حضرت معصومه نجات داد
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ حسين اشعري در محضر آيت اللّه محسني ملايري رحمه الله از پدر بزرگوارشان، آيت الله حاج شيخ علي اصغر اشعري رحمه الله بدون واسطه نقل كرد كه فرمود: «در آن ايام كه بين صحن عتيق و مدرسه فيضيه دري بود و طلاب از آن در به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف مي شدند، روزي از مدرسه فيضيه وارد صحن مقدس شدم. هنگامي كه در زير ساعت قرار گرفتم، متوجه شدم كه جمعي در اطراف يك فردي گرد آمده اند. چون نزديك رفتم، ديدم مردي نشسته، پاهايش را دراز كرده، شلوارش را بالا زده، پاهايش شديدا ورم كرده و پر از زخم و كثافات است كه انسان نمي تواند به طرفش نگاه كند.
من به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف شدم و مشغول زيارت گشتم. بعد از مدتي از حرم بيرون آمدم. ديدم جمعيت بسيار انبوهي در همان نقطه گرد آمده اند. صف ها را شكستم و جلو رفتم. با كمال تعجب ديدم كه همان مرد در همان نقطه نشسته، ولي ساق هايش مانند بلور شفاف و نوراني گشته. ورم پاها به كلي رفع شده و از زخم و كثافات هيچ نشاني نمانده است.
ساق ها آن قدر زيبا و بلورين شده بود كه اگر فشار جمعيت مانع نبود، بر زمين مي نشستم و بر پاهايش بوسه مي زدم.
اين يكي از كرامات بسيار والاي اين كريمه اهل بيت است كه پدرم آن را با چشم خود مشاهده كرده و من آن را بدون واسطه از پدرم شنيده ام».1
از حضرت معصومه عليهاالسلام شفا گرفتم
ميرزا موسي فراهاني از سركشيك حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلامنقل مي كند كه در سال 1300 هـ . ق در يكي از شب هايي كه نوبت كشيك من بود، زن مفلوجه اي را به قصد استشفا از كاشان به قم آوردند و به ضريح بستند.
در ساعت مقرري كه درهاي حرم بسته مي شد، اين زن در حرم ماند و درها بسته شد و من در بيرون حرم كشيك مي دادم. بعد از نيمه شب، صداي آن زن را شنيدم كه مي گفت: مرا شفا دادند.
در حرم را گشودم و ديدم اين بانوي سعادتمند شفا يافته است. كيفيت شفا يافتنش را پرسيدم. گفت: عطش بر من غلبه كرد. خجالت كشيدم كه در را بكوبم و از شما آب مطالبه كنم. لذا به حال عطش خوابيدم.
در عالم رؤيا كاسه آبي به من دادند و فرمودند: «اين آب را بخور كه شفا مي يابي.» آب را خوردم و از خواب بيدار شدم. نه از عطش خبري بود و نه از فلج اثري».2
1. كريمه اهل بيت، ص 242.
2. اقامة البرهان، ص 289.
خبر غيبي امام صادق عليه السلام از حضرت معصومه عليهاالسلام قبل از ولادتش
امام صادق عليه السلام قبل از ولادت پدر حضرت معصومه عليهاالسلام، از او ياد كرده است. اين موضوع نشان مي دهد كه اين بانوي جليل القدر، از امتيازها و ويژگي هاي ارجمندي بهره مند است. در اينجا به دو روايت در اين زمينه اشاره مي كنيم:
يكي از شيعيان به محضر امام صادق عليه السلام آمد. ديد آن حضرت در كنار گهواره كودكي، با آن كودك گفت وگو مي كند. تعجب كرد و گفت: «آيا با كودك نوزاد سخن مي گويي؟» امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر تو هم مايل هستي، نزد اين كودك بيا و با او گفت وگو كن». مرد مي گويد: «كنار گهواره آن كودك نوزاد رفتم. سلام كردم. جواب سلام مرا داد. به من فرمود: نامي كه براي دختر تازه متولد شده ات برگزيده اي، عوض كن؛ زيرا خداوند آن نام را دشمن دارد. (وي چند روز قبل صاحب دختر شده بود و نامش را حُمَيرا گذاشته بود). سخن گفتن نوزاد و اطلاع او از اخبار پنهان و نهي از منكر او، مرا شگفت زده كرد و بهت زده شد. امام صادق عليه السلام به من فرمود: تعجب نكن، اين كودك فرزندم موسي است. خداوند از او دختري به من عنايت كند كه نامش فاطمه است. او در سرزمين قم به خاك سپرده مي شود و هر كس (مرقد) او را در قم زيارت كند، بهشت بر او واجب است».1
همچنين امام صادق عليه السلام قبل از ولادت حضرت معصومه عليهاالسلام در گفتاري در شأن او فرمود:
وَ سَتُدفَنُ فِيها اِمْرَأَةٌ مِنْ اَوْلادِي تُسَمّي فاطِمَةُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.
و به زودي، بانويي از فرزندان من به نام فاطمه در قم دفن شود، پس هركس او را زيارت كند، بهشت براي او واجب مي شود.
ذيل اين روايت آمده امام صادق عليه السلام اين سخن را قبل از ولادت امام كاظم عليه السلام فرمود.2
امام صادق عليه السلام در سخن ديگري فرمود: «بانويي از فرزندانم در قم رحلت مي كند كه به شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند».3
امام صادق عليه السلام در كلامي ديگر مي فرمايد:
حرم خداوند، مكه؛ حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله، مدينه؛ حرم اميرمؤمنان علي عليه السلام، كوفه و حرم ما اهل بيت، قم است. به زودي بانويي به نام فاطمه از فرزندان من در آنجا مدفون خواهد شد كه هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب خواهد شد.4
1. منهاج الدموع، ص 441.
2. بحارالانوار، ج 60 ، ص 117.
3. همان، ص 228.
4. همان، ج 102، ص 267.
سه داستان:
1 روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،
این یعنی ایمان...
2 كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت
اين يعنى اعتماد...
3 هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم
اين يعنى اميد...
@tth_ir
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به سُخره بگیرد
به بهلول گفت:هیچ شباهتی بین من و تو هست؟ بهلول گفت:البته که هست
مرد ثروتمند گفت:چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟ بگو
بهلول جواب داد:
دو چیز ما شبیه یکدیگر است،
یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
و دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است ...
حجةالاسلام قرائتی:
🌾 یک عالمی در اصفهان بود به نام حاج آقا رحیم ارباب، از علمای درجه یک اصفهان بود. من جوان بودم دیدنش رفتم.
🌾 گفتم:
چطور افرادی بد عاقبت میشوند؟ یک عمری خوب هستند ولی یک دفعه بد درمیآیند؟
🌾 ایشان یک خرده فکر کرد و گفت:
کتاب را بیاور. آنجا را باز کن.
🌾 گفت:
گناهان کوچولو که آدم بگوید: اینکه چیزی نیست، این را خدا میبخشد. مثل میکروب کوچولویی است که میگوید: چیزی نیست.
ولی همین که میگوید: چیزی نیست، به دکتر مراجعه نمیکند و همین میکروب این را از پا درمیآورد.
🌾 حالا این دو تا فُکل چیزی نیست.
🌾 بله، اینکه میگویی چیزی نیست بد است.
🌾 کسی یک تف بیاندازد به صورت کسی و بگوید: اینکه سنگین نبود. یک تف بود!
بله یک تف بود و جایی هم خونی نشد اما تا آخر عمر دیگر تو را نمیبخشد.
🌾 سنگ یک کیلو که خون بیاندازد و عذرخواهی کنی میبخشد، تفی که خون هم نیاندازد و عذرخواهی نکند، خدا نمیبخشد.
🌾 آنوقت این گناهان کوچولو آدم را بد عاقبت میکند.
🎤 درس هایی از قرآن،