eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
118 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam110
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ♦️آقا جان ! میدانی ⁉️ 🌸بین بمـــاند؛ 🍀گاهی دلم میخواهد ♦️دلِ شــما هم تنگ شود😔 ؟! 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
🌸🌸🌸 🌴طلوع گرم ، مرا ترین صبح است اگر نه کار جهان شده ما را... 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
AUD-20200517-WA0058.mp3
2.2M
♨️باطن بداخلاقی در خانواده 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نَمی در مقابل یَمی.mp3
448.9K
🦋 👆🎙استاد بیرانوند 💧 نَمی در مقابل یَمی 🌊 "و تمام کارهای نیک، حتی جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مانند رطوبت دهان است در برابر دریای موّاج و پهناور" 📚نهج البلاغه، ح ۳۷۴ @Vajebefaramushshode
003104.mp3
32.8K
👆🎙ترجمه آیه ۱۰۴ سوره آل عمران 💠وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ @Vajebefaramushshode
💥در مقابل برنامه دشمن علیه خانواده بایستید... 📌در این برهه به‌خصوص روی مسئله تأکید کنید. دشمن بشریت تصمیم گرفته خانواده را از بین ببرد. از صد سال پیش تصمیم گرفتند خانواده را از بین ببرند؛ این ازدواج‌های سخت و دیرهنگام و فرزندآوری کم، این ازدواج به تعبیر زشتشان سفید که سیاه و غلط است و از بین بردن حیا و عفت از برنامه‌های دشمن است. ✅ شما مقابله با این‌ها را وظیفه خود قرار دهید. به ترویج طهارت و پاکیزگی کشور همت بگمارید که از بهترین کارها برای حفظ انقلاب و نظام اسلامی است. «دیدار با مداحان، ۹۷/۱۲/۷ » @Vajebefaramushshode
♦امام خامنه ای: آن کاری که در ملأ انجام می گیرد، در خیابان انجام می گیرد، 🔺یک کار عمومی است! 🔺یک کار اجتماعی است! 🔺یک تعلیم عمومی است! ⚠️ این [خطا] برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد می کند! حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی به‌صورت "آشکار" در کشور انجام بگیرد!!! حالا یک نفر یک غلطی برای خودش می کند [به] کنار، آن بین خودش و خدا است. امّا آنچه در مقابل چشم مردم است، در محیط جامعه است، حکومت اسلامی مثل حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام مثل حکومت پیغمبر وظیفه دارد در مقابل آن بایستد. این منطقی که می گوید : «آقا شما اجازه بدهید مردم خودشان انتخاب بکنند»،‼ خب در مورد شراب‌فروشی هم هست؛ شراب را هم آزاد کنیم در کشور، هر کسی خودش دلش می خواهد بخورد، هر کس نمی خواهد نخورد! این حرف شد؟؟؟ در مورد همه‌ی گناهان بزرگ اجتماعی این حرف وجود دارد؛ این حرف شد؟ شارع مقدّس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده است که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود. 🔴حکومت اسلامی موظّف است در مقابل حرام بایستد، در مقابل گناه بایستد! ۱۳۹۶۱۲/۱۷ @Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
«برو سر کار که دستت جلو شوهرت دراز نباشه» «هر وقت دستت رفت تو جیب خودت شوهر کن» «پول دربیار که چشمت به دست شوهر نباشه» ‏ ‏اینها جملاتی‌اند که اکثر ما بارها شنیدیم. جملاتی که وابستگی اقتصادی زن به شوهر رو مایهٔ میدونند و زن رو دعوت می‌کنند که این وابستگی رو قطع کنه. و حالا می‌خوام یکم راجع بهش حرف بزنیم ‏ ‏به نظرم قبل از هر چیزی باید ببینیم آیا خود چیز بدیه؟ ‏آیا ما میتونیم وابستگی رو از زندگی حذف کنیم؟ ‏یا فقط وابستگی به شوهر بَده و باید حذف بشه؟ ‏ماها از اون موقع که به اندازه دانه خُرفه بودیم در شکم مادر، وابسته بودیم. بند ناف اولین راه تدوام وابستگی به دیگریه. این بندها در گذر عمر پیچیده‌تر میشند. ما وابسته به مدرسه، به کشاورز، محضردار و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هستیم 😅 وابستگی به همسر، فقط یکی از انواع وابستگی‌هاست ‏ ‏ باید قبول کنیم تا زنده‌ایم وابسته‌ایم و سوال اینجاست که چرا فقط وابستگی اقتصادی به همسر باید اینقدر قبیح باشه؟ ‏زنی که سر کار میره هم به شرکت یا رئیس یا صاحب‌کارش وابسته ست. در این حالت و و برداشته شده و و و جای اون رو گرفته وگرنه چارچوب همون چارچوبه و اگر وابستگی اقتصادی بَده پس چرا در اینجا بد نیست؟ ‏باید بگم که ابداً قصد ندارم تشویقتون کنم که وابسته به همسر بشید یا نرید سر کار، بلکه برعکس کار رو هم برای خیلی از لازم میدونم اما می‌خوام فکر کنیم که چرا در ادبیات تجددگرایانهٔ ما وابستگی اقتصادی به همه کس پذیرفته‌ست جز همسر؟ البته یکی از مسبّبان این طرز فکر، بعضی از خود مردها هستند. فرومایگانی که بابت شندرغاز پول، رو تحقیر می‌کنند اما مگر کارفرماها همه علیه‌السلامند؟ اینهمه تجمعات کارگری برای گرفتن دستمزد، توهین‌ها، پیشنهادهای بی‌شرمانه و... اما در ادبیات متجددین تحمل این سختی‌ها، قابل افتخار هم هست و سوال اینه آیا میتونیم به خاطر ستم بعضی از روؤسا بگیم کار کردن زن تحقیرآمیزه؟ خیر واقعیتش، اگر به همه زنان بگیم برید سر کار چون بعضی از شوهرها زور میگن همینقدر بچگانه ست که بگیم نرید سر کار چون بعضی از کار فرماها زور میگن و دوباره تاکید میکنم حرف من این نیست هیچ مهارتی یاد نگیرید و کار نکنید و روی پای خودتون نایستید، حرفم اینه که این پیشفرض خصمانه راجع به همسران رو کنار بگذارید @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💯 یڪے‌از‌محبـــوبترین‌و‌بےنظیـرتریـن‌رمـان‌هـاےایتــا😎 ⚫️سوار ماشین شدیمو رفتیم که آیت توتلفن گفت: -الومحمدوقت نداریم! بازی من این باربا بابام شروع شد😏!شنیدم اون دختر وپسرجوون که اعدام شدنو امشب تحویل میدن!برا دفن ادم بفرست اون جنازه رومیخوام!نمیدونم پشت خط،چی گفت بهش! -خبرشو بده خیلی زود؛انقدر محکم وقاطع حرف میزدکه منی که خواهرش بودم حساب میبردم ازش! +میخوای چکار کنی با۲تا جنازه -میخوام امشب خودم وخودتو بکشم😳یه لحظه از جدیتش ترسیدم! بریده گفت -رنگش پرید ببین جوجه روالان سکته میکنه،گفتم +مثل ادم بگو خوب😒 -باشه کوچولو عین ادم میگم😐 و.... یه رمان خفن و هیجـانے😍 شبیهشـو پیدا نمیڪنے 💢بڪوب رو لینڪ همـوطن🤞🏻 https://eitaa.com/joinchat/1877409841C191874b375
+اهـل‌رمانـے؟!😎 اونمــ‌رمانـاےخفـن‌و‌هیجـانے؟!😉♨️ بعـد‌ایـن‌رمـانو‌نخــوندے؟😱 _اگہ‌نخـوندیش‌ڪہ‌بایــد‌بگـم‌ڪلے‌ضرر‌ڪردے‌رفیـق🤦🏿‍♂ +پـس‌زو‌دجـوین‌شــــو‌🙄⇩ https://eitaa.com/joinchat/1877409841C191874b375
🖤 همه مشغول گدایی تو هستند حسین سر هر کوچه برایت علمی نصب شده 🥀 @Vajebefaramushshode
♥️ 💠صدای گلوله از پشت تلفن می آمد. گفت شنیدم در تهران برف سنگین باریده آهوها اینطور مواقع برای پیدا کردن غذا می آیند........ 👆 🌷 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 0⃣3⃣#قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره
❣﷽❣ 📚 💥 1⃣3⃣ 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. 💢صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار جیغم را در گلو خفه کرد. 💢 مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. 💢 از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» 💢پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» 💢همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. 💢همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم بریدم!» 💢 احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. 💢 عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. 💢 چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... @Vajebefaramushshode
4_1047391082947543072.mp3
5.94M
🔉 مداحی بسیار زیبا 🎤با نوای: 🌷ما همه میریم هستن .. 🌷قرآنمون میگه شهید 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
🌟یاد تـــــ🌸ــو وَزَد ولی 🌟بی زِ جای تـــ🌹ـــو...! 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📣 اَیُّها النَّاس 💥بخواهید ڪہ برســد بگذارید دگـر بـہ پـایان برســد 💥همگے در پس هر بہ خالق بہ ما رحم ڪند یوسف برسد .✔️ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
🍃دستم به بلندای چيدنت بايد بسنده كرد به ديدنت✨🕊 🍁من جلد بام خود مانده ام و تو هفت كم است برای پريدنت 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ثامن الحجج هر حیاط از این حرم دارای حوض کوثر است🍃 پس بهشت ماهمین مشهد که باشد بهتر است♥️ @Vajebefaramushshode
💯در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر همین بس که؛ امام حسین علیه السلام با تمام بستگانش و فرزند ، در راه اقامه ی آن، شهید می شود. @Vajebefaramushshode