هدایت شده از _شیدایی،..
کنار اتوبان بودیم ،
خورشید سرخ ،
چراغ ماشینها کمکم روشن میشدند ..،
تیشرتم چسبیده بود به بدنم اگر میچلانیدمش یك تشت را پُر از آب میکرد ؛
دستهایش را سفت گرفتم گفتم : اگر ماشین
داشتیم الان زیر کولرش به ریش پاییزی که ادای تابستان را در میآورد ، میخندیدیم !
او خندید! ولی شاید من فکر میکردم خندید
چون لبهایش چسبید به بیخ گوشش اما صدایی نیامد فقط نمایش و رژه دندانهای سفیدش بود ...
گفت : ماشین خریدی باید بریم شمال!
گفتم : شمال ، اصلاً میریم زندگی کنیم..!
باز نگاه و نمایش دندانها ...
بالای اتوبان رجایی روی پلِ ماشینها نشسته
بودیم ،
پشت سرمان فضای سبز بود ،
باد گرمی که میریخت روی بدنمان و ماشینها هم قیژژژ میرفتند ؛
روبهرویمان بیلبوردِ کلبهای در وسط جنگل بود ،
دستم دور کمرش پیچ خورد ، سفت
بغلش کردم ؛
گفتم : فکر کن ازدواج کردیم ، خونمون شماله کلبهای چوبی داریم .. آب شره کرده روی فرشهایمان ، ناودان پُر از آب ، تمام چوبهای کلبه تَر شده ، کل فضا را بوی چوب پُر کرده است ،
از شومینه صدای ترق و تروق میاد ، آتش میرقصد اما باز خونه سرده ؛
من پتوی نباتی رنگی که با پشم گوسفند تو ریسندگی کردی را میپیچیم دورت ، آرام آرام سرت را از بازوهایم جدا میکنم و میگذارم روی بالشی که از پَر غازها درست کردهای و بوسهای میزنم به صورتت ...
جوراب پنبهایم را پا میکنم میروم سمت اصطبل .. اسبم را که یك دست قهوهای سوخته است را سوار میشوم و صدای چالاپ چالاپاش را وقتی از علفزار پُر از آب رد میشود در دالان گوشم تکرار میشود بوی طراوت گلها و سبزهها و نمِ باران سینهام را پُر میکند ؛
کنار درختِ پیری که تیکهای از آن را رعد دیشب جدا کرده را با تبرم جدا میکنم و برایت میآورم تا گرم شوی ؛
میبینم تو بلند شدهای ، از زیر مرغها تخممرغ
را برداشتهای چند نوك هم به دستهایت زدند و من غری میزنم تهدید به غذای شب آنها را میکنم ؛
تو مثل همیشه با مهربانی سقلمهای به من میزنی .. دستهایت را میبویم و میبوسم و تو را میبینم با دست دیگری مشغول سرخ کردن تخم مرغ ها ...
دیدم یكباره گفت : بسه عزیزم چقدر نقشه
داری ..! پاشو شب شده ماشین بگیرم و برم ..
نگاهی به جیبم میکنم میبینم ته جیبم را برایش آبنبات خریدهام از آن گرانها که دوست داشت ..
بغضی میکنم و برمیگردم که به او بگویم من
پول ندارم ، اما میبینم کسی نیست !
او رفته است همان سالی رفت که فهمید آیندهای با من ندارد ...
و من الآن سالهاست هر شب گز میکنم ،
میآیم روی پل رجایی تا یاد اویم باشم ،
و قلبی که مثل کلبه همیشه تَر است با اشكهای دلتنگی :') ...
#صحرا
#شبنم قلیخانی استاد کارگردانی تئاتر دانشگاه آزاد
🆔
سـیـــtⓥــنـما
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸
هدایت شده از _شیدایی،..
کسی ك بهتون میگه حالش خوب نیست
یا دلیل حال بدش شمایید یا شما اونی هستید
کہ میتونه حالشو خوب کنه؛
آدم بی دلیل به هر کسی نمیگه حالش
خوب نیست(:
«ژیک» نقل و روایتی تازه و بدیع از زندگی «سلمان پارسی» و تاریخ صدر اسلام
🔹ناصر علاقبندان بازیگران نام آشنا تئاتر در اثر تازه خود با نام «ژیک» زندگی سلمان پارسی را روایت و نقل کرده است.
🔹این نمایش که اثری پژوهشی درباره زندگی سلمان فارسی است تا ۲۸ دیماه در تماشاخانه سنگلج اجرا خواهد داشت.
⭐️ ⭐️
سـیـــtⓥــنـما
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸
♦️بودجه ساخت «معمای شاه» دو برابر «مختارنامه» بود
🔹سریال «مختارنامه» که برآورده آن با ۲ میلیارد تومان شروع شده و کار با ۲۴ میلیارد تومان به پایان رسید.
🔹تنها پروژهای که همان میزان برآورد شده به اتمام رسید، سریال «مدار صفر درجه» به کارگردانی حسن فتحی بود در حالی که سریالهای دیگر مثل «معمای شاه» با زیر ده میلیارد تومان برآوردشان شروع شد و نهایتا با ۵۶ میلیارد تومان به پایان رسید.
🔹این یعنی هزینه نهایی ساخت سریال «معمای شاه» دو برابر سریال«مختار نامه» بوده است.
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸
#عادل فردوسی پور مدرس دانشگاه صنعتی شریف
🆔
سـیـــtⓥــنـما
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸
حکم ممنوعالکاری مهران مدیری لغو شد
🔹️خبر رسیده که مهران مدیری در فیلمی به کارگردانی محمود کلاری مدیرفیلمبرداری نامدار سینمای ایران و به تهیهکنندگی علی اوجی، مشغول بازی است.
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸
#پریناز ایزدیار
➖➖➖➖➖➖
💋Celebrity Shot📸
سـیـــtⓥــنـما
➖➖➖➖➖➖
💋@tv_honarmanda📸