بچه ها قول میدم فردا فیلم اینستا گرامی مجید رو بزارم

کلیپ وحیدی ساخت خودم ( احسانه ) کپی ممنوع فقط فروارد لینک کانالمون https://eitaa.com/vahidrahbaniiii

گفتم نه اینکه بابا محمد یا بابا وحید شده ( بابا شده )یکم شادتون کنم

به نام خدا پارت ۲۵ حکایت عشق ۰ داوود:سلام صبح بخیر فرزانه جان خوبی میتونی بلد شی بریم ایران😊 فر زانه:سلام اره میتونم حسین دیشب نخوابید خیلی گریه کرد زیاد نخوابیدم داوود:حسین باباشه دیگه به خودم رفته فرزانه:نه اصلا شبی تو نیس 😂 داوود:همه چیزش شبی خودمه نه نه حسین بابا 😂😂 داوود:پاشو عزیزم حرو کنیم فرودگاه فرزانه:چشم حتمااااا سعید:سلام بابا چقدر حسین گریه کرد بابا اصلا نخوابیدم فرزانه:من شرمنده ام آقا سعید ببخشید داوود:مزه نریز سعید بچه کوچک سرو صدا میکنه دیگه چی رو ببخشید برو آماده شو دیر شد بدو بریم فرودگاه❤️ سعید:حالا قر هم میزنه 😒😒 فرود گاه بعد ۲۴ ساعت داوود:فرزانه اونجا رو همه اومدن استقبال چه هیجانی همه هستن عه بچه های اداره رسول؛فرشید ✋✋ فرزانه:وای همه اومدن استقبال حسین پسرم برای تو اومدن😍😍 داوود:سلام به همه رسول:وای چه پسری تبریک میکم😁 فرشید:وای چقدر کوکولیه وای🤣 فرزانه:ممنونممممم😃 ستارهههههههه سلام خوبی مامان😃 ستاره:وای چه خوشگله چه پسری چه حسینی وایییییییی خاله براش بمیره فرزانه:ما رو فراموش کردی حسین و گرفتی🤣😅 فرزانه:سلام مامان خوبی شما مامان:وای خدا چه پسری تبریک میکم دخترم تبریک میکم داوودم داوود:ممنون مامان😀 رسول: وای خوبه به داوود نرفته داوود سیاه 😅😅 داوود:دستت درد نکنه رفیق😅😅 فرشید:شبیه کیه؟؟🧐 رسول:ستاره خانم🙂 سعید:واااا خوبی رسول بچه به پدر و مادرش میره☹️ رسول:راس میگی هاااا🤣 داوود:خوبی فرزانه جایت درد نمیکنه؟ فرزانه:نه عزیزم حسین رو بگیر داوود:بدش رسول:بدش من داوود داوود:برووو کروناس بچه ۳ روزه🤣 رسول:پس برو دیگه بازم بهم میرسم🤣 داوود:بگیرش شوخی کردم🤣 رسول:ممنونم داوود:بچه ها راستی چرا آقا محمد نیومد فرشید:کار مهمی داشت داوود:مهم تر از من چیه🤣 رسول:لوس نکن خودتو ببینم دیگر حسین و که دارم لحظه به لحظه عاشقش میشم بگیرش تا با خودم نبوردمش خونمون داوود:نمک دون🤣 داوود:فرزانه،فرزانه ای جانم خوابه داوود:فرزانه رسیدیم پاشو عزیزم بگیر حسین و خوابه فکر کنم کرسنه هستش برو خونه من از بچه ها خداحافظی کنم اومدم مواظب باش فرزانه:باشه داوود:بچه ها من میرم خونه🙂 رسول:خوب از زیر کار در میری داوود:وا رسول فرزانه درد داره حسین کوچیکه خودت به جای من بودی میرفتی اداره ☹️ رسول:بروووو حلهههههه😅 داوود:حه حه نمک رسول: رشن کن بریم فرشید اینجا باشیم تا فردا باید با داوود حرف بزنیم خداحافظ 😆 فرشید:روی چشم داوود:از دست شما🤣 داودد:فرزانه خوبی فرزانه:ساکت حسین خوابه الان خواباندم داوود:عاشق کار ها تم نیومده بچه رو خوابوندی😄 فرزانه: من اینیم دیگه🤣 حالا پاشو برووو دوش بگیر تمیز شو باید از این به بعد بچه داری کنی بابا شدی برای چی داوود:من تسلیم تسلیم🤣🤣 رسول:سلام آقا محمد خوبین داوود گفت چرا نیومدی محمد: رسول به داوود بگو بمونه پیش زن و بچش تا فرزانه خانم اذیت نشن رسول:چشم آقا رسول:الو داوود جان داوود:رسول نرفته دلت تنگ شد داداش رسول:دلتنگ تو نه حسین 🤣 داوود:خیلی پرویی رسول🤣 رسول:آقا محمد گفت تا ۵ هفته بمون بعد بیا اداره داوود:چشم کاری نداری رسول:نه یادت باشه حسین رو ببوس داوود:چشم شب خوش😄 تا پارت ۲۶ خدانگهدار😀

حکایت عشق❤️❤️ رمان😂

سلام عزیزان😍

عزیران خیلی امدین توناشناس گفتن ماهم ادم هستیم میخواییم ادمین باشیم درستع پسریم ماهم گاندویی خوب بیایین پی وی من حرفتون رو بگین @aliafshaar

این عکس قشنگ توضیحی نداره 😌😍 #گاندو #سرباز_حسین @gando8

عکس اول از زاویه ی دیگه🥰😍❤ #گاندو #سرباز_حسین @gando8

عطری که داداشم میزنه 😍اخ نه نه #مدیر

بریم تکرارگاندو😍😍😍

عزیران خیلی امدین توناشناس گفتن ماهم ادم هستیم میخواییم ادمین باشیم درستع پسریم ماهم گاندویی خوب بیایین پی وی من حرفتون رو بگین @aliafshaar