دو سال اول طلبگی را در خوانسارِ اصفهان بودم چون می گفتند حوزه علمیه شهرستان خوانسار اصفهان اساتید و برنامه قوی ای دارد، برای درس خواندن به آنجا رفتم شهری سرد و ساکت در دره ای میان کوهها . . . همان روزهای اول، شعر زیر را سرودم👇

به خوانسار آمدم تا علم جویَم جوانمردیّ و لطف و حِلم جویم ز اقیانوس دانش قطره ای چند بنوشم چون که من محتاجِ اویم به جنگ نفس خود برخیزم از جای که تا نیکو شود اخلاق و خویَم بخوانم علم دین پاک اسلام بگیرم یاد و بر مردم بگویم نه آن باشم که از غربت بِرَنجم ببینی هر زمان شادی به رویم از اینجا من ببوسم دست مادر دعای خیر او هست آرزویم پدر را شکر می گویم شب و روز که بابِ علم بگْشوده به رویم خدایا همّتی بر من عطا کن که مغزم را بدین دانش بشویم در این شهر غریب و سرد و ساکت تو فرمودی: بیا یاسر به سویم

[١٥١٧٩] ٢٠ ـ ونقل : أنّه سمع أمير المؤمنين (عليه السلام) رجلاً يطرب بالطنبور ، فمنعه وكسر طنبوره ثم استتابه فتاب ، ثم قال : «أتعرف ما يقول الطنبور حين يضرب؟» قال : وصي رسول الله (صلّى الله عليه وآله) اعلم. فقال : انّه يقول : ستندم ستندم أيا صاحبي ستدخل جهنم أيا ضاربي

مهریه و جهیزیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها

یک ازدواج ساده

خانواده حاج آقا وافی البته هفت سال پیش😃😃😃

یکی از بهترین کتاب هایی که درباره حضرت زینب کبری سلام الله علیها نوشته شده، کتاب فوق، نوشته مرحوم سیدمحمد کاظم قزوینی است که ترجمه های مختلفی هم شده است👇👇👇

عجیب است؛ با اینکه زنان به نقصان عقل و ضعفِ تعقُّل و ترسو بودن و غلبه ی احساسات، معروف و مشهورند، یک دفعه از میان همین زنان، شیرزنی ظهور می کند که به ( عقیله ی بنی هاشم ) مُلَقَّب می گردد او نه تنها عاقل که عقیل است و مردانِ روزگار باید نزد او زانوی شاگردی در شجاعت و عقل و تعقّل و مردانگی و جوانمردی و صبر و مقاومت و ایستادگی بزنند به قول عمّان سامانی: زن مگـو، مرد آفرینِ روزگـار زن مگو، بِنتُ الجلال، اُختُ الوَقار زن مگو، خاکِ درش نَقشِ جَبـین زن مگو، دستِ خدا در آسـتـین

نصیحت عموحسین به زوج های جوان

ازدواج فرزندان حضرت آدم و حوا علیهما السلام

🔲 مجسمه زنان چادری پیش از اسلام و مسیحیت ✍ سید مرتضی میرسراجی 👇👇👇👇 https://tabnakbato.ir/fa/news/199074/

یک ازدواج ساده

پرندگان مکروه و تخم پرندگان و حیوانات حلال گوشت وحشی

اجزاء حرامِ حیوانات حلال گوشت

سیاهی لشکرِ صاحب زمانم به زیرِ پرچم او در امانم عنایات وجودش بی شمار است چرا که حُجّتِ پروردگار است یگانه گوهر دریای هستی ملاکِ و اسوه ی یکتا پرستی دل از شوق وصالش در تب و تاب خلائق بنده و او هست ارباب قیامت می نماید با ظهورش جهان روشن شود با لطفِ نورش اراتمندِ او چشم انتظار است کنون پاییز و او همچون بهار است اجابت می شود آخر، دعاها تجلّی می کند فرزند طاها دوباره زندگی آغاز گردد درِ رحمت به دنیا باز گردد اسیران را کند آزاد از بند زمین گردد پُر از شادیّ و لبخند مخور غم، عاقبت آید عدالت رها گردد زمین از ظلم و ظلمت یزیدی های عالَم را کند خوار نماید کاخ جور و جائِر، آوار نثار مقدمش بادا سر و جان فدای یک نگاهش، هر چه انسان یکی هست و همان هم خواهد آمد ز نسل حیدر و از آلِ احمد احمدیاسر وافی یزدی

زن عاقل! امروز یکی از دوستان زنگ زد و گفت: زن دوم گرفته ام! گفتم اولی را طلاق داده ای؟ گفت: نه. گفتم: دومی کجا زندگی می کند؟ گفت: پیش اولی! گفتم: چطور اولی حاضر شده دومی را در کنار خود بپذیرد؟! گفت: بهم گفت: حالا که زن گرفتی! اگر او را در منزل جداگانه ببری، یک روز در میان می بینیمت، علاوه بر اینکه برای اجاره خانه اش هم باید هزینه کنی. بیارش اینجا که هم مثل قبل همیشه پیش من و بچه ها باشی و اون مبلغی که قراره برای اجاره خانه جداگانه هزینه بشه، خرج زندگی مون کنی. در دلم به عقل آن زن آفرین گفتم عاقل کسی است که بتواند بحران ها را مدیریت کند حالا اگر یک زن ناقص العقل بود، با شنیدن خبر ازدواج شوهرش، قهر می کرد و مثلاً می رفت خونه ی مامانش. خب که چی؟! مرد هم از خدا خواسته، با زن جدیدش زندگی می کرد! اما این زن با خودش گفته: حالا که کار از کار گذشته و نمی توان کاری کرد. بذارم برم هم فوقش بتونم طلاق بگیرم، بعدش که چی؟ آیا با طلاق خوشبخت می شوم؟ تکلیف فرزندانم چه می شود؟ و . . . حداقل سعی کنم شوهرم را برای خودم و بچه هام نگه دارم. کمتر زنی به این عاقلی دیده ام.

موانعِ فکریِ ازدواج https://www.aparat.com/v/AJhPf?playlist=679734

چرا ازدواج کنیم؟

تمامِ لذّتِ عمرم همین است که مولایم امیرالمؤمنین است کریم و مهربان با مؤمنان است أنیس و مونسِ بی خانمان است توانا در امور دین و دنیا شَهَنشاهِ زمین و آسمانها مُطهَّر از بدی ها و رذائل وجودش غرقِ انوار و فضائل ولیّ و والی و والا فقط اوست علیّ و عالی و أعلی فقط اوست طنین یاعلی، زنگ بهشت است کنیز و عبد او، حور و فرشته است ندیده کعبه مولودی به جز او نکرده لحظه ای سوی بُتان، رو برای او خدا زهرا فرستاد عروسی در خورِ این ماه داماد اگر در راه او آتش بگیرم از آن بهتر که بی حُبَّش بمیرم فدای او هزاران بار جان ها بُوَد عاجز ز اوصافش، زبان ها احمدیاسر وافی یزدی

کربلایی عیسی بن مریم ( علیهما السلام ) https://wikihaj.com/view/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85_%D9%86%D8%AE%D9%84_%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85_(%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7)

عده ای منکرِ هجوم به خانه حضرت زهرا (س) به دستور اولی و سرکردگیِ دومی هستند! و استدلالشان هم این است که مگر می شود اصحاب رسول خدا (ص) چند روز بعد رحلت حضرت به منزل تنها دخترش هجوم ببرند و درب خانه ی او را به آتش بکشند و او را مصدوم و فرزندش را شهید کنند؟!؟ این عده صریحاً یا تلویحاً شیعیان را متهم می کنند که این قصه را ساخته اند تا عمر بن خطاب را بی آبرو کنند سخن من فعلاً این است که شیعه چه نیازی دارد به ریختنِ آبروی کسی که هفته ی قبل از رحلت پیامبر (س) وقتی حضرت در بستر بیماری از حاضران قلم و کاغذ خواستند تا وصیت خود را بنویسند، با کمال پُررویی و بی حیایی گفت: هَجَرَ رسول الله! http://lib.efatwa.ir/42174/4/69/%D9%87%D8%AC%D8%B1 آیا کسی که یک هفته قبل به رسول و فرستاده ی خدا و حامل وحیِ الهی و معصوم از هر گونه خطا و خطیئه، نسبتِ هذیان گویی داده، آبرویی برایش باقی مانده که شیعه بخواهد با ساختن داستان آن را بِبَرد؟!؟ احمدیاسر وافی یزدی

« حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى أَخْبَرَنَا هِشَامٌ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ الزُّهْرِيِّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا حُضِرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ وَفِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ فَحَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ وَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ وَاخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا أَكْثَرُوا اللَّغَطَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ قُومُوا عَنِّي » پیامبر (ص) فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با توجه به آن هرگز گمراه نشوید عمر گفت: درد بر پیامبر غلبه کرده است و نزد شما قرآن است و قرآن برای ما کافی است! طبق این روایت، طرفدارانِ خلفای ثلاثه، اهل کتاب هستند نه اهل سنّت! تازه کدام کتاب؟ کتابی که در آن آیه ( ما آتاکم الرسول فخذوه ) وجود ندارد! http://lib.efatwa.ir/42174/1/34/%D9%82%D9%88%D9%85%D9%88%D8%A7_%D8%B9%D9%86%DB%8C ضمناً بخاریِ خبیث، در نقل قبلی که می خواست تعبیرِ (هَجَرَ) را بیاورد، به جای قال عمر، گفت: قالوا ! ولی اینجا که می خواهد بگوید: قال عمر، به جای (هَجَرَ) تعبیرِ (غلبه الوجع) را به کار برده است! احمدیاسر وافی یزدی