eitaa logo
عقلانیت انقلاب اسلامی
921 دنبال‌کننده
540 عکس
179 ویدیو
53 فایل
انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی، محصول حکمت و عقلانیت اجتماعی متفکران انقلاب اسلامی است که نمونه‌ی آن کتاب‌های «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی و شهید مطهری و «طرح کلی اندیشه‌ اسلامی در قرآن» اثر آیت الله خامنه‌ای است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عصر پیشرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بخشی از جلسه دفاعیه دکتری سید ابراهیم رئیسی با حضور آیت الله امامی کاشانی و دکتر محقق داماد (استاد راهنمای رساله) دولت مردمی؛ ایران قوی 🇮🇷 🔆 @BaraayeMardom
⭕️ سیاست الاهی ، اقتصاد الهی 🔰 سوال خبرنگار از امام (ره): ✍️ سوال خبرنگار : شما زندگی خیلی منزوی داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللی را مطالعه نکرده‌اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گیر و دار یک زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمی‌آورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمی‌توانید درک کنید؟ ✍️ پاسخ حضرت امام خمینی : ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم ، حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند ، نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابط شما من هیچ نمی‌دانم و بهتر است که ندانم. https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/11/page/160 صحيفه امام ج١١ ص١٦٠
برنامه نامزد ریاست جمهوری چیست؟ 🔹 یکی از حرف های مشهور در انتخابات ریاست جمهوری حرف ارائه برنامه است و همواره طرفداران کاندیدها دیگران را متهم به نداشتن برنامه میکند خودرو دارای برنامه معرفی می کند. 🔹 اما روشن نیست که مقصود از برنامه چیست؟ 📌 برخی از کاندیداهای محترم ریاست جمهوری، برنامه را با قانون گذاری و یا نگارش اسناد تحولی بالادست اشتباه گرفتند و در اظها ات و مکاتبات خود فهرست بلندی از قوانین و اصول کلان و بالادستی تحول را به عنوان برنامه ریاست جمهوری خود معرفی می کنند. 📌و برخی گردآوری و نگارش مجموعه ای از اقدامات خرد و درشت را برنامه می پندارند. بر همین اساس مکتوباتی را با کمک برخی از دانشجویان و همکاران تدوین کرده و به عنوان برنامه ارائه می دهند. 📌برخی برنامه را حرافی و پرگویی نامزد انتخاباتی در موضوعات‌ مختلف تلقی می کنند و هر کس را که بیشتر حرف بزند و فهرست آرزوهای خود را بیان کند و یا بیشتر دولت قبلی را نقد و جرح کند با برنامه تر می دانند. 🔹 در حالی که کشور قانون و اسناد بالادستی بسیاری دارد و به اعتراض بسیاری از کارشناسان در قانون و اسناد بالادستی مشکل چندانی وجود ندارد 🔹همچنان که فهرست کامل مشکلات در عرصه های مختلف و متکثر نیز مشکلی از مشکلات جامعه را برطرف نمی‌کند 🔹پرگویی و پرحرفی و بیان آرزوها هم خود آفتی بزرگ است که موجب آشفتگی ذهن مردم می شود. ❇️در حقیقت باید گفت "برنامه" در انتخابات ریاست جمهوری: 📌ارايه‌ي یک طرح عملیاتی جمع و جور برای اجرای قانون و قوانین و تحقق اسناد بالادستی کشور است 📌 برنامه، طرحی مبتنی بر جهت گیریها، اولویت بندی و زمان بندی اقدامات مهم و ضروری هیئت حاکم است 📌در واقع برنامه، چند قاعده و اصل اساسی حاکم بر رفتارها و و تصمیمات هیئت دولت است که قرار است همه اقدامات تصمیمات و ارتباطات رییس جمهور و هیئت دولت را سامان بدهند. 🔹بنابراین برنامه یک کتاب مدون و یا مجموعه ای از قوانین و یا منظومه ای از اقدامات خرد و درشت و سخنوری و حرافی نیست. 📌برنامه شاید یک صفحه باشد که در آن قواعد جهت گیری و سیاست های حاکم بر رفتارها و تصمیمات رییس جمهور و هیئت دولت بیان شده است که براساس آن گشایشی در زندگی مردم ایجاد شود 📌 برنامه چند قاعده اساسی قابل ارزیابی است که نامزد رییس جمهور به آن تعهد می دهد که در خدمت مردم و منافع ملی باشد و مردم هم می توانند براساس آن دولت را در طول چهار سال ارزیابی کنند. سید مهدی موسوی ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰سی‌وسه‌ سال قبل در چنین روزی 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷، زمانی که رئیس‌جمهور ایران بودند، به درخواست دکتر علیرضا مرندی -وزیر بهداشت و درمان وقت- در مراسم افتتاح طرح «بسیج سلامت کودکان» شرکت کردند و پس از سخنرانی در آن مراسم، با خوراندن قطره‌ی فلج اطفال به چند کودک، فاز عملیاتی این طرح را افتتاح کردند. 🔅 دقیقا سی‌وسه‌ سال بعد در روز چهارم تیرماه ۱۴۰۰ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دُز اول واکسن کوو ایران برکت را دریافت کردند. این واکسن که محصول تلاش محققان و دانشمندان جوان ایرانی است به تازگی مجوز مصرف را با اتکا به دانش بومی دریافت کرد و ایران را به یکی از ۶ کشور تولیدکننده واکسن کرونا در جهان تبدیل کرد. 💻 @Khamenei_ir
«يا هشام نصب الحق لطاعة الله، ولا نجاة إلا بالطاعة، والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم، والتعلم بالعقل يعتقد، ولا علم إلا من عالم رباني، ومعرفة العلم بالعقل» انسان باید آگاهی پیدا کند تا بتواند اطاعت کند. علم نیز حاصل نمی‌شود مگر با تعلّم. تعلّم به‌وسیله عقل انجام می‌شود؛ باید فکر شود تا تعلّم اثرگذار باشد؛ تعلّم بدون تفکّر تبدیل به اعتقاد نمی‌شود و ممکن است با یک شبهه از بین برود. شاگرد باید پیرامون درستی یا نادرستی صحبت‌های استاد، فکر کند تا در قلب او جای گرفته و مبدّل به اعتقاد شود. ولا علم إلا من عالم رباني: علم هم از عالم ربّانی برای انسان حاصل می‌شود. علم ریاضی، طب و ... عالم ربّانی نمی‌خواهد بلکه فقط علم دین و الهی است که عالم ربّانی می‌خواهد. ربّانی است یعنی تربیت شده پروردگار و عالم عامل است. دو مشکل و سختی در اینجا وجود دارد: 1-یافتن عالم ربّانی. 2-تعلّم یافتن از او. در ابتدا انسان باید بتواند با عقل و تفکّر، عالم ربانی را از عالم غیر ربّانی تشخیص دهد. باید دقّت کرد که آیا اعمال و رفتار او با گفتار و اقوالش هم‌خوانی دارد یا نه؛ این‌گونه نباشد که از حرمت غیبت، تهمت و سایر گناهان بحث کند اما خودش مرتکب غیبت، تهمت و ... شود.جامعه در مسیر سعادت و اطاعت الهی، نیازمند به عالم ربانی است؛ عالم اگر ربانی نباشد جامعه را به ضلالت کشیده و مسیر انحرافی را به انسان نشان می‌دهد. برای یافتن منزل کسی باید آدرس و مسیر خاصی را دنبال کرد،‌ خیابان فلان، کوچه فلان و پلاک فلان. اگر از صد راه‌ دیگر رفت که منتهی به آن منزل نشود مسیر انحرافی است. راه حق یکی است و باطل، هزاران راه دارد؛ هر مسیری که انسان را به حق نرساند، راه باطل است. باید عالم ربّانی را یافت و از طریق او مسیر هدایت و اطاعت را آموخت.مهم‌ترین چیزی که برای انسان وجود دارد اطاعت است؛ اطاعت با علم و علم نیز با تعلّم است. این‌ها سلسله‌مراتب داشته و برخی مقدمه برخی دیگر است. برای اطاعت نیاز به اعتقاد و یقین است؛ تا اعتقاد نباشد که انسان اربعین پیاده به کربلا نمی‌رود؛ اعتقاد باعث می‌شود که انسان سختی‌ها را تحمل کند. بسیاری از کسانی که علم دارند چیزی را بلد هستند اما در قلبشان به‌صورت اعتقاد حاصل نشده است. باید کاری کرد که آموخته‌های ما با تفکّر تبدیل به اعتقاد شود.عالم ربانی دو حیثیت دارد: 1- عالم است، مطالب را فهمیده و اعتقاد دارد. 2- ربّانی و تربیت شده خداوند است. عالم ربّانی راه را برای انسان باز می‌کند. نمونه عالم ربانی، مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای است. گاهی اوقات ما درستی یا نادرستی برخی از چیز‌ها را نمی‌فهمیم و متوجّه نمی‌شویم؛ اما زمانی که عالم ربانی داریم که تربیت شده است به اعمالش که نگاه می‌کنیم می‌بینیم خلاف و انحرافی ندارد و اقوال و اعمالش باهم تطبیق می‌کند؛ معصوم نیست اما عالم ربانی است. اگر چنین عالم ربانی پیدا شود، نقطه مهم اطاعت است. اگر انسان پیرامون عالم ربانی متزلزل باشد و آن را پیدا نکند نمی‌تواند راه را پیدا کند. راه‌های انحرافی، مختلف و بسیار است؛ هرکسی راهی دارد، پیرو چه کسی باشم بهتر است؟ آیا پیرو منافقین باشم یا پیرو سلطنت‌طلب‌ها؟ خیر! پیرو عالم ربانی باید باشم. اگر عالم ربانی پیدا کنید مشکلات جامعه حل می‌شود؛ صحبت‌های او را می‌شنوید و به آن‌ها عمل می‌کنید. عالم ربانی که پیدا شود انسان به علم می‌رسد و بر روی تعلم و علم، تأثیر می‌گذارد. ومعرفة العلم بالعقل: بعد از یافتن عالم ربانی و رفع یکی از مشکلات مهم، تازه نوبت می‌رسد به «ومعرفة العلم بالعقل». شناخت عالم ربانی با کمک عقل است. عالم ربانی را با عمامه و ریش و تبلیغات نمی‌توان شناخت؛ وقتی خوب فکر شود، کار آسان می‌شود. باید در هر موضوعی جان کند و حقیقت را به‌دست آورد اما اگر عالم ربانی پیدا شود بسیاری از حقایق را برای انسان بیان می‌کند. برخی از شارحین این روایت گفته‌اند که مراد از «ومعرفة العلم بالعقل» یعنی «معرفة العالم» باید عالم ربانی را با عقل شناخت. مراد از علم در اینجا یقین است؛ یعنی اعتقاد و یقین قلبی. عالم ربانی کسی است که اعتقادش قوی است. اساس انسان اعتقاد اوست؛ انسان هر مقدار که باسواد هم باشد ولی اعتقاد نداشته باشد ارزشی ندارد. اعتقاد است که انسان را برای ارتکاب اعمال نیک حرکت می‌دهد. این اعتقاد و علم با عقل حاصل می‌شود؛ یعنی ابتدا با عقل عالم ربانی پیدا می‌شود و بعد از تعلّم با تفکر، اعتقاد به‌دست می‌آید؛ بنابراین همان‌گونه که مرحوم مجلسی می‌فرماید: مراد جمله «ومعرفة العلم بالعقل» معرفت عالم و معرفت علم است. هم عالم و هم علم را باید با عقل سنجیده و مقایسه کرد. این سیر حرکتی که امام (ع) می‌فرماید تا انسان از عقل کمک بگیرد و به طاعت برسد به ما می‌فهماند که نباید به دنبال اوهام و چیزهای مشکوک برویم. درس حدیث استاد محسن فقیهی 97/07/18 ایتا https://eitaa.com/hekmat121
امام کاظم(ع): «يا هشام نصب الحق لطاعة الله، ولا نجاة إلا بالطاعة، والطاعة بالعلم والعلم بالتعلم، والتعلم بالعقل يعتقد، ولا علم إلا من عالم رباني، ومعرفة العلم بالعقل». منبع: الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص17. مخلوقات برای طاعت خدا خلق شده‌اند و رستگاری فقط به طاعت است و اطاعت با علم حاصل می‌شود و علم با فراگیری فراهم می‌شود و انسان با هدایتِ عقل به آموختن می‌گراید و علم حقیقی آن است که از نزد عالم ربّانی رسیده باشد و انسان با نور عقل می‌تواند علم حقیقی و عالم واقعی را بشناسد! ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
👆🏿صُورَة نَادِرَةٌ مِنْ الْيَمِينِ : آيَة اللَّه الْعُظْمَى السَّيِّدُ أَبُو الْقَاسِمِ الْخُويِيّ ثُم والدهُ آيَة اللَّه السَّيِّد عَلِيّ أَكْبَر الْخُويِيّ و آيَة اللَّه السَّيِّد جَوَادٌ الخامنئي [ وَالِد السَّيِّد الخامنئي ] . معلومة مفيدة قد لا يعرفها كثير من الأخوة: ان السيد علي اكبر الخوئي والد السيد ابو القاسم الخوئي هو ابن خالة السيد جواد الخامنئي والد السيد الخامنئی ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌اصول فلسفه و روش رئالیسم 🔹اصول فلسفه و روش رئاليسم، اثر گران‌سنگ علامه سيد‌ ‎محمدحسين طباطبايى به زبان فارسی است كه همراه با پاورقى‌هاى روشنگرانه و نقادانه استاد شهيد مرتضى مطهرى چاپ شده است. 🔸اصل مطالب کتاب، جزوه‌هاى درسى بوده كه علامه‌ى طباطبايى برای گروهى از نخبگان وادى حكمت و فلسفه، چند سال قبل از سال 1332ش، تا اسفند همان سال مطرح كرده‌اند. 🔸انگيزه‌ى علامه‌ى طباطبايى از تألیف این کتاب، نوشتن یک دوره فلسفه با این ويژگى بوده است كه در آن، دو فلسفه اسلامى و غرب مطرح گردد و با تحليل این دو، فاصله‌ى بسيارى كه بين آن‌ها به وجود آمده، برداشته شود و بتواند نيازهاى امروز جامعه‌ى بشرى را پاسخ گويد. 🔹استاد مطهرى، علاوه بر اصلاحات لازم در متن، پاورقى‌هایى به آن افزوده است كه خود به‌تنهایى کتابى است مستقل و اگر کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» را دو کتاب در یک کتاب بناميم، سخنى به‌گزاف نگفته‌ايم. 🔸پاورقى‌هاى استاد شهيد، غناى بسيارى به این کتاب بخشيده است. به خاطر اختصار متن کتاب، در اكثر مقالات، مقدمه‌اى از طرف استاد برای روشن شدن اصل بحث، طرح گرديده و در خلال مباحث نيز هرجا مطلب يا اصطلاحى وجود داشته، استاد به بيان سابقه‌ى تاريخى و دگرگونى‌هاى معنايى آن پرداخته و زمينه را برای عدم اختلاط بين اصطلاحات، فراهم آورده است. این شيوه بحث، انسان را با سابقه‌ى تاريخى هر بحث، هرچند به‌طور اجمال، آشنا مى‌سازد و او را در جريان تمام آراء و نظريات آن مبحث قرار مى‌دهد. https://eitaa.com/usul121
🔸مقالات چهارده‌گانه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به ترتيب عبارتند از: 📌فلسفه چيست: این مقاله، ضمن بررسى درباره‌ى ريشه‌ى فلسفه، به تعريف آن مى‌پردازد و موضوع فلسفه را «وجود» بدون خصوصيت خاصى مى‌داند، آنگاه به رابطه‌ى فلسفه و ساير علوم مى‌پردازد و در این رابطه به تحليل ماترياليسم ديالكتیک و فلسفه‌هاى مادى و رئاليسم و ايدئاليسم همت مى‌گمارد. 📌رئاليسم و ايدئاليسم يا فلسفه و سفسطه: این مقاله، با تصوير حقيقت فلسفه و سفسطه و اقسام سفسطه، شبهات ايدئاليست‌ها را كه منكر علم به واقع هستند، پاسخ مى‌گويد و در پایان با جدا كردن كسانى كه قسمتى از واقعيت عالم را منكرند از صف ايدئاليست‌ها، پيوند ريشه‌اى مادى‌گرايى و ماترياليسم ديالكتیک را با ايدئاليسم توضيح مى‌دهد. 📌علم و ادراك: این مقاله، به اثبات تجرد روح و ادراك، اعم از حسى و خيالى و عقلانى، مى‌پردازد و به ايرادات ماديون در این مورد پاسخ مى‌دهد. 📌ارزش معلومات: این مقاله، با مقدمه‌اى از استاد شهيد درباره تعريف حقيقت و تحقق آن و ميزان تشخيص حقيقت از خطا و اجتماع این دو و موقت و دائمى بودن، تحول و تكامل، مطلق و نسبى بودن حقيقت و سيرى تاريخى در آراء پيرامون نسبى بودن حقيقت، به طرح بحث از تطبيق ادراكات انسان با واقع مى‌پردازد. 📌پيدايش كثرت در ادراكات: این مقاله با مقدمه‌اى از استاد شهيد در رابطه با آراء و نظريات پيرامون راه حصول علم برای انسان و محدوده‌ى آن كه تنها به ظاهر و آثار اشياء تعلق مى‌گيرد يا به اعم از ظاهر و باطن؟ به ريشه‌يابى علت كثرت مدرک ات مى‌پردازد؛ كثرتى كه از طرف خود ذهن به وجود مى‌آيد، نه از متعلق آن و در ضمن در رابطه با راه حصول ادراكات در ذهن و حدود توانايى ذهن در كسب مجهولات و ادراكات حسى و عقلانى نيز بحث مى‌كند. 📌ادراكات اعتبارى: این مقاله، به بررسى علومى كه به اعتبار ذهن حاصل مى‌شود و ريشه‌يابى كردن آنها و تفكیک قضاياى اعتبارى و حقيقى مى‌پردازد و سپس اقسام اعتباريات و رابطه‌ى آنها با حقايق مرتبط با آنها را بيان مى‌كند. 📌واقعيت و هستى اشياء: مباحث این مقاله، جزء مسائلى است كه پايه و اساس ساير مباحث فلسفى محسوب مى‌شود و از لحاظ صناعى آغاز فلسفه است. مقدارى از مباحث آن از قبيل تعريف فلسفه و موضوع آن كه وجود است، در مقاله‌هاى قبلى بحث شده است و در اينجا در رابطه با تمايز و موضوع و مبادى تصورى و تصديقى علوم و مبادى و روش و اسلوب فلسفه و منشأ اختلاف علوم در این مسائل بحث مى‌شود. 📌ضرورت و امكان: مباحث مطرح‌شده در این مقاله، درباره معانى ضرورت و امكان و چگونگى ادراك و منشأ تحقق و اقسام آنها و... مى‌باشد. 📌علت و معلول: مسئله علت و معلول، یکى از مباحث درجه اول فلسفه است كه با بسيارى از مسائل آن در ارتباط است. آنچه در این مقاله مورد توجه است، بحث پيرامون قانون عليت و متفرعات آن، اصل احتياج به علت و چهار علت مادى و صورى و فاعلى و غائى است. 📌قوه و فعل - امكان و فعليت: این مقاله با هدف تفسير چگونگى تغيير و تبدل در عالم ماده، به بحث از حقيقت و ابعاد و اجزاى تشكيل دهنده‌ى آن مى‌پردازد و از حركت و تكامل و زمان نيز در این ارتباط بحث مى‌كند و نظر علم و فلسفه درباره‌ى ماده را با هم مقايسه مى‌كند. پاورقى‌هاى استاد مطهرى در این مقاله كمتر از پاورقى‌هاى مقالات ديگر است؛ البته استاد، قصد تكميل آن‌ها را داشته، ولى موفق نگرديده است. برای تكميل بحث، يادداشت‌هایى از استاد (درباره قوه و فعل و حركت و امكان استعدادى) كه در دسترس بوده است، به آخر مقاله اضافه شده است. 📌قدم و حدوث: این مقاله، مسئله تقدم و تاخر و معيت زمانى اشياء و رابطه‌ى آنها را بررسى مى‌كند و ضمن بيان اقسام حدوث و قدم كه از تقدم و تاخر نشأت مى‌گيرد، به حدوث كل عالم و نياز آن به علتى قديم اشاره مى‌كند و بحث مفصل درباره‌ى آن را به مقاله‌ى چهاردهم وامى‌گذارد. 📌وحدت و كثرت: این مقاله، بعد از اثبات وحدت و كثرت در عالم، به تقسيمات و احكام این دو مى‌پردازد و با بحث از غيريت و اقسام آن، اقسام تقابل را مورد بحث قرار مى‌دهد. 📌ماهيت، جوهر، عرض: این مقاله، درباره‌ى تحقق ماهيت در خارج و اقسام آن و رابطه‌ى جنس و فصل و تعريف و اقسام جوهر و عرض بحث مى‌كند. 📌خداى جهان و جهان: این مقاله، درباره‌ى آنچه در اصطلاح حكماى اسلامى الهيات بالمعنى الاخص خوانده مى‌شود، بحث مى‌كند و زمينه‌ى شناخت ذات خداوند و صفات و افعال او و همين‌طور رابطه‌ى او با جهان را با ادله‌ى عقلى و براهین فلسفى فراهم مى‌كند و در ضمن آن، اشكالات و شبهات ماديون پاسخ داده مى‌شود. این مقاله داراى مقدمه‌اى از استاد مطهرى پيرامون نظريات مختلف در رابطه با شناخت خداوند است. https://eitaa.com/usul121
🔹امتيازات ويژه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم از زبان استاد مطهرى : 📌اين‌کتاب، مشتمل بر یک دوره مختصر فلسفه است؛ مهمات مسائل فلسفه را بيان مى‌كند و سعى شده است كه حتى‌الامكان ساده و عمومى‌فهم باشد تا جميع اشخاصى كه ذوق فلسفى دارند، با داشتن اطلاعات مختصرى به فراخور حال خود استفاده كنند و لذا از ذكر دلايل و براهین متعدد در هر مورد خوددارى شده و برای اثبات هر مدعا ساده‌ترين راه‌ها و بسيطترين براهین انتخاب شده است[۱] 📌در این کتاب، درعين‌اينكه از تحقيقات گران‌بهاى هزارساله فلسفه اسلامى استفاده شده است، به آراء و تحقيقات دانشمندان بزرگ اروپا نيز توجه كامل شده.[۲] 📌در این کتاب، هم مسائلى كه در فلسفه‌ى قديم نقش عمده را دارد و هم مسائلى كه در فلسفه‌ى جديد حائز اهميت است، مطرح مى‌شود[۳]. 📌در ضمن این کتاب، به قسمت‌هایى برخورد خواهد شد كه در هيچ‌یک از فلسفه‌ى اسلامى و فلسفه اروپايى سابقه ندارد، مانند معظم مسائلى كه در مقاله‌ى پنجم حل شده و آنچه در مقاله‌ى ششم بيان شده است. در مقاله‌ى ششم، با طرز بى‌سابقه‌اى به نقادى دستگاه ادراكى و تميز و تفكیک ادراكات حقيقى از ادراكات اعتبارى پرداخته شده است. در این مقاله، هويت و موقعيت ادراكات اعتبارى نشان داده مى‌شود و فلسفه از آميزش با آنها بركنار داشته مى‌شود و همين آميزش نابجا است كه بسيارى از فلاسفه را از پا درآورده است.[۴] 📌در این کتاب، درعين‌اينكه فلسفه حريم خود را حفظ كرده، با علوم مختلط نمى‌شود، رابطه‌ى فلسفه و علم محفوظ مانده است، ولى رابطه‌ى فلسفه با طبیعیات و فلكيات قديم به‌كلى قطع شده و لدى‌الاقتضاء از نظريات علمى جديد استفاده مى‌شود.[۵] 📌هدف اصلى این کتاب، به وجود آوردن یک سيستم فلسفى عالى بر اساس استفاده از زحمات گران‌مايه‌ى هزار ساله‌ى فلاسفه‌ى اسلامى و از ثمره‌ى تحقيقات وسيع و عظيم دانشمندان مغرب‌زمين و از به كار بردن قوه‌ى ابداع و ابتكار است.[۶] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 6، ص37 همان همان همان همان همان، ص240 https://eitaa.com/usul121
🌸🌹🍀☘🌹🌸🌹🍀☘🌹🌸🌹🍀☘🌸🌹🌸 مراتب بهره گیری و ارتباط با حقیقت غدیر: 🔹 مرتبه اول: ارتباط احساسی با شخصیت جذاب و جامع اضداد امیرالمومنین علیه السلام و تمایز از نواصب 🔸 مرتبه دوم: ارتباط عقیدتی با اصل امامت و جانشینی پیامبر خدا و تمایز با اهل خلافت 🔹 مرتبه سوم: ارتباط نظریه ای با جریان ولایت و امامت سیاسی و اجتماعی و ضرورت حکومت اسلامی و تمایز با سکولاریسم 🔸 مرتبه چهارم: ارتباط وجودی با حقیقت علویه و تجلی تام خلافت الهیه و ورود به وادی توحید ناب ☘🍀☘🍀☘🌹☘🍀☘🍀🌹☘🍀☘🍀🌹☘ ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
هدایت شده از حرکت قرن
📌 سلسله نشست های حرکت قرن نشست سیزدهم: ♦️آسیب‌شناسی مشارکت مردمی در جامعه ایرانی ارائه دهنده: ✅ حجت‌الاسلام سید مهدی موسوی زمان: 🗓 پنجشنبه ١۴ مرداد ١۴٠٠ ⏰ ساعت ١۵ الی ١٧ لینک جلسه: 👉 http://Vc.isu.ac.ir/ch/latifi 🆔 @harekate_qarn
هدایت شده از تأملات اجتماعی
📌امتداد یا استحاله حکمت و فلسفه 🔹اخیرا برخی از افراد جریان فکری دفتر فرهنگستان، مرحله جدیدی از با حکمت و فلسفه را با شعار امتداد حکمت و فلسفه اغاز کرده اند و با تقطیع کلمات حکما و فلاسفه درصدد عرضه روایتی ناقص و مخدوش از توانایی حکمت و فلسفه در امتداد عینی و اجتماعی هستند. روایتی که هدفش القا این مطالب غلط است: ❗️ ۱. ناتوانی فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه در ورود به عرصه عینیت و اجتماع ❗️ ۲. بی ربطی و عدم تاثیر حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی ❗️ ۳. و در عوض می خواهند کلی گویی های دفتر فرهنگستان را تنها نسخه موجود معرفی کنند. ❇️این جریان فکری - سیاسی با تقلید کامل از و بومی سازی آن، نسخه ای از امتداد فلسفه را پیشنهاد میدهند که علی رغم تعازض ظاهری با ظواهر مدرنیته، در نهایت نوعی غرب زدگی مضاعف را در پی دارد و همچنان که امام خامنه ای صریحا به انها تذکر داده اند را انجام می دهند. 🔸بدون تردید فعالیت و نفوذ جریانات غیر معتقد در جریان اصیل امتداد حکمت و فلسفه، موجب حکمت و انحراف بزرگ در مسیر جامعه اسلامی خواهد شد که نمونه آن رامی توان در تاریخ تمدن اسلام و غرب مشاهده کرد. محمد با نگارش مقاصد الفلاسفه سر از تهافت الفلاسفه و تعطیلی عقل و حکمت شد. جریان با شرح مخدوش و اخباری مسلک کتاب مشاعر از تاسیس شیخیه و بابیه و... سر در اورد. 🔹 خطر اصلی این جریانات، نفی پیوستگی تاریخی و اصرار بر گسست تاریخی و فرهنگی تمدن اسلامی و بی بنیان سازی علوم اسلامی بخصوص دانش های مهم و سرنوشت سازی فقه و اصول فقه است. چرا که نوع این جریانات درصدد هستند و با نفی توانایی عقل در کشف حقایق، احکام و رد تونایی عقل در درک حسن و قبح ذاتی و نفی حجیت سیره و بناعقلا اساس و بنیان فقه و اصول فقه را تخریب میکنند و سعی در تاسیس اصول و روش جدید هستند که لاجرم می بایست از فلسفه ها و منطق های دیگر استفاده کنند. چنانکه اخباری گری به دستگاه فکری ابن تیمیه متمسک شد و دفتر فرهنگستان به اقتدا کرده است. ⭕️این دوستان، آزاد و مختارند که هرگونه میپسندند قلم بزنند و بر مبنای روایت مورد پسند خود را از تاریخ حکمت و امتداد فلسفه ارایه دهند، لکن در این میدان و عرصه پررقابت و سرنوشت ساز، جریان اصیل حوزوی در عرصه علوم عقلی نقش مهم و مضاعفی در جلوگیری از تحریف تاریخ حکمت و انحراف شعار اصیل امتداد فلسفه دارند و می بایست خط اصیل وصحیح امتداد حکمت و فلسفه الهی بخصوص حکمت متعالیه را به جامعه علمی و طلاب و دانشجویان دغدغه مند معرفی کنند.
📌باور و ایمان، مقدمه امتداد حکمت 🔹امتداد هر دانش و پدیده ای فرع بر باور و ایمان صادقانه به آن دانش و پدیده است. بدون باور و ایمان صادقانه نه تنها امکان امتداد نیست بلکه اگر کسی بدون باور به وادی امتداد وارد شود: 🔸 یا ناپخته سخن خواهد گفت و نااگاهانه مسیر را به انحراف می کشاند و با افراط و تفریط موجبات سوء رفتارها و سوءتفاهم ها را در سطح جامعه ایجاد می کند. 🔸یا منافقانه وارد این میدان خطیر شده است و قصد ضربه زدن و به انحراف کشاندن آگاهانه را دارد. حتی ممکن است تعريف هایی هم از دانش مربوطه داشته باشند و دست و پاشکسته هم از برخی متفکران و اندیشمندان آن یادی کنند اما خروجی نهایی آنها، تضعیف آن دانش و ناامید کردن عموم افراد جامعه از امتداد آن دانش است. 🔹 امروزه در فضای مطالبه عمومی می بایست به اين مسئله توجه داشت و مواظب نفوذ جریان‌های مخالف و منتقد حکمت و فلسفه بود. هر چند باید حکیمانه با مخالفت ها و انتقادهای آنان روبرو شد و از آن در جریان امتداد حکمت و فلسفه بهره گرفت. اما نباید ساده لوحانه سخنان ظاهری آنان را حمل بر همراهی و توبه از مبانی ضد فلسفی و حکمی آنان تفسیر کرد. (متاسفانه برخی دچار این خلط بزرگ شده اند و به بهانه برخی تعریفات و همراهی های سطحی ضد حکمت، نسبت به خطر بزرگ نفوذ اخباری گری و اشعری گری بی تفاوت شده اند.) 🔸اولین شرط ورود در وادی مخاطره آمیز و در عین حال ضروری و اساسی ، باور و ایمان صادقانه به حکمت و فلسفه و فرایند رو به رشد آن است. همین باور و ایمان موجب فهم همدلانه و درک عمیق مباحث فلسفه و آرا حکما و متالهین می شود که براساس این فهم همدلانه و درک عمیق می توان واقعیت ها را شناخت و طرحی برای امتداد اجتماعی حکمت و راهبری حکیمانه علم، فرهنگ، هنر، جامعه و سیاست ارائه کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: مَنْ كَشَفَ مَقَالاَتِ اَلْحُكَمَاءِ اِنْتَفَعَ بِحَقَائِقِهَا .(غررالحکم، ح۹۲۴۱) آن کس که از سخنان حکما پرده برگیرد (با فهم همدلانه و درک عمیق) از حقایق آن بهرمند می گردد. 🔹ایمان و باور عمیق چهار رکن دارد: صبر يقين عدالت جهاد ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
🔴نقد فلسفه شدن از دیدگاه استاد مطهری ۱ چرا برخي از فلسفه‌‌‌‌‌ها را فلسفه «بودن» و برخي از آنها را فلسفه «شدن» مي‌‌‌‌‌دانند؟ 🔹 اصل مطلب اين است که مي‌‌‌‌‌خواهند بگويند بعضي از فلسفه‌‌‌‌‌ها هستي را تفسير مي‌‌‌‌‌کنند نه بر مبناي حرکت و بعضي هستي را تفسير مي‌‌‌‌‌کنند بر مبناي حرکت. حال بايد ديد که چرا اين مطلب را با مقابل قرار دادن دو کلمه «بودن» و «شدن» بيان مي‌‌‌‌‌کنند؟ اساس اين تعبير از هگل است. کلمات پراکنده‌‌‌‌‌اي از هراکليت هم در اين زمينه هست که او هم چنين سخني گفته است ولي سخن او به شکل فرضيه‌‌‌‌‌اي بوده است بدون اينکه مطلب را تجزيه و تحليل کرده و يا براي آن برهاني آورده باشد؛ همين‌‌‌‌‌قدر گفته است که «هيچ چيزي در جهان ثابت‌‌‌‌‌ نيست» و «هيچ کس در يک رودخانه دوبار آبتني نمي‌‌‌‌‌کند» و «جهان يک جريان است» و امثال اين تعبيرات شاعرانه و اديبانه. در دوره جديد، هگل بود که آمد و فلسفه‌‌‌‌‌هايي را که جهان را براساس تغيير و حرکت تفسير مي‌‌‌‌‌کنند «فلسفه شدن» ناميد و فلسفه‌‌‌‌‌هايي را که جهان را بر غير مبناي تغيير و حرکت توجيه مي‌‌‌‌‌کنند «فلسفه بودن» ناميد. 🔹ريشه اين فکر و اين تقسيم‌‌‌‌‌بندي، يک طرز تفکر اصالت ماهيتي است بدون اينکه مسأله اصالت ماهيت و اصالت وجود برايشان مطرح باشد. ولي از آنجا که فکر ابتدائي هر کسي همان طرز تفکر اصالت ماهيتي است لذا اين سخن را هم بر آن مبنا گفته‌‌‌‌‌اند. اينها که مي‌‌‌‌‌گويند فلسفه حرکت فلسفه «بودن» نيست، از اين جهت است که تصور مي‌‌‌‌‌کنند که در حرکت نيستي دخالت دارد، يعني يک شئ در حالي که حرکت مي‌‌‌‌‌کند نيست مي‌‌‌‌‌شود، يعني «هستي» است که «نيستي» در متن هويتش ظاهر مي‌‌‌‌‌شود، پس «بود» ي است که «نبود» مي‌‌‌‌‌شود، ولي بودي نيست که نبود مطلق بشود بلکه بودي است که با نبود ترکيب شده است. 🔹هگل هم مي‌‌‌‌‌گفت «هستي» اولين مقوله است ولي هستي را اگر بدون تعين در نظر بگيريم پوچ است، نيست و از اينجاست که نيستي در او راه پيدا مي‌‌‌‌‌کند؛ يعني اگر هستي را به طور مطلق در نظر بگيريم بدون اينکه چيزي را منضم کنيم يک مفهوم انتزاعي محض است و مساوي با نيستي است، پس هستي نيست و هستي نيستي است. در اينجا نيستي مانند يک امر واقعي عارض بر هستي مي‌‌‌‌‌شود و به تعبير هگل هستي خودش را انکار مي‌‌‌‌‌کند، نفي مي‌‌‌‌‌کند؛ و هستي‌‌‌‌‌اي که نيستي در او راه پيدا کند و بودني که نبودن در او راه پيدا کند مساوي است با «شدن». 🔹از اينجاست که گفته مي‌‌‌‌‌شود ما دو سيستم فلسفي داريم: سيستم فلسفي «بودن» و سيستم فلسفي «شدن»؛ و اينکه «شدن» در برابر «بودن» قرار گرفته است براي اين است که از نظر او «شدن» بودن محض نيست، بلکه بودن و نبودن است و چون «شدن» بودن محض نيست و نبودن در آن راه يافته است لذا فلسفه‌‌‌‌‌هاي مبتني بر حرکت را «فلسفه شدن» ناميده‌‌‌‌‌اند. 🔹اما براساس فلسفه ما، يعني بر مبناي فلسفه اصالت وجودي صدرالمتألّهين، وجود در حقيقت خودش منقسم مي‌‌‌‌‌شود به ثابت و سيال؛ يعني بخشي از وجود و هستي ثابت است و بخشي از آن سيال؛ هر دو هستي است، نه اينکه يکي «هستي» است و ديگري «هستي و نيستي». خود حرکت يک نحوه هستي است و اين مطلب در فلسفه‌‌‌‌‌ اصالت وجود بسيار روشن است. @usul121
🔴 نقد فلسفه شدن از دیدگاه شهید مطهری ۲ 🔹اما بنابر طرز تفکر اصالت ماهيتي هر جا که حرکت پيدا مي‌‌‌‌‌شود- و خصوصا حرکات اشتدادي- ماهيت شئ از بين مي‌‌‌‌‌رود و بايد از بين برود؛ يعني شئ وقتي که حرکت مي‌‌‌‌‌کند نمي‌‌‌‌‌تواند نوعش ثابت باشد. مثلًا در حرکات عرضيه- حالا ما موضوعش را ثابت فرض مي‌‌‌‌‌کنيم- وقتي که موضوع در يک عرضي از اعراض خودش حرکت مي‌‌‌‌‌کند معنايش اين است که موضوع در هر آن، فردي يا نوعي يا صنفي از آن مقوله را دارد (به حسب اينکه حرکت اشتدادي باشد يا نباشد)، لااقل فردي از مقوله را دارد (زيرا ممکن نيست که نه فردش عوض بشود و نه نوعش)، فردي نيست مي‌‌‌‌‌شود فرد ديگر به وجود مي‌‌‌‌‌آيد، باز فردي نيست مي‌‌‌‌‌شود فرد ديگر به وجود مي‌‌‌‌‌آيد و همين‌‌‌‌‌طور ... 🔹اکنون اين اشکال پيش مي‌‌‌‌‌آيد که اگر بنا باشد افراد عوض شود پس حافظ وحدت در اينجا چيست؟ پاسخ مي‌‌‌‌‌دادند که موضوع، حافظ وحدت است و به همين دليل مي‌‌‌‌‌گفتند که حرکت جوهريه محال است؛ اگر حرکت در اعراض باشد موضوع حافظ وحدت است ولي اگر حرکت در جوهر باشد ديگر حافظ وحدتي در کار نيست. 🔹مرحوم آخوند جواب داد که اگر وجود اصيل باشد همه اشکالات، چه در حرکات عرضي و چه در حرکات جوهري حل مي‌‌‌‌‌شود و اگر وجود اصيل نباشد حتي در حرکات عرضي هم مشکل قابل حل نيست و موضوع نمي‌‌‌‌‌تواند حافظ وحدت باشد، زيرا مثلًا در مورد مراتب بياض اين سؤال مطرح مي‌‌‌‌‌شود که آيا يک وحدت واقعي وجود دارد يا نه؟ يعني آيا يک وجود واحد است و يا متعدد است؟ اگر متعدد باشد لازم مي‌‌‌‌‌آيد که غير متناهي محصور بين حاصرين باشد؛ و آنچه که توجيه مي‌‌‌‌‌کند که اين فردي باشد غير از آن فرد، يا نوعي باشد غير از آن نوع، همان ماهيت اوست و الا به اعتبار وجودش يک وجود واحد سيال است؛ امر واحدي است که يک وحدت واقعي دارد و به اجزاء غير متناهي قابل تجزيه است (البته بالقوه نه بالفعل). 🔹پس اصالت وجود است که مي‌‌‌‌‌تواند حرکت را توجيه و تفسير کند. ولي بنا بر اصالت ماهيت بايد واقعاً بودن و نبودن در کار باشد. چون چنين نيست که شئ واقعاً به طور کامل نيست شود و دوباره به وجود آيد، لذا گفتند که هستي و نيستي با هم درآميخته و مخلوط شده‌‌‌‌‌اند و از اين درآميختن «شدن» به وجود آمده است و حال آنکه شدن خود نوعي از هستي است. وقتي به وجودش نگاه مي‌‌‌‌‌کنيم مي‌‌‌‌‌بينيم يک وجود واحد است، يک شدن است، و وقتي به ماهيتش نگاه مي‌‌‌‌‌کنيم مي‌‌‌‌‌بينيم دائما نوعي مي‌‌‌‌‌رود و نوعي مي‌‌‌‌‌آيد، يا فردي مي‌‌‌‌‌رود و فردي مي‌‌‌‌‌آيد، يعني همواره بودن است و نبودن، بودن است و نبودن، ... لذا اينها آمدند و واقعيت «شدن» را ترکيبي از بودن و نبودن دانستند و ريشه فکرشان همان طرز فکر ابتدائي يعني طرز فکر اصالت ماهيتي است. 🔹پس اينکه فلسفه‌‌‌‌‌هاي جهان را به دو نوع تقسيم کرده‌‌‌‌‌اند: فلسفه‌‌‌‌‌هاي هستي و بودن و فلسفه‌‌‌‌‌هاي شدن، درست نيست و اگر هم فرضاً قبول کنيم که دو گروه فيلسوف وجود دارند که يک گروه قائل به ثباتند و گروه ديگر قائل به حرکت، چه دليلي دارد که اينها را قائل به «بودن» و آنها را قائل به «شدن» بدانيم؟ و چنانکه گفتيم اين تعبير از هگل شروع شده است، چون او ماهيت حرکت را ترکيبي واقعي از بودن و نبودن مي‌‌‌‌‌داند و لذا از نظر او حرکت نمي‌‌‌‌‌تواند واقعاً از سنخ هستي باشد. ولي در فلسفه ما چنين نيست، حرکت واقعاً سنخي از هستي است و در عين اينکه سراسر هستي است، از نظر ماهيت و مرتبه مرکب از هستي و نيستي است. @usul121
📌‏فلسفه راه است نه مقصود‏ امام خمینی: ‏‏فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید‏‎ ‎‏تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند، یا بگو این علوم‏‎ ‎‏عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعۀ‏‎ ‎‏آخرت است و علوم رسمی مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه‏‎ ‎‏عبادات نیز عبورگاه به سوی او ـ جلّ و علا ـ است. نامه اخلاقی و عرفانی به آقای سید احمد خمینی/‏‏8 / 2 / 61‏ صحیفه امام ج16 ص220‏ ‏‏*  *  * ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121