eitaa logo
توییتا
10.2هزار دنبال‌کننده
42هزار عکس
12هزار ویدیو
37 فایل
رهبر انقلاب: "جهاد تبیین، فریضه‌ای فوری و قطعی است." ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ✅ کپی از مطالب کانال، مشروط بر ذکر صلوات برای شهدا، بلا اشکال و آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
‏دیگه تو اوکراین هم این ضرب المثل رایج شده، ‎ از غیب رسید ؛)) "M.N.Rمجتبی" @twiita
ساخته‌ی دست پسرم خودش میگه میخاد باهاش قاتلین رو نابود کنه. ولی به گمانم از روی ساخته شایدهم برعکسش . نمیدونم والا "عباس" @twiita
کشورهای اروپایی تصمیم گرفتن تحریم‌های تسلیحاتی راکه براساس می‌بایست امسال لغو می‌کردن،لغو نکنن. حواسشون نیست که خودشون روتحریم کردن تامابهشون سلاح ندیم. ایناهنوزتوقرن ۲۰موندن وفهم نکردن که دنیای بعد از بادنیای قبل ازآن فرق دارد. البته این ازحماقت برجامیون و پلشتی برجام چیزی کم نمی کنه. "محمد تقی نظریان مفید" @twiita
ایران؛ قدرت اول ی دنیا اوایل امسال یک جنگنده اوکراینی توسط پهپاد خریداری شده توسط روس ها مورد اصابت قرار گرفت و منهدم شد و خلبان آن هم کشته شد. حالا در ، پهپاد دشمن فرضی توسط پهپاد ارتش با دقت مورد اصابت و منهدم شد من دیگه حرفی ندارم😜دشمن حواسش باشه "شاهد۱۳۶" @twiita
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈تولید پهپاد کامیکاز "Geranium" در رنگ سفید و مشکی مدرن "طرح" ✍️ مشکی پوش هم وارد میدان شد🔥😎 " sardarmyway" @twiita
‌‎ ‌‎ زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. 🌺شهید سردار حاج حسین خرازی 🌺 @twiita