اوبونتو|ubuntu
اول که همه رفتیم ریگ بازی ، و بچه ها خیلی حال داد. خوابیدیم ، غلتیدیم ، حتی بعضی ها رو سپردیم به خاک
اینگونه به خاک سپرده بودیم ، البته خیلی موقت بود و بعد از خاک پسشون گرفتیم🦦😂.
اوبونتو|ubuntu
اینگونه به خاک سپرده بودیم ، البته خیلی موقت بود و بعد از خاک پسشون گرفتیم🦦😂.
پاهای ِبازیگوش ِداداشم🤣
رفتیم باغ ِبابابزرگم و یه تخممرغ ِمشتی زدیم ، البته سوسیس های ِخالهپز و خانگی هم بود💆🏻♀🍳.
اوبونتو|ubuntu
عاطی رو هم دیدم ، اونم خیلی یهویی>>>>🤍✨
بعد از صبحونه میخواستیم بریم پاهامونو بذاریم توو آب و اونموقع عاطی رو دیدم ؛
و بچهها از توو ماشین یه دستی تکون میدادم و اسمشو صدا میزدم که واییی😔🤣