eitaa logo
واحد فرهنگی حوزه علمیه جامعة الامام المنتظر «عج»
148 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
216 فایل
انشاءالله با نشر این محتواها، رسالت طلبگی خود در فضای مجازی را به انجام برسانید. @vahedefarhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب خدا منتظره که به هر بهانه ای که شده، مارو ببخشه... تو زرنگ باش... قسمش بده به ... بگو الهی العفو... بگو خدایا منو ببخش... بگو خدا اگه قراره امسال پرونده عمر من بسته بشه، ملک‌الموت رو تو به سراغم بفرست! بگو خدایا من هنوز یه اربعین طلب دارم... 🥀 ⠀ོ  ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب دومین شب قدر هست ✨ ✨🌼✨ "دعا"کنیم چشمانی داشته باشیم که بهترینهاراببیند قلبی که"خطاها"را ببخشد ذهنی که"بدیها"رافراموش کند و روحي که"عاشق خالق"باشد🌼 اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌼اللهم عجل لولیک الفرج 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴حکایت مجذوب یک نگاه امیرالمومنین 🌴حضرت امیر نماز میخوند ... 🎤حاج یک قطره اشک ریختی برای ما هم دعا کن 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی امیرالمومنین علیه السلام به همراه عمار از بیابان‌های حیره (هیره) می‌گذشتند به دیری رسیدن که در آن دیر راهبی مشغول ناقوس زدن بود حضرت به عمار فرمودند عمار بایست...👆👆👆 کسی را پیروی میکنیم که صدای ناقوس می‌دانست ... بشنو و گریه کن که یهود و غاصبان خلافت چه کسی را از عالم گرفتند ! قاتلان امیرالمومنین هم غاصبان خلافت و اهل سقیفه هستند و هم سیاست پشت آنها یعنی فرزندان شیطان که مسیر دنیا را تغییر دادند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
متفاوت‌ترین مداحی حاج محمود کریمی در شب‌های قدر حاج محمود کریمی در دومین شب از مراسم احیای قدر برای ناشنوایان مداحی کرد. 💠 گروه رسانه‌ای تیمورا 🆔 @timoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی دانشجوی ایرانی دانشگاه تگزاس که بعدا به شهادت می رسد، به استادش یک *نهج البلاغه* هدیه می دهد. 🔸 ماجرای ایمان آوردن *پروفسور گری کارل لگنهاوزن* از زبان خودش @Islamic_Philosophy_of_Religion
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایت میثم عباسیان تجربه‌گر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین سلام الله علیه و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان که باعث شد برنامه متوقف بشه 😭😭😭 🔹 او در موقع مرگ موقت خود با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء نیز ملاقات می کند. 🔹 دیدن این قسمت برنامه زندگی پس از زندگی را ازدست ندید. 🔥 @Moohem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦مشاهده پیکر بدون سر امام حسین(ع)😱 عجب برنامه ای بود 😭 ■حال دل من عوض شد ■برای بقیه هم بفرستید، حال بقیه هم تغییر کنه توبه واقعی کنیم ان‌شاالله به برکت امام حسین و آقا امیرالومنین علیهما السلام ممنونیم از صداوسیما البته فقط به خاطر همین یک برنامه : ✌️❤️ 🥀 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🥀 @nokatetalabegy
🔖منبر کوتاه🔖 اهمیت شب 23 ماه رمضان💠 ♨️شبی که احتمال قدر بودنش بیشتر است! 🔶امام علی علیه السلام می فرمایند : پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در "شب بیست و سوم" بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود : « محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند » [مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد۷ ؛صفحه ۴۷۰ ] 🔷راوى گفت: از امام باقر علیه السّلام شنیدم مى فرمود: جُهَنى پیش رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله آمد و گفت: ♦️یا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مى خواهم دستور بفرمایید شبى در ماه مبارک رمضان داخل مدینه شوم و در نماز جماعت شما حضور یابم، حضرت او را نزدیکتر فراخواند در گوشى با او حرف زد. 🔻جهنى شب بیست و سوم [ماه مبارک رمضان] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدینه مى شد صبحگاهان از مدینه خارج مى شد و به محل خود مى رفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انیس انصارى است. [ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد ۷؛ صفحه ۴۷۰] 🔻عَنْ جَمِیلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا کَانَ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمَرَ مَوَالِیَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَکَانَ فِیهِ لَیْلَتَهُ. 💠به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود. [ بحار الأنوار؛ جلد ۹۵ ؛صفحه ۱۶۹ ] 🔶و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید: 👈اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است. ✍منبع : زاد المعاد؛ صفحه ۱۸۷ # با ما همراه باشید... # ما را رسانه باشید... 🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺 مبلغین شهرستان نجف آباد 👇👇 ♨️ @njfmobalegh
اگه بگن فقط یه شب ، یک شیفت تا صبح کار کن ، به اندازه ۸۳ سال حقوق و مزایا بگیر قبول می کنی ؟! # با ما همراه باشید... # ما را رسانه باشید... 🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺 مبلغین شهرستان نجف آباد 👇👇 ♨️ @njfmobalegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 ♨️داستان تکان دهنده بهلول قبر کن 🕊هرچه قدر گناه کردی از رحمت خدا نا امید نباش التماس دعا داریم در این شب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ امیدوار به عمل خودم نیستم !😭😭 شب قدره امشب همه چیز مقدر میشه و امضا امام عصر پای اعمال ما زده میشه 😭 یا رب ارحم 😭 دعا کنیم برای همه ...
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.* 🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌حججی:* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!* 🔹️ *صبحانه ا
💢 💠 📣 مدیران و ادمین‌های کانال، پیج، گروه یا صفحه‌ی فعال و اثرگذار در فضای مجازی، تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای، اساتید رسانه، ارزیابان تولیدات رسانه ای، فعالان رصد و پایش، محققان و پژوهشگران صاحب آثار «کتاب، پایان‌نامه، مقاله، سرمقاله و … در موضوع فضای مجازی» 😍 😍 😍 🔰زیر نظر معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه 🔹 آیدی پاسخ به سوالات: 👇👇 https://eitaa.com/H_adhami 🔥لطفا جهت و کسب اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇 https://btid.org/fa/news/205774