از چی ناراحتی ؟ چی تو رو خوشحال کرده ؟ به خدا بگو . درباره همه چیز با خدا حرف بزن❤️🩹.
ساعت ۸ و بیست دقیقه صبح اینا بود که با بابام واسه کارای ِثبتنام راهی دانشگاه شدیم؛
به دانشگاه رسیدیم . میخواستم هرچه زودتر روند کارا رو شروع کنم . هیجان داشتم .
همون اول کار دستگاهی که نوبت میداد خراب شد و طول کشید تا درست بشه و بعد تقریبا حدودا ًیه ساعتی طول کشید تا نوبت بهم برسه . بالاخره نوبت به من رسید و از اونجا روند تکمیل ثبتنام و پذیرش حضوری دانشگاه شروع شد . یه روند طولانی بود و زمان زیادی من رو درگیر کرد اما اونو دوست داشتم با همهی ِخستگیهاش؛