اوبونتو|ubuntu
با دخترخالم نشستیم داریم عر میزنیم😭😂
اینجور که من اینجا یه چیز میذارم و با زهرا _دخترخالم_ سفر میکنیم به زمان ِبچگی و حالا تعریف نکنیم واسه همه و زجه نزنیم ، کی اینکار رو بکنیم🦦🥲؛
اوبونتو|ubuntu
اینجور که من اینجا یه چیز میذارم و با زهرا _دخترخالم_ سفر میکنیم به زمان ِبچگی و حالا تعریف نکنی
شماها هم اگه یه علائم حیاتی ِساده ای نشون میدادین ، خوشحال میشدم✨
اوبونتو|ubuntu
حامی ِعزیز❤️🩹🤝🏻؛
با آرزوی ِزندگی ای پر از نور و امید ، تولدت مبارک حامی ِعزیزم✨🦋🧡.
پ.ن: خونه نیستم ، و با امکانات در دسترس از اون چسپ ِزخمایی که دوست داری واست کشیدم امیدوارم دوسش داشته باشی:')
اوبونتو|ubuntu
این عکسو که دیدم تازه متوجه شدم که چقدر الان بزرگ شدن اینا:))🌿
اوبونتو|ubuntu
چند روزی هست که صبحا زود پا میشم و یه سر به حیاط هم میزنم.
به این بچه ها میرسم ، آب میدم بهشون یا بهتره بگم آب بازی میکنم باهاشون:)
اوبونتو|ubuntu
چند روزی هست که صبحا زود پا میشم و یه سر به حیاط هم میزنم. به این بچه ها میرسم ، آب میدم بهشون
متوجه شدم که همونقدر که از شب و تاریکی و ماه و ستاره ها و نشستن و تماشا کردن ِآسمون ِشب خوشم میاد ، از صبح و نور و روشنایی و خورشید هم خوشم میاد✨.