سیزدهمین کارگروه، تحلیل و بررسی داده ها بود. می خواستیم آنچه به عنوان محتوا تولید می شد و یا از شما به ما میرسید را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم تا در ادامه بازدهی محتوا و ارتباط با شما را بالاتر ببریم ولی با نگاهی دوباره به شرح وضعیت اسفبار کم کاری کارگروه ها و فرار از مسئولیت دبیران آنها، در می یابم که: مثل یوسف که گمان کرد برادر دارد.
در قسمت بعدی توضیحات بیشتری راجع به حواشی این کارگروه ها خواهم داد و از اینکه سختگیری ها بیشتر شد و بعضی از اموال بنده هم مورد سرقت قرار گرفت ، سخن می گویم.
راستی یک سئوال، شما باور می کنید که گوشی همراه بنده در محل کانون وابستگان به سرقت برود و حدود دو هفته هم روشن باشد. می توانید به بنده کمک کنید تا بفهمم که علت چشم سفیدی این سارق چه بوده است. این گوشی یکی از چند اموال به سرقت رفته بنده است که البته مربوط به کار شهدا بود و فرد سارق باید جوابگوی همه شهدا باشد.
ادامه دارد...
ششمین کارگروه، توانمندی بود. مسئول آن فردی است که اصلا اعتقادی به ارتباط مستقیم با جامعه هدف ندارد و در یک جلسه همه اقدامات و تصمیمات ما را نفی کرد که با او برخورد کردیم. این شخص که الان متاسفانه ارتقاء پیدا کرده و مسئولیت حساس دیگری به او سپرده شده است، یکی از عوامل اصلی است که کارشکنی و شیطنت کرد و هنوز ادامه دارد. او خودش را خیلی وارد و زرنگ حساب می کند ولی حواسش نیست که خدا جای حق نشسته است. از این شخص چیزهای گفتنی دیگری هست که در قسمت های بعدی خواهم گفت.فقط در اینجا به نکته اشاره می کنم: یکی از وابستگان پیام داده بود و از توانمندی سئوال کرده بود که شما میلیاردی پول می گیرید چکار می کنید که ایشان جواب که نداد هیچ، بلکه با ناشی گری تمام می خواست علیه بنده استفاده کند که دستش رو شد و روسیاه گردید. نمی دانم چرا برای بعضی ها چنان نگرانم که شاید به جهنم هم آنان را راه ندهند.
هفتمین کار گروه، خدمات رفاهی بود که مسئول آن بی ادبی و بی شخصیتی کرد. دیلیل این ادعا این است که ما با تمام کارگروه ها صحبت اختصاصی داشتیم و همه را برای یک جلسه توجیه نمودیم. این شخص در هیچیک از این فراخوانی ها ما نیامد. روزی که حدود هشت ماه پیش، جلسه جمعی داشتیم، یکساعت قبل از جلسه نزد ما آمد و از ما خواست که هم برای او مسایل را توضیح دهیم و هم گزارش کار خود را بدهد!؟ حالا شما حساب کنید که ما برای شروع جلسه آماده می شویم و بعضی از مسئولین هم آمده اند، با اینحال به اصرار شخصی که از قبل در تشکیلات بود و با تغییر و تحولات ، باز هم آنجا بود و رل جاسوس دو جانبه را بازی می کرد، به یک اتاق دیگر رفتیم و او یک پاورپوینت ناقص و بی سر و ته را در حدود هفت بند توضیح داد و نیمه کاره می گفت ناقص است و بعدا تکمیل می کنیم! بنده متوجه شدم که ایشان مخصوصا برای کارشکنی آمده است که جلسه اصلی ما را تحت الشعاع قرار بدهد ولی چیزی به او نگفتم. ما پنج دقیقه به ساعت 9 در جمع مدعوین به جلسه آمدیم و... شرایط آن جلسه در یک گزارش ویژه باید بررسی شود ولی جالب است بدانید همین آدم بی ادب و بی شخصیت، که تا آنروز برای حتی یک دقیقه هم نزد ما نیامده بود، از جاییی که شرمنده باشد، بعد از گذشت یکساعت از جلسه، گفت که شما ساعت جلسه را اینگونه گفته اید و باید دیگر جلسه را تمام کنید و... آری در کانون وابستگان اینگونه افراد باز هم هستند که مدعی خدمت به وابستگان هستند. معلوم نیست شخص قادری چگونه می خواهد جواب خدا را بدهد.
هشتمین کار گروه، سیاسی بود که آن هم سرگذشتی مانند کارگروه عقیدتی داشت. معمولا عقیدتی و سیاسی را با هم عنوان می کنند، پس می شود که کمال همنشین در من اثر کرد.
نهمین کارگروه، آگاه سازی و استیفای حقوق بود که یک برگه متن به هم ریخته که بیشتر به یک برگه چرک نویس شبیه بود با خود آورده بود و نتوانست از آن دفاع کند و بعد هم از دادن همان برگه به ما خودداری کرد و با خود برد. گویند هر آنکه هر چه دارد دوست / در روز قیامت هم همان مونس اوست
دهمین کار گروه، حقوقی بود که در آن جلسه کسی از طرف آنها حضور نداشت. به هر حال حقوق خوانده اند و راه فرار هم بلدند وفقط از چنگال عدل الهی نمی توانند فرار کنند. تازه فهمیدم اینکه کسانی هستند که همه تلاش خود را رها می کنند و به خدا پناه می برند تا حق خود را باز ستانند، علتش چیست.
یازدهمین کارگروه، شبکه های اجتماعی بود که بنده با زدن حدود 150 کانال شروع کردم و شد آنچه که می خواستیم انجام دهیم ولی نگذاشتند و مظلومانه از طرف بعضی از شما هم مورد سئوال و انتقاد و اعتراض واقع می شدیم ولی دم نمی زدم و تحمل می کردم. اما اگر به قسمت های قبلی رجوع فرمایید بیشتر متوجه می شوید که با چه آدم با تجربه ای روبرو بودید و اگرگذاشته بودن که کار کنم، الان شرایط جور دیگری بود. بنده اهل تعریف از خود نیستم ولی چون دوست دارم وابستگان گرامی بدانند که بنده کوچک آنها هستم و نیازی به کانال و گروه و یا عضو ندارم، لذا پیشنهاد می دهم که سری به سایت as112.ir بزنند. در این سایت حدود هفتاد و پنج درصد امکانات و داشته های بنده که البته متعلق به شهدا می باشد، در این بیش از بیست سال حضور فعال، معرفی و شرح داده شده است. این مجموعه و دیگر مجموعه هایی که در اینجا نیست، در هر روز بیش از 120 هزار بیننده دارد. امیدوارم از خودم تعریف نکرده باشم و از باب دفاع مطالب عنوان شده باشد.
دوازدهمین کارگروه، دبیران بودند. ما برای هر کارگروه یک دبیر درخواست کرده بودیم که برای ظاهر به ما معرفی کردند ولی به غیر از دبیر محترم کارگروه ورزش و سلامت، هیچکدام از دبیران با ما همکاری نکردند. آیا کسی هست که برای آنها حق الناس را تعریف نماید.
حرف های شخصی یک وابسته - قسمت پنجم
در قسمت قبلی گفتیم که برای شناخت نیازها و اطلاع رسانی خدمات فراگیر و برنامه ریزی شده به جامعه هدف ، همچنین سازماندهی اعضا محترم در فضای مجازی در قالب طرح"میثاق وابستگان" ، تشکیل کارگروه های سیزده گانه را پایه گذاری کردیم و آماده انجام وظیفه نسبت به وابستگان و خانواده های محترم آنان شدیم و قرار شد راجع به آن توضیح دهم و انگیزه آن را مرور نماییم:
اولین کارگروه ما سلامت و ورزش بود که مربوط به وضعیت سلامت جسمانی و امور درمانی عزیزان وابسته و خانواده محترم آنان است که از حق نگذریم بسیار زحمتکش و فعال هستند و با ما همکاری خوبی داشتند. یک نکته مهم فقط عنوان می کنم: روزی به یکی از مسئولان محترم کارگروه سلامت و ورزش عرض کردم که با توجه به ارتباطی که وابستگان عزیز دارم و شبی حداقل صد مورد پیام آنان را دریافت می کنم و پاسخ می دهم، به این نتیجه رسیده ام که مشکلات بعضی از وابستگان عزیز از مرحله عاطفی عبور کرده و به ناراحتی های روحی روانی تبدیل شده است که ایشان کاملا تایید کردند.
دومین کارگروه ، فرهنگی بود که اصلا در کانون وجود ندارد و خوب است که مسئولان کانون وابستگان توجه داشته باشند که اهمیت کار فرهنگی اینقدر بالا هست که امام خمینی رحمت الله علیه، می فرمودند:
"درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است و میدانید و میدانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات این رژیم به صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند و به استقلال و آزادی ملت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند و ملت نیز به تبعیت از اسلام و خواستههای ارزنده آن پایبند باشند، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد."
رهبر معظم انقلاب هم می فرمانید:
«اعتقاد من این است که مجموعه انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحب نظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیل کردههای ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولان بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است».
شخصی در کانون وابستگان به نام ... وجود دارد که مدعی کارهای فرهنگی است ، ایشان در واتساپ یک گروه زده است و مدعی فعالیت در زمینه جنگ نرم است. بنده فکر کردم او با ما همراه است و نسبت به وضعیت اسف بار کانون وابستگان با او درد دل می کردم ولی بعدا فهمیدم او دوگانه رفتار می کند. او بنده را در آن گروه عضو خودش در واتساپ عضو کرد و بعد که فهمیدم افرادی که وظیفه دارند با ما همکاری کنند ولی در گروه ایشان مسایل محرمانه ازاسال می کردند، اعتراض کردم و به حفاظت گزارش کردم. حس ششم ایشان متوجه گزارش بنده شد و مرا از گروه واتساپ اخراج کرد. در قسمت مربوط به این موضوع، مفصل توضیح خواهم داد.
سومین کارگروه، عقیدتی بود که اصلا با ما همکاری نکردند و شخصی را آوردند و گفتند که به ایشان پول بدهید تا برای شما کار کند و وقیت با اعتراض شدید بنده مواجه شدند، عنوان کردند که می توانید بروید و از سایت ما مطلب بردارید. آری هم اینان هستند که می خواهند نسل آینده سپاه را از لحاظ عقیدتی تربیت نمایند. همکاری با از طرف عقیدتی، صفر بود که هیچ، بلکه از کار درست در آینده هم نگرانی بوجود آوردند. شخصی که به نماینده عقیدتی معرفی کرده بودند، جوان تازه تحصیل کرده در دانشگاه با خرج سپاه بود.
چهارمین کارگروه، خانه و خانواده بود که خودمان با کمک گرفتن از بیرون مجموعه برنامه ریزی نمودیم و جلساتی هم با آن بزرگواران داشتیم که بر اثر عدم همکاری کارگروه های دیگر، هیچگاه نتوانستیم از تخصص و تجربه آنان استفاده کنیم و شرمنده آنان و خانواده وابستگان عزیز شدیم.
پنجمین کارگروه، خواهران بود که با هماهنگی با بسیج خواهران و استقبال محبت آمیز آنان با این طرح و قول کمک از طرف آنها علیرغم کارهای زیاد خودشان، ولی این هم به دیلی کم کاری سرانجامی نداشت. قرار بسیج خواهران تیم هایی را تشکیل بدهد و با همسران و دختران گرامی وابستگان عزیز برای انجام مشاوره همراه باشد.
سلام. عزیزانی که برای بنده پیام خصوصی می فرستید، لطفا در نظر داشته باشید چنانچه سئوالی دارید که می خواهید پاسخ آن را بدهم، لازم است شما را بشناسم. لذا لطفا شماره خود را ارسال فرمایید. با تشکر
امام حسين عليه السلام :
اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند.
تحف العقول، ص 245
کسانی که منافعشان در خطر افتاده است، شروع به ارسال پیام های اذیت کننده کرده اند. بهتر است خدا را در نظر بگیرید و به شب اول قبر هم فکر کنید.
حرف های شخصی یک وابسته - قسمت ششم
تا به اینجا رسیدیم که کارگروه ها تشکیل شد ولی به غیر از ورزش و سلامت هیچکدام نه تنها همراهی نکردند بلکه اخلال گری ها در کار ما بیشتر شد. دراین قسمت به چند مورد اشاره می کنم
در جایی گفتم که یکی از اعضای کادر قبلی که سایت صادقان را مدیریت می کرد را نگه داشته بودیم ولی بعد متوجه شدیم که او خبرهای ما را برای دیگران می برد و در خیلی از کارشکنی ها اطلاعات او موثر و مورد استفاده بوده است.
این شخص هر روز صبح که می آمد اول اینترنت درخواست می کرد و بعد مانیتور را بصورتی که کسی نبیند، کج کرده و بکار مشغول می شد و معلوم نبود که چکار می کند. روزی به او گفتم که روی سایت وابستگان کار کنید که علنا گفت بنده روی سایت وابستگان کار نمی کنم. ایشان گرداننده همان سایت صادقان بود که بنده آن را جمع کرده و سایت وابستگان را جایگزین کرده بودم و شدیدا از این وضع نگران و ناراحت بود و مکرر سئوال می کرد که آیا دیگر سایت صادقان را فعال نمی کنید؟ نمی دانم ایشان با آن شرایط غیرقابل قبول سایت صادقان که اصلا با حیثیت سپاه همخوانی نداشت، نگران از دست دادن چه چیزی بود؟
نهایتا به علت اینکه این شخص کار نمی کرد و از طرفی هم به دلیل مخبر بودن و اختلاف ایجاد کردن، ما را دچار دردسر مضاعف می کرد، عذر او را خواستم و قرار شد که برود و در یک قسمت دیگر کار کند.
مسئول محترم معاونت فناوری های دانش بنیان به بندهفرمودند که یکی از دو سیستمی که متعلق به خود کانون وابستگان بود را به ایشان بدهید ببرد، فردای آنروز متوجه شدم که تمام محتوای سیستم اصلی(بیش از 550gb) را به آن سیستم منتقل نموده و با خود برده است و عملا دست ما را از محتوای قبلی که می خواستیم تحلیل کنیم، تهی کرد و تا کنون که حدود هشت ماه از آن اقدام مجرمانه این شخص می گذرد ، نه کسی با او برخورد کرد، و نه اینکه ، علیرغم درخواست های مکرر بنده و قول بازگشت آن اطلاعات از طرف دیگران، هرگز آن اطلاعات به دست بنده نرسید. این سئوال جدی مطرح است که آن اطلاعات شامل چه چیزهایی می شد که نباید ما از آنها آگاه می شدیم؟
در نوشتار های قبلی به مورد سرقت گوشی همراه و روشن گذاشتن آن تا حدود دو هفته اشاره کردم(در حالی که باطری آن گوشی خراب بود و باید هر روز شارژمی شد)، اما بعد از آن چند مورد دیگر سرقت از اموال بنده صورت گرفت که یک مورد آن دوربین حرفه ای عکاسی و غواصی بود که هنوز که هنوز است نتوانسته ام نمونه آن را بخرم و جایگزین نمایم.
یک مورد دیگر که نادانی مسئول کانون وابستگان استان خراسان رضوی آن را بوجود آورد: وقتی کانال میثاق وابستگان را راه انداختیم، محتوای متنوعی به آن ارسال می کردیم که یکی از آنها دعای فرج بود. در یک مورد در زیر دعا نوشته شده بود که : خواندن دعای فرج بر هر مسلمانی واجب است. ما متوجه این اشتباه نشده بودیم تا اینکه توسط یکی از اعضا مورد اعتراض واقع شد و در عین حالی که ما درست کردیم، آن شخص پیام داد و ما را بدعت گزار خواند که بنده در جواب از او انتقاد کردم که متاسفانه بی ادبی کرد ولی بنده جواب او را ندادم. چند وقت بعد در یک جلسه، متوجه نامه ای در این زمینه شدم که هر چند خیلی تعجب آور بود ولی بیشتر به یقین بنده کمک کرد که بدانم واقعا در پشت صحنه خبرهایی است که حتی اینها به نامه نگاری رسمی آن با متنی سراسر غلط املایی هم دست می زنند.
حالا بررسی می کنیم که موضوع از چه قرار بوده است:
بعد از اینکه این شخص به ما توهین کرد و بنده پاسخ ندادم، او در عین حال طلبکار هم می شود و به کانون وابستگان خراسان رضوی مراجعه می کند و مسئول کانون وابستگان خراسان رضوی بلافاصله عکس های گرفته از رد و بدل کردن پیام ها را می گیرد و با عجله و به صورتی که گویا فتح الفتوح انجام داده است، به یک نامه رسمی ضمیمه می کند و به تهران می فرستد و در تهران هم نامه را از روال مسیر اداری خارج نموده تا بعدا به صورت تحقیر آمیز به بنده نشان بدهند.
در آن جلسه ای که خدمت شما معروض داشتم ، در پایان جلسه که خود مسئول کانون و معاونت هماهنگ کننده و مسئول طرح و برنامه هم حضور داشتند، در پایان جلسه شخص مسئول طرح و برنامه به بنده گفت که بنده با شما کار دارم و رفت همان نامه ای که از طرف کانون بازنشستگان!؟ خراسان رضوی را آورد. نامه ای با پنج صفحه ضمیمه که فقط یک آدم بی فکر و بیکار و فریب خورده خوش رقص می تواند آن را صادر نماید.(کلمه بازنشستگان از نامه رسمی ارسالی از کانون وابستگان خراسان رضوی گرفته شده است که شخص ... مثلا مسئول کانون وابستگان خراسان رضوی اینقدر عجولانه و غیر خدایی صادر شده که به جای وابستگان از بازنشستگان استفاده کرده است. البته می گویند این شخص بازنشسته زودتر از موعد خودخوانده است وطیعی است که امثال ما را نشناسد. البته عجیب است که چه کسی او را به این سمت برگزیده است). را آورد و سپس به بنده نشان داد و گفت حاج آقا هم خیلی ناراحت شده اند ولی نگفت کدام حاج آقا ، که به او بگویم هر کسی حق دفاع دارد و تو چه حاج آقایی هستی که حق دفاع به دیگران نمی دهی و مثلا ناراحت هم می شوی.
اصل پیامهای رد و بدل شده و تحلیل مربوط به این مسئله را منتشر خواهم کرد ولی اینجا یک نکته باید گفته شود که بر طبق آن یک سئوال هم طرح می کنم:
روز قبل از اینکه این شخص یک اشتباه معمولی در دعا را ایراد بگیرد(26 مهرماه 1400) ، به عنوان اولین مکاتبه با ما، یک پیام به ما داده بود و نوشته بود " چرا از اقدامات در دست اجرا چیزی در گروه نمی گذارید مسئولان پاسخ بدن در قبال دریافت حق توانمندسازی چه کار کرده اند این پول میلیاردی کجا میره، چه خدماتی ارائه میشه، شهدا در قلب و دل ما جا دارند ولی یه مقداری از کارهای در دست اقدام بنویسید اینکه ما مطالب را هی کپی کنیم نشد میثاق، الان مشکلات اقتصادی بیداد می کنه یه فکری بکنید"
حالا خودتان تحلیل کنید آیا اینها فریب نخورده اند که برای آدمی که آنها را زیر سئوال برده است، نامه رسمی زده اند و بعد چوب بی صدای خدا را خورده اند. جالب است یادآوری کنم که کسی که نامه را با آن وضع برنامه ریزی شده به بنده داد و گفتم که چند روز قبل از آن مسئول طرح و برنامه شده بود ، در تاریخ ارسال پیام، این فرد یکی از مسئولین توانمندسازی بود، حال چرا به جای اینکه سئوال او را پاسخ دهند، برای بنده برنامه تحقیرآمیز چیده بودند را نمی دانم ولی باز هم به همان چوب بی صدای خدا اشاره می کنم.
ادامه دارد...