eitaa logo
اشعار آیینی وحیداشجع
407 دنبال‌کننده
40 عکس
35 ویدیو
1 فایل
﷽ منتخبی از آثار آیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به ۶۸ شهید دانش آموز شهرستان بروجرد که در ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ توسط حملات موشکی رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند 🍃با خواب و خیالِ شوم و با وسوسه رفت با قصدِ درست کردنِ حادثه رفت دی ماهِ هزار و سیصدو غصه و درد موشک به کلاسِ اولِ مدرسه رفت 🍃 @vahidashja
🍃 از زمانی که عاشقت شده ایم از غمِ عشقِ این و آن رَستیم پس گرفتیم دل ز خاروخَسان دلِ خود را فقط به تو بستیم از ازل در مسیرتان بودیم بی قرار و اسیرتان بودیم ما در این راهِ عشق و شور و جنون لحظه ای هم ز پای ننشستیم به خرابانِ کوی انگورت به نجف بازهایتان سوگند از هر آنچه به غیرِ تو بوده ما گُسستیم و بر تو پیوستیم ما نگوییم اگر که از فضلت ما نمیریم اگر که از عشقت بی گمان غیرِ از این دو حالت نیست یا که نا بخردیم یا پَستیم کمی از باده ی جنونِ خودت از سرِ معرفت به ما بِچِشان تا به هر عاقلی بفهمانیم که سراسر خراب و بد مستیم بعدِ نامَت چرا نگوید هو؟ هر دلی که اسیرِ این عشق است دستِ ما نیست ای خدای جنون ما همه بندگانتان هستیم باده بردار یارِ شب گَردم باده بردار و پشتِ دَر بگذار باده بردار و مست گیری کن ما فقیرانِ تو تُهی دستیم 🍃 @vahidashja
🍃 مثلِ زنبور که از شَهد ، عسل می گیرَد چشمِ ما خاکِ رَهَت را به بغل می گیرد از قدم های پُر از نورِ تو در ماهِ رجب کعبه هر سیزدهم ، رقصِ گُسَل می گیرد آنقَدَر گِردِ تو در حالتِ گردش هستند از حسادت دلِ اجرامِ زُحَل می گیرد وای اگر معرکه ای باشد و شمشیر کِشی نفسِ حضرتِ والای اَجَل می گیرد درسِ ایمانِ تو شاگردِ فراوان دارد زین میان نمره فقط مردِ عمل می گیرد هر کسی از تو ، نگوییم اگر هستش را هستی اش را ز شما حداقل می گیرد می نشینیم سرِ سفره ی پُر مهرِ شما مثل زنبور که از شهد ، عسل می گیرد 🍃 @vahidashja
🍃به رویِ شیشه ی قلبم، نشسته گَرد و غبار بیا و از دلِ من، این غبار را بردار به ضربِ سیلیِ باد، از درخت افتادم چه برگ ها که بدونِ تو ریختند ای یار مرا به آنکه تو را دیده حاجت افتاده ست ببین که عشقِ تو با من چکار کرده چکار سکوت ، دلهره ، غصه ، فراق، تنهایی منم که به بی تو اسیرم به زیرِ این آوار به تیر، دست نبُردی و دل شکارَت شد چطور این همه ماهر شدی در امرِ شکار؟ دوباره شب شده من با خیالِ تو دلتنگ دوباره شب شده من با خیالِ تو بیدار... کجای این نرسیدن عدالتِ محض است که من همیشه پیاده، که تو همیشه سوار بدونِ روی تو هر فصل من زمستان است کجایی ای تب و تابِ شکوفه های بهار شبیه قاصدکی در حصارِ دستِ توام بیا و قاصدَکَت را به بادها نسپار 🍃 @vahidashja
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
______[ کانال های ویژه ادبیات ]______ • مَدرَس هشت ................. عضویت • فراخوان شعر .................. عضویت • قفسه .......................... عضویت • محفل ادبی مطلع ............. عضویت • یاقوت سرخ ................... عضویت • سبک هندی .................... عضویت ______[ کانال آقایان شاعر ]______ • محسن قاسمی .............. عضویت • عاصی خراسانی .............. عضویت • مجتبی خرسندی ............. عضویت • مهدی زارعی ................... عضویت • مهدی کبیری .................. عضویت • سجاد روانمرد ................ عضویت • میثم کاووسی ................ عضویت • احمد رفیعی وردنجانی ....... عضویت • امیر حسین پاسبان .......... عضویت • حسین ایمانی ................. عضویت • سید مهدی بنی هاشمی ..... عضویت • امیرحسین قاسمی پور .......عضویت • رضا محمدصالحی ............. عضویت • حسین کیوانی .................عضویت • محمد عابدی .................. عضویت • مهدی قنبری ...................عضویت • وحید اشجع .................... عضویت • مسعود یوسف پور ........... عضویت ______[ کانال بانوان شاعر ]______ فاطمه عارف نژاد ............... عضویت عاطفه جعفری ................. عضویت سعیده کرمانی ................. عضویت مریم کرباسی ................. عضویت زهرا سپه‌کار .................... عضویت الهه بیات مختاری ............. عضویت هدیه ارجمند.................... عضویت ملیحه آخوندی..................عضویت راضیه مظفری .................. عضویت عاطفه جوشقانیان ............. عضویت فائزه زرافشان .................. عضویت معصومه شریف ................ عضویت الهه سلطانی .................... عضویت 📝 فهرست به‌روزرسانی خواهد شد...
🍃 دل، تا که در این سوز و گداز است، بیا تا دست به سمتِ تو دراز است، بیا تو، آبی و ما، ماهیِ بیرون از آب بدجور به بودنت نیاز است، بیا 🍃 از مجموعه رباعی @vahidashja
🍃از عمقِ سینه ی او گرچه آه می ریزد ز هیبتش دلِ کُلِ سپاه می ریزد برای او شبِ تیره نمی دهد معنی چرا که از سر و رویش پگاه می ریزد اگر که گریه کند در ازای هر اشکش ز چشم های فلک مهر و ماه می ریزد چه احتیاج به تیغ است تا که چشمش هست به هر چه او بکند یک نگاه ، می ریزد هر آنکه را که بخواهد چو کوه می سازد و هر چه را که بخواهد چو کاه می ریزد دو چشم و دست و سر و پا که هیچ، دنیا را اگر اراده کند پای شاه می ریزد به جای گفتنِ العفو ها بگو، عباس که وقت گفتنِ اسمش گناه می ریزد 🍃 @vahidashja
🍃شب با غمِ نبودِ تو سنگین شده ست، آه بی تو نمی رسد به سر این شامِ بی پگاه عمری به پای آمدنت عاشقت نِشَست با چشمِ خیس و با دلِ پُر خون ، کنارِ راه رویَم پُر از چروک و سَرَم رو سپید شد بی تو گلایه دارم از این بختِ رو سیاه افتاده ام کناری و هی گریه می کُنَم با من چه کرده عشقِ تو ای عشقِ من، نگاه... ای عمرِ رفته من نرسیدم به وصلِ او از سرعتت تو را به عزیزت قسم، بِکاه 🍃 از مجموعه غزل @vahidashja
🍃 وضو بگیر و به دستت بگیر، خنجر را به هم بریز دوباره تمامِ لشکر را تو هر کجا بِرَوی پهلوانِ میدانی نمی شود که زمین زد علیِ اکبر را زمین نمی خورَد آنکس که سر به سر دارد همیشه پُشتِ سرِ خود دعای مادر را حریفِ قدرتِ شمشیرِ تو ابوالفضل است ربوده ای تو از او هم نشانِ برتر را اگر که پا بدَهَد بی گمان شبیه علی به یک اشاره ز جا در می آوری دَر را نگاهِ چپ به تو جرأت نمی کُنَد بکند هر آنکه تجربه کرده نگاهِ حیدر را از این شباهتِ زیبا به بُهت خواهد رفت هر آنکسی که تو را دیده و پیمبر را به جز تو هیچ کسی در توان ندارد که به پاکُند وسطِ جنگ هاش ، محشر را هجومِ حسرت از اینکه تو بچه اش نشدی دگر ز پای درآورده است هاجر را فدای حضرت لیلا که تربیت کرده ست به زیر دستِ خودش برترین دلاور را تو ارث بُرده ای از فاطمه، علی ، و حسین قدِ خم و ، دلِ خونین و ، دادنِ سر را دوباره مادرِ گیتی چنان تو می زایَد بزاید از نو اگر یک حسینِ دیگر را 🍃 ولادت با سعادت حضرت علی اکبر (س) و روز جوان مبارک 💐 @vahidashja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃گُل هستی و خَس ها بَدِشان می آید بالی و قفس ها بَدِشان می آید شیرینیِ تازه ای ولی با این فرق که، از تو مگس ها بَدِشان می آید 🍃 میلاد با سعادت منجی عالم بشریت حضرت اباصالح المهدی مبارک 💐 @vahidashja
🍃در وقتِ نیاز، کاش حاضر باشیم قرآن نَرَوَد بَر نِی و ناظر باشیم حتی اگر اهلِ کوفه هستیم ای کاش از جنسِ حبیبِ بن مظاهر باشیم 🍃 @vahidashja
🍃 تا کی به تو اصرار و تو انکار کُنی برگرد که نور را پدیدار کُنی ای مومنِ روزه دار برخیز و بیا این سفره مُهَیاست که افطار کُنی 🍃 از مجموعه رباعی @vahidashja