در 25 خرداد 88 مسعود رجوی، خاتمی و فائزه هاشمی، در بیانیه های جداگانه معترضین را تشویق به ماندن در خیابان و ادامه اغتشاشات کردند.
سر و ته یه کرباس ها!
#روایت_فتنه
"محمد شیروانی"
@twiita
جلسه سران قوا به میزبانی حسن روحانی و با حضور ابراهیم رئیسی و محمدباقرقالیباف در حال برگزاری است.
پی نوشت: فکرکنید روحانی این توییت را سال ۹۶ میخواند؛ ۱٪هم احتمال نمیداد رقبایی که در مناظرات انتخاباتی با بدترین شیوه سیاهشان کرد، سران دو قوه شوند...
زمین بدجوری گرده حسن آقا!
"Ali Gholhaki"
@twiita
اینکه یکسوم حقوق #کارگر رو باید به حساب #تامین_اجتماعی واریز کرد قانوناً اجباریه!
اما اینکه #پزشک دفترچه تامین اجتماعی رو قبول نکنه اختیاریه!
(پزشکی که با پول #دولت آموزش دیده ملزم نیست، اما کارگری که نون بازو رو میخوره ملزم شده)
#تعارض_منافع
"Pedram Kavian"
@twiita
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی دارند سعی میکنند حس بدبختی را به ایرانی ها القا کنند؟؟
نداشته های ایران را همیشه چماق کرده و به رخمان کشیده اند!! داشته هایمان را وارونه وکم ارزش و واهی و زودگذر جلوه داده اند، تا همیشه حس بدبختی و وابسته بودن و ما نمیتوانیم داشته باشیم.
#غربزده
#جیره_خوار
" Maka "
@twiita
دلیل اصلی رشد امثال #غلامرضا_منصوری و #اکبر_طبری ، ضعف و عدم سعه صدر مدیرانی است که به جای نصب عناصر توانمند، انقلابی و ملتزم به #قانون ، از مهرههای بله قربانگو، ضعیف و چاپلوسی بهره میگیرند که خوشایند بالادست را بر رضای الهی ترجیح میدهند تا در حاشیه امن، سوء استفاده کنند !
"seyed mohammad hosseini"
@twiita
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگران سريالهای تركيهای و هجمه فرهنگیشان بوديم، حالا به لطف سريالهای مبتذل نمايش خانگی و دسترسی راحت آنها از طريق «وی او دی»ها، شاهد درنورديدن فرهنگ خانوادگی ايرانیها در جلوی چشمانمان والبته توسط خودمان هستيم. آقای وزارت ارشاد! خوابی يا آگاهانه به اين سريالها مجوز میدهی
"دانیال معمار"
@twiita
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
3 ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین نشسته بودم و می رفتیم. یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم: «عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟» عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت: «خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم.
عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت: «خدایا! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب همسرم انداختی.» عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!» اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم عباس را از دست داده ام. عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تان را به خدا!»
"شهید عباس بابایی"
@twiita