از تاریخ کشورم فهمیدم، نتیجه همراهی زنان سلیطه با نَرهای بی‌ناموس که بازیچه دست رسانه‌های انگلیسی شدن، واقعه‌های خسارت‌بار همچون کودتای ۲۸ مرداد برای این کشور رقم زدن "علیرضا پناهی" @twiita

🌿﷽🌿 حضرت محمد صلی الله علیه و آله: (رمضان) ماهی است كه ابتدايش رحمت است و ميانه ‏اش مغفرت و پايانش اجابت(دعا) و آزادى از آتش جهنم 📚الكافی جلد4 صفحه67 @twiita

🌙 دعای روز #اول ماه مبارک #رمضان " دعا " @twiita

صحبت‌های شنیدنی امام خمینی(ره) درباره ماه مبارک رمضان " رمضان " @twiita

اسرائیل سرطان دنیای ماست.. ‎#اللهم_عجل_لوليك_الفرج @twiita

این همه کمک شده به مردم سیستان و بلوچستان، اونوقت این مردم بامرام اونارو بخشیدن به پاکستانی ها! وقتی بری بین مردم، وقتی پای حرفای مردم بشینی، یچیزایی میبینی و میشنوی که در برابر مردمت تا کمر خم میشی. " سعید بامرام ☫ " @twiita

⭕️امام خمینی(ره): نوه من اگر دست به سلاح برد، او را با تیر بزنید! 🔹سید حسین خمینی در ابتدای انقلاب اگرچه بسیار جوان بود اما در عرصه سیاسی فعالیت محسوسی داشت، به‌گونه ای که یکی از طرفداران شناخته شده جریان بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق به شمار می رفت و حتی پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی در خردادماه١٣۶٠ چند روز بعد از آن، حاضر به مرزبندی با بنی صدر نشد. 🔹سید حسین خمینی در سال۵٩ در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود، به مشهد می رود و به نفع بنی صدر سخنرانی می کند؛ مردم به او حمله ور میشوند و او هم که اسلحه کمری داشته و دست به سلاح می‌برد و نیروهای کمیته مانع می‌شوند او را به اتاقی منتقل می‌کنند و با دفتر امام خمینی تماس می‌گیرند و جریان رو به ایشون میگن 🔹امام خمینی(ره) به مرحوم اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. اولین کسی هم که پس از انقلاب #حصر خانگی شد همین سیدحسین بود، و در ادامه هم به امام میگن: ایشون نوه‌ی بزرگ شماست، با این حال اگه دست به سلاح شد بزنیمش؟ ایشون می‌فرمایند: اون بچه‌های پاسدار هم فرزندان من هستند. دومین نفر هم نورالدین کیانوری رهبر حزب توده و نوه شیخ فضل‌الله نوری #ریزش_ها_و_رویش_های_انقلاب @twiita

ماه رمضان در فلسطین اعلام شد از امروز مردم با زبون روزه مشغول خونه‌ تکونی‌ان با این تفاوت که وقتی اجسام سنگین رو کنار میزنن،اجساد کودکانی‌ که با رویای بزرگ شدن برای همیشه خوابیدن رو پیدا می‌کنن... ماه رمضان امسال،ماه درک کردن حال فقرای غزه ست.💔 " بَچِه‌ مُهَندِس🇮🇷🇵🇸 " @twiita

‏بچه‌ها این غولی که می‌بینید رآکتور‌ فوق سنگین تولید متانول به نام R ۳۰۰۱ عه + این غول برای اولین بار توی ایران و بدست مهندسای ایرانی و با فناوری کاملا ایرانی ساخته شده✌️ + فناوری ساخت این دستگاه رو فقط ۴ کشور دیگه بجز ایران دارن + تولیدش به دست خودمون باعث بی‌اثر شدن تحریم شده + میلیون‌ها دلار صرفه‌جویی خروج ارز داشته + انحصار تولیدش رو از کشورهای غربی گرفته + و صنعت کشورو ارتقاء داده و اشتغالزایی داشته به افتخار شرکتهای دانش‌بنیان جمهوری اسلامی ایران که ما رو از جایی که آفتابه هم نمی‌تونستیم بسازیم به اینجا رسوندن✌️🇮🇷🇮🇷 "آدم" @twiita

❤️🌷۲۲ اسفند روز بزرگداشت #شهدا گرامی باد🇮🇷🌷❤️ " sardarmyway " @twiita

‌‎ ‌‎ زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت. فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: #خدایا! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت #شاهد باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما #فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد. 🌺شهید سردار حاج حسین خرازی 🌺 @twiita