یک نکته از قرآن
🤲 آداب دعا آن است كه ابتدا به ضعف خود اقرار كنیم؛ «لا طاقة لنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم؛ «انت مولینا» آنگاه خواست خود را مطرح كنیم؛ «واعف عنّا واغفرلنا وارحمنا»
استاد قرائتی -آیه ۲۸۶ سوره بقره
#سخن_بزرگان | #نکات_ناب | #قرآن
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
🌷هر روز با قرآن و نهج البلاغه🌷
🍂مراقب اعمالمان باشیم.🍂
🕋 يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَي مِنكُمْ خَافِيَةٌ.
(حاقه/۱٨)
⚡️ترجمه:
در روز قیامت، همه ی انسانها در پیشگاه خدای متعال حاضر شده و تمام اعمالشان عرضه می شود.
در آن روز هیچ چیزی از ظاهر و باطن انسان مخفی نمی مانَد.
✅ هر عمل آشکار یا پنهانی که در دنیا انجام دهیم، در قیامت برخدا عرضه خواهد شد.
💫پس:
🍁مراقب اعمالمان باشیم.🍁
#قرآن | #هر_روز_با_قرآن_ونهج_البلاغه | #نهج_البلاغه
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
🔰در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه ۷ از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره".
🔰فرمانده ( شهید بروجردی ) گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری".
🔰یک دفعه سرباز، جلو آمد و سیلی محکمی نثار او کرد. در کمال تعجب دیدم بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه".
🔰بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:" ببخشید، نمی دونستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند".
🔰سرباز خشکش زده بود. وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی تلفن را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی! برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم".
🔰سرباز با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم، او راننده و محافظ بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت.
____
بروجردی که باشی سیلی میخوری و آدم میسازی، شهید میسازی...
روح شهدا شاد، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
#حکایت | #نکات_ناب
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
🔴زنی که در اتوبوس به دختر محجبه توهین کرد، با مسیح علی نژاد مرتبط است
🔹دختری نوجوان و محجبه، به کشف حجاب در اتوبوس اعتراض میکند و تذکر لسانی میدهد. طرف مقابل با فحاشی و هتاکی وی را از اتوبوس بیرون میاندازد. بعد هم فیلم گرفته و منتشر میکند. بقیه مردم نیز در حجاب متنوع در حیرت هستند.
🔹چند روز بعد فرد هتاک دستگیر شده و مشخص میشود، عامل و مرتبط مسیح علینژاد، خبرنگار فراری و کارمند حقوقبگیر سفارت آمریکاست.
🔹درباره حجاب زنان ایرانی 2گروه گرفتار خطای فاحشند؛ براندازها و سادهدلان داخلی.
🔹مردم ما با هر سطحی از حجاب، خود را محجبه میدانند. حتی آنها که عرفا شلحجاب هستند، خود را محجبه میدانند و پایبند به دین. بیحجابی در ایران ناشی از سبک زندگی است نه بیعفتی و بیحیایی.
🔹به همین دلیل است که بدحجابی هرچند خطاست اما همین جمعیت، همیشه پای انقلاب هستند و اسلام.اینها مردمند. همان جماعت حیرتزده اتوبوس.
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
🌺هر روز با قرآن و نهج البلاغه🌺
به این آیه دقت کن 👇
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
و (به مردم) تذکّر بده که قطعاً تذکّر برای مؤمنین مفید است. ذاریات۵۵
🧐 گرفتی مطلب رو؟!
اگه بهمون تذکر میدن اما بر نمیتابیم و ناراحت میشیم😠باید در ایمان خودمون شک کنیم. چون انسان مؤمن از تذکر به جا و سازنده و خیرخواهانه استقبال میکنه
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
#قرآن | #هر_روز_با_قرآن_ونهج_البلاغه | #نهج_البلاغه
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
02.Baqara.095.mp3
920.2K
💠تفسیر آیه به آیه قرآن کریم (به صورت صوتی)
🎙توسط حجت الاسلام قرائتی
📌 سوره بقره - بخش نود وپنجم
#تفسیر_صوتی_قرآن | #قرآن_روزانه
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلمه #حجاب_اجباری از کجا اومد؟
❗️حجاب رو مگه آخوندا درست کردن؟
#قانون_حجاب
#استاد_رحیم_پور | #حجاب
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 صحبتهای بسیار مهم مرحوم دکتر فرج نژاد درباره ظرفیت فرهنگی بینظیری که ما از آن غافل شدیم
🔻ظرفیت ۵۰۰ میلیونی زبان فارسی برای ایجاد فرهنگ و نگاه مشترک
جهان در حال تغییر کردن است... نگاه ما هم باید تغییر کند
#نگاه_متمایز | #فرهنگ | #غرب
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•
_*ماجرای طلبه ای که به لوسترهای حرم امیرالمومنین اعتراض داشت*_ .....به گزارش خبرگزاری «حوزه»، فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده: یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) عرضه مى دارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟! شب امیرالمومنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان شخص مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: سخن همان است که گفتم؛ اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: «به آسمان رود و کار آفتاب کند»؛ فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟ گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمومنین (علیه السلام) شعرى بگویم. یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمومنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم؛ شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت: من گفته بودم: «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند» طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست؛ بلکه لطف خود امیرالمومنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند»؛ وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا ، فقیر نیازمندى را اینگونه به ثروت و جاه و جلال برساند ، نتیجه نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد ؟🌷
•✾🔸 @twonoor 🔸✾•