فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضو با یک استکان آب
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر شما
▪️شخصی ازبزرگی پرسید عالم قدیم است یا حادث؟او گفت:
تو را از قِدَم عالَم چه؟
تو قِدم خویش را معلوم کن که تو قدیمی یا حادث.
این قدر عمر که تو را هست در تفحّص حال خود خرج کن، در تفحّص قِدم عالم چه خرج میکنی؟فرقی ندارد که از کجا میآیی،
نگاه کن به کجا میروی!این مهم است.
🔹پس:
حَدّ اعیان و عَرَضْ دانسته گیر
حَدّ خود را دان که نَبْوَد زین گُزیر
چون بدانی حَدِ خود زین حَدّ گریز
تا به بیحد در رسی ای خاک بِیز
عمر در محمول و در موضوع رفت
بیبصیرت عمر در مَسموع رفت
جز به مصنوعی ندیدی صانعی
بر قیاسِ اقترانی قانعی
گر دُخان، او را دلیل آتش است
بیدُخان، ما را در آن آتش خُوش است
بله:
اگر براى فيلسوف دود دليل وجود آتش است، ما بدون دود درون آن آتش خوشيم..
●هین بخوان قرآن ببین سحر حلال
●سر نگونی مکرهای کالجبال
●من نیام فرعون کایم سوی نیل
●سوی آتش میروم من چون خلیل
●نیست آتش هست آن ماء معین
●و آن دگر از مکر آب آتشین
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر شما
●پیشداوری ناشی از فرض غلط
■در فولكلور آلمان، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود: مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه می رود، مثل دزدی كه می خواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می كند، آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد. زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می كند!
بله:ما بسیاری از مسائل را با فرضیات غلط می سنجیم.
363.7K
شبی بنشسته اندر حجره خویش
نهاده سر به زانو با دلی ریش
ز رنج و غصه رنگ صورتم زرد
ز محنتهای دوران دل پر از درد
روان شد اشک غم از دیده بر روى
نظر افکندم از حسرت به هر سو
بدیدم ناگهان یک دانه سیگار
بجستم من ز جا با حالتی زار
به تقلید از فلان آقای نادان
نهادم بر لب خود آفت جان
ز نادانی زدم بر آن پکی چند
جدا از سرفه شد بند من از بند
شدم سرگیجه سختی از این کار
پشیمان گشتم از این کار بسیار
نمودم عهد با خود اندر آن شب
که بر سیگار نگذارم دگر لب
برو جان پسر کن ترک سیگار
ز سیگارت کند سیگار بیکار
اگرچه ظاهرا آتش به سیگار
زدی و بهر تو خوش باشد این کار
ولیکن در حقیقت ای پسر جان
زنی آتش خودت ناگاه بر جان
شنو اندرز وافی شو تو بیدار
ز خواب غفلت ای فرزندِ هوشيار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عموحسین در حرم حضرت زینب سلام الله علیها
هدایت شده از محمد سربخشی
هر مرگی یک تولد جدید است. پس تولد مهمتر است. تولد زایش است، مرگ مقدمهای است برای زایش جدید.