eitaa logo
کانال رسمی امامزادگان وادقان
2هزار دنبال‌کننده
212 عکس
817 ویدیو
6 فایل
کانال رسمی وادقان ارسال و اطلاع رسانی آخـرین اخبار و فـعالیت های فرهنگی امامزادگان وادقان و تولید محتواهای مذهبی روستا به بهترین شکل و هنرمندانه ارتباط با ادمین @javadahmadi313 09132610563
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅ انشاالله بزودی... همتون این روز رو میبینید 😰😰 🌐✦کانال رسمی امامزادگان وادقان✦ ═✿☟عضویت☟✿═ ┅✿💠❀﴾@vadeghan﴿❀💠✿┅
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ با یه راهکار خیلی ساده و رایگان و مفت،که ما ازش غافلیم میتونین روح امواتتون را شاد کنید و حال و انرژی مثبت خوب رو به زندگیتون تزریق کنید،چجوری؟؟؟ این کلیپ رو ببینید. 🔘 امورفرهنگی امامزادگان وادقان گروه پژوهشی وتحقیقاتی آرشیو وادقان @iran_vadeghan https://eitaa.com/joinchat/3909877761Cc03c0b19a7
22.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | کلیپ 🎞به پاس زحمات آقای حسن احمدی راننده قدیمی خط ون کاشان ✦ ڪانال رسمی روسـتایِ وَن ✦ ☟l عضویت و دیدن کلیپ های بیشترl☟ https://eitaa.com/joinchat/2006056964C45d23711bd
49.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅ ☑️ داستان و سرگذشت اولین ماشینهای خطی وادقان (شهپر و دَبله) اولین راننده های وادقان😍 عطارا، کردمیل ، رحمت شیره ای، سید احمدجهانتاب،عبدالله صباغی، سید امیر ساری، محمد علی حیاتی. رضا فاضلی ✔️سختیها و دشواریهای رفت و آمد به وادقان و بالعکس. ✔️پند و نصیحتهای مادرانه سرکار حاجیه خانم واقعا قابل تامل هست. 🕌امور فرهنگی امامزادگان وادقان 🌐✦ڪانال رسمی امامزادگان وادقــان✦ ═✿☟عضویت☟✿═ ┅✿💠❀﴾@vadeghan﴿❀💠✿┅
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
رفیق من خلاصه می‌شود در: بودن های کوتاه و نبودن های طولانی رفیق من خلاصه می شود در دعاهای هر لحظه رفقا رفیق من خلاصه می شود در دلهره های آمدن ها و رفتن های همیشگی اش رفیق من خلاصه می شود در جاده و تاریکی و تنهایی و نور چراغ کامیون های روبه رو رفیق من خلاصه می شود در دلتنگی برای بچه ها و همسرش خستگی ها و بیداری های طولانی و به رو نیاوردنش در بار و بندیل فرودگاه و جاده ها میدانی چرا چون شغل رفیق من رانندگی است روز حمل و نقل مبارک رفیق .
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
🖊عباس دانش روستای وادقان، ۵/ ۷ / ۱۳۵۰ قسمت اول:عصر روز چهارم مهر ، با ابلاغ آموزش وپرورش کاشان، چهار صندلی جلو اتوبوس قرمز رنگ موتور جلو، در گاراژ نادری کاشان،به رانندگی مرحوم حاج عبدالله صباغیان بیدگلی اشغال شد پدربزرگوارم،اقایان ناصح معلم شاغل درروستا و بهمن مشفق از معلمان شاغل در تهران، ا‌ولین مسافران اتوبوس بودیم باید یکی، دو سه ساعتی صبر میکردیم تا دیگر مسافران بیایند و ظرفیت کامل شود من بی تاب و فضای گاراژ،غریب یاد تخته سیاه و روزهای دانش آموزی دبستان شاه عباس آران و ترس و دلهره بجا مانده از آن دوران ترکیب ذهن جوانی مرا بی ترکیب کرده بود روستاییان یکی، یکی میامدند و به ترتیب روی صندلیها مینشستند ژست و رفتارها ونوع پوشش وگویش محلی برای من پنجره ی تازه ای باز می کرد،تا به اولیا دانش آموزان خیره شوم و دفتر ذهنم را ورق بزنم همه آمدند و اتوبوس پر شد راننده با تیپ و نوع راه رفتن خاص آمد و نشست پشت رل، به آینه نگاهی کرد و گفت همه هستند شیخی گفت بله،بریم به امید خدا مسافران گرم صحبت وگفت وگو، با یکدیگر من که تحت تاثیر دو افق دور و نزدیک قرار گرفته بودم بی قرار وخاموش بودم پدر هم تا خود وادقان با آقای صباغیان دوست وهمشهری، همه جغرافیای منطقه را قدم زدند از دیروز دور دانش آموزی و فردای صبح معلمی،دو کلاس متفاوت و دور از هم در خاطرم نشسته بود از آران و بیدگل گرم در آن دشت عطش ناک کویر،تا شیب های تند و سنگلاخ کوهستان و زوزه کشان اتوبوس درآن پیچ های بلند و خنک روستاهای که"قه" و سار وادقان،دفتر مشق تازه ای بود،که این جمع حاضر و افق دور جاده به من داد، تا آنرا به آدرس خانه دوست کجاست " ببرم.
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
عباس دانش آرانی: ۵/ ۷ / ۱۳۵۰ روستای وادقان، قسمت دوم: باغچه افضل وادقان، میدان نسبتا کوچکی بود، که چهار کوچه، باین میدان ختم میشد۰جمعیتی از زن ومرد و کودک در این میدان جمع می شدند تا اتوبوس از راه برسد رانندگان، معمولا قبل از رسیدن به این میدان با به صدا در اودرن چندین بوق، جمعیت حاضر که هیچ، بلکه تمام ساکنان روستا، را ، از امدن اتوبوس خبر دار می کردند. اتوبوس ما هم با تشریفاتی که اقای راننده بلد بود در پی چندین بوق در میان همهمه ی حاضران، که در اطراف میدان ایستاده بودند ، متوقف شده نگاهی به اطراف و جمیت کردم کله ها تو هم رفت و بازار میدان پر هیاهو شد ، اولش فکر کردم ، به استقبال ما آمده اند طولی نکشید ، فهمیدم نه بابا،،!! این جا محل دید و بازدید و گپ وگفت و گوی روستاییان است اتوبوس گر چه توقف کرده بود، اما قطار دلم ، که از نقطه آغاز حرکت، بوق ممتد خود را به صدا در آورده بود، هنوز روی ریل حرکت می کرد قطاری که با خود بار مسولیت، میبرد و مسافرش از پنجره ، دیروز را ، امروز را، نظاره می کرد و رسم الخط جاده را ، میدید ، که نقطه چین های فراوان داشت فکر پر کردن این نقطه چین ها ، با توجه به دوران تحصیل ، از مکتب خانه ی دلهره آور و پر ترس _ مرحوم مهیمنی بیدگلی، در سن ۶ سالگی، تا دبیرستان پهلوی سابق ، درسن ۲۰ سالگی، ذهن و جانم را در گرو خود ، داشت. جمعیت بهم می گفتند: مدیر جدیده یک لحظه فکر کردم دست بابام را بگیرم ، تا گم نشوم واضح است ، الان که این سطر ها را می نویسم، در سن ۷۰ سالگی، افق ذهنم با آن زمان ۵۰ سال فاصله دارد گم شدن در کوچه، پس کوچه های، زندگی،در آن شرایط سنی ممکن بود۰ که البته هنوزم دیر نشده همه چیز حکایت ورق های دفتر مشق بود، تا چه نوشته شود، و چه، خوانده شود آیا این دفتر مشق به خانه دوست خواهد رسید؟ دیگر هوا تاریک شده بود، و چراغهای آبادی سو سو میکرد. باتفاق راهنمایی شدیم به منزل کدخدا " ایاز" که خدایش رحمت کند. ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، [واااای که چقدر این متن‌های خاطره زیبا و بی بدیله، اهل دل، اهل ذوق، اهل ادب، بخوانید و لذت ببرید و حض کنید، خیلی عالی هستند،من هنوز نتوانستم با آقای دانش ارتباط بگیرم، انشالله بقیه اش رو هم میگیرم ارسال میکنم واقعا کیف کردم، نوع ادبیات و نگارش و موضوع عالی است] 🔘 امورفرهنگی امامزادگان وادقان گروه پژوهشی وتحقیقاتی آرشیو وادقان https://eitaa.com/joinchat/3909877761Cc03c0b19a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم در ایام الله ولادت بانوی بزرگ السلام مادر سادات فاطمه الزهرا (س) حرم زیر پای نامحرمان افتاد دوباره😭 ساعات تلخ دمشق وحرم رقیه جان (س)😭 وحرم سالار کربلا عمع جان زینب (س) 😭 و حرم ام کلثوم (س) خطبه خوان مسیر اسارت 😭 و حرم حضرت سکینه ( س ) خواهر علی اکبر (ع)😭 و حرم کوچک و تاریک و در بسته فضه (س) 😭 بله حرم زیر پای نامحرمان افتاد دوباره😭 وسینه های مان در این غم و درد بزرگ میسوزد ....
19.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅ با سلام و عرض ادب و احترام امروز سه شنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۳ امامزاده احمد(ع) میزبان دو زائری بود که حواله ی برادرشون امامزاده طهماسب بود که از تهران آمده بودند. خانم ابریشمی در رویای صادقه خانمی رو میبینند و ایشان را حواله امامزاده طهماسب ابن موسی ابن جعفر(ع) میکنند،که در ایران فقط همین امامزاده هست که بنام طهماسب هست. و این دو بزرگوار از تهران می‌آیند برای زیارت امامزاده مردم چه خبره!!!! از این حواله ها خیلی زیاد بوده،امروز اتفاقی و شانسی به تور ما خوردن و فیلم گرفتیم،هر دفعه که میروم وادقان می‌گویند،چند نفر از فلان جا اومده بودند خواب دیده بودن،به والله به کرّات برامون تعریف میکنن.ولی افسوس ما غافلیم ، هر از گاهی این بزرگواران به نشانه حقانیتشون حواله و معجزاتی از خود نشان میدهند.که ما فراموششان نکنیم،این دو امامزاده باید مامن و پناهگاه ما مردم باشند،آیا حتما باید مریض و گرفتار بشیم به آنجا پناه ببریم. این دو امامزاده مخصوصا امامزاده طهماسب خیلی غریب و مهجورن. ان شاءالله که ما وادقانی ها لیاقت و قدردان این دو بزرگوار باشیم بیشتر بهشون اهمیت بدیم ان شاءالله 🤲 و جالب‌تر و جالب تر الان وقتی زنگ زدم به آقای ابریشمی گفتند وقتی ما از امامزاده احمد خارج شدیم رفتیم به امامزاده طهماسب خانمم گفت دقیقا اینجا همونجایی است که در خواب دیدم😍 خیلی عجیبه!!!!! 😰😰😰😰😰😰 🕌امورفرهنگی امامزادگان وادقان 🌐✦کانال رسمی امامزادگان وادقان✦ ═✿☟عضویت☟✿═ ┅✿💠❀﴾@vadeghan﴿❀💠✿┅
هدایت شده از  آرشیو امامزادگان وادقان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 امورفرهنگی امامزادگان وادقان گروه پژوهشی وتحقیقاتی آرشیو وادقان بریم دو کلام حرف حساب بشنویم از استاد شهید مرتضی مطهری چه موقعی آزادیم ؟ و چه موقع برده؟ https://eitaa.com/joinchat/3909877761Cc03c0b19a7
وادقانیهای عزیز کانال" آرشیو وادقان" را بهیچ عنوان از دست ندهید مطالب فوق العاده ارزشمند و مفیدی براتون در این کانال بارگزاری میشه که واقعا برای وادقانی ها حکم گنج داره،کمیاب، نادر، ارزشمند،به مردم شناسی وادقان خیلی کمک میکنه مطالبی که هویت و اصالت وادقانه و هیچ جای دیگه پیدا نمیشه،شما لایق بهترینها هستین از طریق لینک زیر عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3909877761Cc03c0b19a7