eitaa logo
اوبونتو|ubuntu
80 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
233 ویدیو
9 فایل
به جهان من بیا؛ [اوبونتو؟من هستم چون ما هستیم🤝🏻🧡] بهتون گوش میدم: -https://harfeto.timefriend.net/17041349678299
مشاهده در ایتا
دانلود
واسه اولین بار نمیتونستم تشخیص بدم کدوم مطلب مهم تره🦦
و تصور کنید که ما آدما بتونیم با هم اینطور ارتباط برقرار کنیم . یه ارتباط خوب و شفاف ، اونوقت دیگه نه جنگی خواهد بود و نه سوء تفاهمی:)!
و بچه ها جونم میثاق سوم آسون به نظر می‌رسه ، اما به گفته ی خود نویسنده انجام دادنش دشواره ، چون ما اغلب برخلاف اون چیزی که گفته شده عمل می‌کنیم.
اوبونتو|ubuntu
و بچه ها جونم میثاق سوم آسون به نظر می‌رسه ، اما به گفته ی خود نویسنده انجام دادنش دشواره ، چون ما ا
دونستن این مطالب به تنهایی کافی نیست و چیزی که باعث تفاوت می‌شه ، عمل به چیزهایی هست که یاد می‌گیرید. به قول استادم " یاد بگیریم ، به کار بگیریم🕶✨"
هدایت شده از Normal..!
لحظات به کندی سپری می‌شوند و هیچکس حرفی نمی‌زند. انگار همه در خلسه‌ای فرو رفته‌اند، که فقط با مشخص شدن هویت فرد پایین پله‌ها می‌شکند. صدای زوزه باد و قدم‌های سنگین و پرکشش آن فرد، تنها حکمرانان محیط اند. نگهبانان با دشنه و یا وسایلی مانند چوب‌دستی و میله آهنی و.. آماده باش بودند. چرا که هیچکس بجز در مواقع ضرورت، حق استفاده از سلاح گرم را نداشت. وهم تنفر برانگیزی فضا را در بر گرفته است، اما... حتی اگر او آلوده هم باشد چندان جای نگرانی نیست. چون از صدای پایش می‌توان فهمید که تنهاست و پناهگاه ما، جزء ممتاز ترین پناهگاه ها در شکار و مبارزه با آلوده هاست! من اصولا آدم خوشبینی هستم اما اضطرابی که در چهره محو و شبح‌مانند کاپیتان موج می‌زند امید واهی‌ام را به تلی از خاک مبدل می‌کند. صدای قدم‌های آغشته به رخوت فرد ناشناس نزدیک و نزدیک تر می‌شود و عرصه برای تنفس ما تنگ و تنگ تر. در پس ذهنم علت نگرانی کاپیتان را به روشنی می‌دانم. شایعاتی که می‌گفتند نسل جدیدی از آنها همانند موجی ویرانگر هرچه در مقابلشان باشد نابود و تار و مار می‌کنند. شایعات خبر از جثه بزرگ و تنومند‌تر و عقل ناقص و دیوانه وار نسل جدید آلوده ها می‌دادند. فرد ناشناس دیگر تقریبا پشت درب اصلی پناهگاه رسیده. صدای قدم‌هایش دیگر شنیده نمی‌شود و ناله‌ سوزناک باد هم اندکی بعد به خاموشی می‌گراید. سکوتی که گویا می‌خواهد تا ابد ادامه پیدا کند، برای لحظه‌ای با صدای برخورد محکم جسمی با زمین شکسته می‌شود. نگاه‌‌های منتظر و ترسیده، کاپیتان را نشانه می‌روند و او دستش را به نشانه صبر بیشتر بالا می‌آورد. پس از گذشت چند دقیقه، بالاخره به فرمانده نگبانان پناهگاه علامت می‌دهد تا کرکره فلزی زنگ زده را بالا داده و سر و گوشی آب دهد. کرکره با صدای گوش خراش همیشگی اش بالا می‌رود و دروازه چوبی بزرگی که حدود دو سال از عمرش می‌گذرد نمایان می‌شود.
اوبونتو|ubuntu
#Death_says_hello #P_1 لحظات به کندی سپری می‌شوند و هیچکس حرفی نمی‌زند. انگار همه در خلسه‌ای فرو رف
من اولین باره قلم نورسا رو می‌خوام بخونم و مطمئنم قراره به شاهکار رو با هم بخونیم ؛ واسه اینکه امروز بشه و پارت اول رو بخونم هم خیلی ذوق داشتم بچه ها✨🙈 . .
هدایت شده از ننه نخودچی.🇵🇸.
به قول نارنجی در ستایش دست ها🫀
اوبونتو|ubuntu
به قول نارنجی در ستایش دست ها🫀
وایییی خدا چه دست های ِبوسیدنی ای🥺🧡؛
این چند روز یکی از زیبایی هاش این بوده که توو روضه بچه های ِکوچولو و نازنازی رو می‌بینم و بغلشون می‌کنم و اینقدر ذوق می‌کنم که نگم براتون✨ . .
الانم یکی از این وروجک ها خونمونه و چقدر این بچه بازیگوشه😂🤌🏻
سلام مردم!🦦✨