اوبونتو|ubuntu
واییی بچه ها چقدر موتور سواری کیف میده🛵؛
یادم نمیاد آخرین بار کِی سوار موتور شده بودم ، امروز بابام با موتور منو رسوند و اصلا وای خیلی خوب بود😂✨.
اونقدری ذوق کرده بودم که نگو؛
بابام روو به من : فاطمه نیشت تا بناگوش باز نیست که احیاناً ؟ مواظب کیف و گوشیت هم باش .
من: نه بابا ، باشه حواسم هست (همچنان منی که اینجور😃بودم)🤣.
بعد دارم میگم " بابا من عکاس ِموتوری هستم از ژست ِموتور روندنتون خوشم اومده میشه چندتا عکس بگیرم🤣" ؛
بابام : نه ، یه کلمه دیگه حرف بزنی وسط خیابون پیاده ات میکنم ، اونوقت میشی عکاس ِخیابونی🦦🕶.
من :
گاهی اوقات از اینکه چنل دارم خیلی احساس ِخوبی میگیرم.
میدونید چنل داشتن میتونه دوست داشتنی باشه؛
اونجایی که باعث میشه تو ریزبین تر بشی نسبت به جزئیات ، به جزئیات توجه میکنی چون میدونی یه جایی هست که بعدا ًمیتونی نتیجه ی ِهمین به جزئیات دقیق شدنت رو بگی.
باعث میشه دلخوشی های ِکوچیک و پاک رو شکار کنی و ازشون لذت ببری؛ یا حتی به اشتراک بذاریشون.
باعث میشه با آدمای ِجدید آشنا بشی ؛ گاهی دوستی های ِقشنگی رو به وجود میاره.
و . . .
اینها باعث میشه که گاهی خوشحال بشم و خدا رو شکر کنم که اینجور جای ِامن و دوست داشتنی ای دارم که باعث شده به جزئیات و دلخوشی هایِ کوچیک توجه داشته باشم و اتفاقات ِخوبی واسم رقم بخوره:')!