eitaa logo
گروه رسانه واج
546 دنبال‌کننده
953 عکس
711 ویدیو
7 فایل
📻📺رسانه واج(درگویش راژی یعنی صدا زدن) 🖇وابسته به خانه هنر(هُنروین) 🏘و مرکز پیش رشد ،نوآوری وصنایع خلاق شهر ابوزیدآباد و بخش کویرات 🏢پارک علم و فناوری دانشگاه کاشان 🏣با همکاری شهرداری ابوزیدآباد ارتباط با ادمین: @M_Njrzde6562 @Lizard_LeatherAd
مشاهده در ایتا
دانلود
. مثل رجایی بهشتی شد... . ♦️کمیته خادمین شهدا کاشان♦️ @khademin_kashan
گروه رسانه واج
کیمیاگر داستان چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو را روایت می‌کند که زادگاهش را در اندلس ترک می‌کند و
کیمیاگر داستان چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو را روایت می‌کند که زادگاهش را در اندلس ترک می‌کند و به شمال آفریقا می‌رود تا گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر پیدا کند. در این راه، با زنی کولی، مردی که خودش را پادشاه می‌داند و یک کیمیاگر آشنا می‌شود و عاشق فاطمه، دختر صحرا می‌شود. همهٔ این افراد، سانتیاگو را در مسیر جستجویش هدایت می‌کنند 🎧 📕 کیمیاگر 👤 پائولو کوئلیو 🎙 محسن نامجو 🖇برای دسترسی به فایل صوتی کتاب با ما همراه باشید 👇 (قسمت نهم و دهم ) رسانه خبری واج @vaj_media
P09 Kimiyagar[@lbookl].mp3
3.46M
📚کیمیاگر 🖊نوشته پائولو کوئلیو 🎙با صدای محسن نامجو قسمت نهم رسانه خبری واج @vaj_media
P10 Kimiyagar[@lbookl].mp3
2.54M
📚کیمیاگر 🖊نوشته پائولو کوئلیو 🎙با صدای محسن نامجو قسمت دهم رسانه خبری واج @vaj_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمع آوری سیب پا درختی در حوالی مراغه صبحتون پر نشاط 🦋💙 ✨حس خوب ✨ رسانه خبری واج @vaj_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 درخت در تنهایی درخت‌تر است... 🔴برای اطلاع از فعالیت های خانه هنر هنروین و مرکز پیش رشد به رسانه واج بپیوندید رسانه خبری هنری واج @vaj_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب یکباره شبی شرمنده عباسش شد... امشبی نعمت باران به دعای مادرش جبران شد..... 🖤🖤🥀🥀 رسانه خبری واج @vaj_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه تر که بودم، برف که شدید می‌بارید، بابا می‌گفت بگیرین تخت بخوابین، فردا حتما تعطیله! یادش بخیر! اون شبا دیرتر می‌خوابیدیم و بیشتر می‌زدیم توی سر و کله ی هم. بعدم که با اولتیماتوم مامان مجبور می‌شدیم بخوابیم، دلمون قرص بود که حرف بابا حرفه، تعطیلیم فرداش... صبحش ز غوغای جهان فارغ، لنگِ ظهر بیدار می‌شدیم و سر سفره ی صبحونه ی دور همی، بابا تازه زنگ می زد مسئول آموزش اداره شون. - آ سید تعطیله دیگه؟! لابلای حرفاش لبخند که می‌زد، دلِ بچگیمون مون قرص تر می‌شد، امنیت می‌دوئید توی رگ و ریشه ی دلای کوچیکمون. حرفش حرف بود، فرقی نمی‌کرد چقدر برف باریده بود و چه حال بدی داشت آسمون، حال دل ما خوبِ خوب بود... نگم از برف بازیا و آدم برفی ساختنای بعدش‌، لذتش بهشتی بود انگار! این روزا، گاهی وقتا که روزگار بهم حسابی سخت می‌گیره و طوفانی میشه حال و هوای زندگیم، دلم می‌خواد یکی باشه که بشینه بالا سرمو موهامو نوازش کنه و بگه نترسی از این سختیا و بالا بلندیا، نگیره دلت از تاریکی شب، آسمون فردا روشنه، روشنِ روشن... که منم به اعتماد حرفاش بگیرم یه چند ساعتی رو بیخیال همه ی گرفتاریا بخوابم و بیدار که شدم، گذشته باشم از بزنگاه، رها شده باشم از چشم باد. این روزا با اینکه دردا و گرفتاریا هم قد کشیدن و بزرگتر شدن باهامون، ولی من هنوزم یه دلخوشی ساده کم دارم، یه حال خوش کوچیک..‌. شبیه خبر تعطیلی مدرسه ها از زبون بابام، توی یه شب برفی! رسانه خبری واج @vaj_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا