی غدیر همه بودند؛ با هر ظاهر و شمایلی.
3⃣سوم. پدر عامل است. اگر از تقوا می گوید خودش اهل تقوا است.
4⃣چهارم. پدر به زبان فرزند حرف می زند. لذا فرمودند هنرتان اینست که مفاهیم معرفتی و انقلابی را به زبان روز بگویید.
5⃣پنجم. زبانش گرم و صمیمی و اتحاد آفرین و امید بخش و آرامش دهنده است و دستاویز برای هجمه معاندین نمی سازد.
6⃣ششم. منفعل نیست. بجای دفاع، حمله می کند. کاری که رهبری در تبیین ماجرای حجاب کردند از همین جنس بود. فرمودند زن محجوب و با شرف و بااستعداد ایرانی با موفقیتش بر حیثیت غرب ضربه زده است.
✅✅و اما به این فهم اوج توصیه رهبری برای جهاد تبیین جائی است که تاکید بر مردمسالاری پدرانه می کنند.
فرمود مردمی باشید: اگر نمازگزارهایتان کم شدند نگران شوید.
و مردمی شدن چیست؟ رشد معنوی همه مردم با هم؛ پدر اینگونه است.
پدر، رشد خودش را هم در رشد خانواده می بیند. به همین دلیل به عنوان نشانه توضیح دادند که اگرچه ذکر و عبادات فردی خوب است اما اوجش اینست که ذاکری جمعی باشد.
✳️جهاد تبیین دستگیری پدرانه است تا همه با هم رشد کنیم... و این عمق مردمسالاری دینی است.
هدایت شده از زیست شهر نوین مولّد
پیج ما (زیست شهر مولّد) در اینستاگرام
👇👇👇👇
🌹پیج اینستاگرام زیست شهر مولد🌹
پیج ما رو در اینستاگرام دنبال کنید
دوستان به امید خدا با این طرح که کلی جنبه های فرهنگی و اجتماعی هم به طور کامل علاوه بر بحث معماری و شهرسازی در اون دیده شده، میتونیم امیدوار به تحقق #سبک_زندگی_اسلامی و تحقق #الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت باشیم.
به جدّ میتونم بگم عملیاتی ترین و روی زمین ترین پروژه ای که نیروهای انقلابی در حال حاضر درگیر اون هستن و ان شاءالله به یاری امام زمان عج اجرا خواهد شد همین طرح هست! با این تفاوت که حداکثر تلاش همه دست اندرکاران پروژه، اسلامی بودن همه الگوها بوده در حد بضاعت و اقتضائات موجود و در نظر گرفتن #دوران_گذار
#زیست_شهر
#معماری_اسلامی
#الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت
⭕️ یزید هم حاضر است اسپانسرِ اینگونه مراسمات شود!
◀️ این سخنان #شهید_مطهری را حتماً بخوانید؛ شهید، خطری جدی را به ما یادآوری میکند؛ خطرِ تهیشدن یک حرکت اجتماعی از معنا؛ خطرِ برگزاری مراسماتی بیجهت، خنثی، تشریفاتی و از روی عادت؛ مراسماتی بیاثر، که حتی اگر یزید هم از گور درآید، میتواند در آنها شرکت کند، و برای حسینش اشک بریزد:
🔸 گاهی یک جریان موج خیز و حرکتزای اجتماعی، روح خود را از دست میدهد و از آن جز یک سلسله آداب و تشریفات بیاثر باقی نمیماند.
🔹 اميرالمؤمنين فرمود اسلام به دست امويها مانند ظرفی که وارونه شود و محتوایش بیرون بریزد و جز خود ظرف باقی نماند، وارونه میشود و از محتوای خود خالی میشود (یُکْفَأُ الْاِسْلامُ کَما یُکْفَأُ الْاِناءُ). و ما، نام این پدیده اجتماعی را، تبدیل حرکت به بنیاد مینهیم.
🔸 در شرایطی که حسین به صورت یک مکتب در یک زمان حضور دارد و سمبلِ راه و روش اجتماعی معین، و نفی کنندهی راه و روش دیگری است، یک قطره اشک برایش ریختن در واقع نوعی سربازی است.
🔹 در شرایط خشن یزیدی، در حزب حسینیها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعی از خود گذشتگی است. اینجاست که عزاداری حسین بن علی یک حرکت است، یک موج است، یک #مبارزه_اجتماعی است.
🔸 اما تدریجاً روح و فلسفه این دستور فراموش میشود و محتوای این ظرف بیرون میریزد و مسئله شکل یک عادت به خود میگیرد که مردمی دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند، بدون اینکه نمایانگر یک #جهتگیری_خاص_اجتماعی باشد و بدون آنکه از نظر اجتماعی عمل معنیداری به شمار رود، فقط برای کسب ثواب (که البته دیگر ثوابی هم در کار نخواهد بود) مراسمی را مجرد از وظایف اجتماعی و بی رابطه با حسینهای زمان و بی رابطه با یزیدها و عبيداللههای زمان بپا دارند.
🔹 اینجاست که حرکت تبدیل به بنیاد یعنی #عادت شده و محتوای ظرف، بیرون ریخته و ظرفِ خالی، باقی مانده است. در چنین مراسمی است که اگر شخص یزید بن معاویه هم از گور بدر آید حاضر است که شرکت کند، بلکه بزرگترین مراسم را بپا دارد. در چنین مراسمی است که نه تنها (تباکی) اثر ندارد، اگر یک مَن اشک هم نثار کنیم به جایی برنمی خورد.
📚 استاد مطهری؛ بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر - ص ۸۲